سینماسینما: سپیده آرمان در روزنامه هنرمند نوشت:
فیلم سینمایی «ملاقات خصوصی» یک ملودرامِ عاشقانه است که در بستری متفاوت روایت می شود و قصهی نامکررِ عشق را در لباسی متفاوت مقابل دیدگان مخاطبان قرار میدهد.
قصه فیلم «امید شمس» هم مانند عمده فیلمهای تحسین برانگیز سالهای اخیر سینما، در طبقه ای روایت می شود که در محله های پایین و حومه شهر زندگی می کنند. طبقه ای که به روایت فیلمساز، همه تلاششان را به کار می گیرند تا از منجلاب فقر دامن بیرون بکشند و در این میان از جان و آزادی که تنها سرمایه شان است مایه می گذارند. فیلم در ابتدا، قصه عشقی نامتعارف را روایت می کند؛ «فرهاد» از پشت میله های زندان، در جریان های تماس تلفنی عاشق صدای «پروانه» دختر هم سلولی اش می شود. «پروانه» برادری دارد که پس از تعطیلی مسابقه تلویزیونی «قوی ترین مردان ایران» به سمت خلاف کشیده شده است. خوش زبانی های «فرهاد» و روحیه رمانتیک «پروانه» در نهایت به ازدواجی پشت میله های زندان می انجامد و «پروانه» ای که منتقد اصلی خلافکاری هایی پدر و برادرش است در نهایت تن به ازدواج با مردی می دهد که به دلیل تخلفات مالی در زندان محبوس است.
یکی از مهم ترین مولفه های فیلم «ملاقات خصوصی» که در ابتدا «ملاقات شرعی» نام داشت، سوژه متفاوت آن است. پرداخت به فضاهای داخلی زندان در آثار سینمایی، نمونه های متعددی دارد اما موضوع «ملاقات شرعی» به غیر از اشاره کوچکی که «علی زرنگار» در فیلم «مغزِ استخوان» حمیدرضا قربانی به آن کرده، نمونه دیگری در سینمایِ ما نداشته است. قصه با محوریت خلوت زناشویی پشت میله های زندان شکل می گیرد. موضوعی که در زندان های کشورهای مختلف متفاوت است و در کشور ما هم بسته به نوع زندان و تخلف و کیفیت رفتار زندانی، دفعات و ساعت های مختلفی دارد. سوژه ای که فی نفسه توان گستردن بستری مناسب را برای روایت دراماتیک اثر دارد.
«امید شمس»؛ پیش از این فیلم، ساخت چند فیلم کوتاه تحسین شده را در کارنامه کاری خود داشته است. او در اولین فیلم بلند سینمایی اش که متن را خودش به همراه بهمن ارک و علی سرآهنگ نوشته ، کارگردانی توجه برانگیزی داشته است. دکوپاژ صحیح، میزانسن هایی نزدیک به آثار سینمای روز دنیا در کنار بازیگردانی قابل توجه کار باعث شده «امید شمس» هم در ادامه ی سینمایی که سعید روستایی، محمد کارت، نیما جاویدی و برادران ارک در سالهای اخیر بنیان گذارده اند، حرکت کند و حضور نسل جدید کارگردانانی را که سینما را با کیفیتی متفاوت آموخته و اجرا می کنند، تداوم بخشد.
بازی های روان و یکدست کار، یکی دیگر از نکات مثبت «ملاقات خصوصی» است، شمس با اینکه اولین فیلم بلند سینمایی اش را کارگردانی می کند اما به درستی بازیگران را هدایت کرده است. وقتی بازیِ به اندازه ی بازیگران در اکستریم کلوزآپ ها را می گذاریم در کنار بازی گیری از نوجوان قصه که عشقی «رناتو» وار (نوجوان فیلم مالنا) را دنبال می کند و به حضور متفاوت «ریما رامینفر» وصل می کنیم، به نبوغ کارگردان جوان کار در بازیگردانی پی خواهیم برد. «ریما رامیفر»ی که پس سالها بازیگری متفاوت ترین نقشش را ایفا می کند و ما دیگر اثری از «هما»ی پایتخت را در وی نمی بینیم. «فریبا»ی ملاقات خصوصی زنی است که در عین دارا بودن خصوصیات انسانی، برای رسیدن به هدفش از همه چیز می گذرد و در دیالوگی تکان دهنده که شاید می تواند برجسته ترین دیالوگ فیلم هم باشد، در جواب پروانه که از او می پرسد: «نمی ترسی بگیرنت؟» می گوید: «من از اینکه دوباره به این محله برگردم، میترسم».
شخصیت پردازی قابل تامل «ملاقات خصوصی» که توانسته با ارائه ی شمایل «پرِسِفون» وار از «پروانه»، نگاه او به عشق را به نگاه رمانتیک دختران دبیرستانی به این مقوله نزدیک کند. «پروانه» به رغم استقلال مالی به دلیل همین رویکرد «پرسفون» گونه به عشق میخواهد جان خود را نثارعاشق سوار بر اسبش کند. استفاده از فضایِ باغِ گیاهانِ دارویی که «پروانه» هر روز با گل ها و خارهایش روزگار می گذارد، استعاره از صحرای عشقی است که خارهای فراوان در کنار گلهایش در انتظار آسیب رساندن به «پرسفون»ِ معصوم قصه است. طراحی صحنه و لباس، در کنار موسیقی بدعت گذار «بامداد افشار» هم از دیگر نکاتی است که باعث می شود ملودرام عاشقانه ی متفاوت «امید شمس»، دلنشین تر در به نظر بیاید.
به هر رو«ملاقات خصوصی» یکی از قابل توجه ترین فیلم های چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر است که نوید تولد فیلمساز جوان تازه نفسی را در امتداد موج دهه نودی سینمای ایران که در دهه جدید هم امتداد یافته است، می دهد.