شهرام خرازیها معتقد است که وقتی که پخش اخبار کذب در فضای مجازی شیوع پیدا کند ممکن است اعتماد کاربران و مخاطبان به خود فضای مجازی خدشه دار شود و در نهایت به ضرر خود کسانی می شود که این اخبار را در فضای مجازی منتشر می کنند. همچنین بعضی از هنرمندان برای مشهور شدن و جلب توجه از این روش به عنوان یک ترفند استفاده می کنند و خبر مرگ، بیماری و یا دستگیری و زندانی شدن خودشان را منتشر می کنند تا اسمشان سر زبان ها بیفتد و مدتی بعد بیشتر شناخته شوند.
به گزارش سینماسینما ،شهرام خرازیها منتقد سینما و کارشناس سلامت روان در خصوص گسترش فضاهای مجازی و تاثیر آن بر سینما به بانی فیلم گفت: این موضوع را از دو جهت می توان بررسی کرد. یک قسمت وجه منفی قضیه است و دیگری وجه مثبت آن. وجه منفی این است که شایعات و گسترش آن در فضای مجازی موجی از نگرانی را میان هنرمندان دامن می زند. در درجه اول ممکن است با درج خبر شایعه مرگ و میر یک هنرمند، خانواده و آشنایان آن هنرمند نگران شوند و این خبرها هنرمند را وادار به واکنش و عکس العمل کند که هر از گاهی بخواهد خبر مرگ خودش را تکذیب کند. این موضوع به هنرمند استرس وارد می کند و موجب ناراحتی او می شود. شایعات فضای مجازی نه تنها به جامعه سینمایی بلکه به خود فضای مجازی هم صدمه می زند. البته مخاطبان فضای مجازی این فضا را تا حدودی- نه به اندازه رسانه های معتبر و رسمی- به رسمیت می شناسند. وقتی که پخش چنین اخباری در فضای مجازی شیوع پیدا کند ممکن است اعتماد کاربران و مخاطبان را به خود فضای مجازی خدشه دار کند و در نهایت به ضرر خود کسانی می شود که در فضای مجازی هستند و چنین اخباری را منتشر می کنند.
وی افزود: انتشار مکرر خبر فوت هنرمندان در فضای مجازی ما را یاد قصه چوپان دروغگو در کتاب های دوران دبستان می اندازد و طبیعی است که وقتی چنین اخباری به کرات در فضای مجازی منتشر شود خود فضای مجازی حکم چوپان دروغگو را برای مخاطبان پیدا می کند و مخاطبان بعد از مدتی کم کم عادت می کنند که در مواجه اول با چنین اخباری آن خبر را باور نکنند و برای اطلاع از صحت خبر به منابع موثق خبری مراجعه کنند. اما باید وجه مثبت قضیه را هم در نظر بگیریم. در همه جای دنیا بعضی از هنرمندان برای مشهور شدن و جلب توجه از این روش به عنوان یک ترفند استفاده می کنند و خبر مرگ، بیماری و یا دستگیری و زندانی شدن خودشان را منتشر می کنند. به طور مشخص می خواهم بگویم هنرمندانی که گمنام هستند به خصوص هنرمندان درجه دو یا سه ممکن است از این کارها بکنند تا اسمشان سر زبان ها بیفتد و مدتی بعد بیشتر شناخته شوند. تجربه نشان داده که شناخته شده تر هم می شوند.
این منتقد با بیان اینکه مخاطبان حوزه های مختلف هنری به خصوص سینما تشنه این گونه خبرها هستند ادامه داد: نمونه واضح این موضوع قاچاق اسلحه توسط «سانجی دات» هنرپیشه معروف هندی است که چندین سال پیش موجی از شهرت را برای این بازیگر به همراه آورد و نام او را بعد از مدتی رکود بر سر زبان ها انداخت. هر از گاهی از این نمونه ها در عالم سینما حتی در دوران سینمای کلاسیک هم داشتیم که گاهی هنرپیشه ها به عمد دوست دارند که اخبار کذب در موردشان منتشر شود تا سر زبان ها بیفتند. بنابراین در سینمای ایران هم پربیراه نیست که اگر گاهی هنرمندان به خصوص کسانی که غباری از فراموشی رویشان نشسته عامدانه دوست داشته باشند چنین خبرهایی راجع به آنها منتشر شود و یا حتی خودشان اقدام به انتشار چنین خبرهایی می کنند تا برای مدت کوتاهی هم که شده آن شهرت از دست رفته را باز گردانند. این را هم باید در نظر داشت که در سینما اصولاً یک هنرمند همیشه باید در انظار باشد و شهرتش حفظ شود. در حال حاضر شرایط در سینمای ما به گونه ای است که هنرپیشه ها نقش ها را از یکدیگر می قاپند و بسیاری از آنها کارشکنی می کنند تا نقشی که به همکارشان سپرده شده را از آن خود کرده و نقش را تصاحب کنند. این نشان می دهد که هنرمند می داند برای اینکه روی بورس باشد و از یادها نرود حتماً باید در یک اثر هنری حضور داشته باشد تا همچنان در معرض دید باشد. آن هم در سینمای ما با وضعیت کنونی سینما که همه به دنبال نقش قاپی هستند و اگر مدتی بازی نکنند فراموش می شوند و سرعت این فراموشی در چند سال اخیر افزایش داشته است، بنابراین انتشار خبر مرگ و یا بیماری آنها می تواند به آن دسته از هنرمندانی که در سایه قرار گرفته اند کمک کند تا دوباره توجه ها به سمت آنها جلب شود.
خرازیها تاکید کرد: انتشار چنین اخباری ممکن است از طرف یک هنرمند با واکنش منفی روبرو شود ولی اگر در عمق قضیه برویم بسیاری از هنرمندان علیرغم اعتراض هایی که به انتشار چنین اخباری می کنند در خلوت خود بسیار هم از این اتفاق خوشحال می شوند. چون دوباره اسمشان سر زبان ها می افتد و مطرح می شوند. البته باید به این نکته اشاره کنم که حتی اکثر هنرپیشگان مطرح که مدام به آنها نقش پیشنهاد می شود و از شهرت خوبی برخوردار هستند از این قضیه بدشان نمی آید. با اینکه به لفظ و کلام خبر را تکذیب می کنند و واکنش منفی نشان می دهند قلباً از این قضیه راضی هستند. چرا که آتش شهرت شان شعله ورتر می شود و بیشتر مطرح می شوند و به شهرت هنری شان افزوده می شود.
وی در پاسخ به اینکه هنرمندان و سلبریتی ها در این شرایط چه باید بکنند عنوان کرد: در مورد اصلاح شرایط باید بگویم که تا وقتی که عرضه ای وجود دارد تقاضایی هم هست، تجربه نشان داده که مردم در ارتباط با هنرهایی مثل سینما که بسیار جذاب و فریبنده و پرطرفدار است، عاشق این گونه شایعات هستند و این قضیه را نمی توان انکار کرد. اگر بخواهیم انکار کنیم عملا فلسفه وجودی بسیاری از رسانه ها را زیر سوال برده ایم. در واقع بسیاری از رسانه ها از طریق انتشار این گونه شایعات ارتزاق می کنند و از آن طرف هم از مردم بازخورد می گیرند، مردم نیز دوست دارند با چنین شایعاتی مواجه شوند. در واقع در قبال یک جمعیت شایعهطلب تعدادی رسانه وجود دارد که شایعه ساز هستند. این سیر شایعه پراکنی در طول تاریخ رسانه همواره وجود داشته است. بنابراین اینکه ما بخواهیم دنبال اصلاح این قضیه باشیم شاید به لحاظ عملی ممکن نباشد و اگر بخواهیم ریشه ای در این زمینه کارکنیم و این قضیه را اصلاح کنیم باید در مردم فرهنگسازی کنیم ولی نه در بین جامعه شایعه ساز و شایعه پراکن. در درجه اول باید جلوی شایعه طلبی و شایعه خواهی را بگیریم، اول این روحیه را در مردم به وجود بیاوریم که دنبال شایعه نباشند و این نکته را درک کنند که پشت پرده عالم سینما این گونه شایعات را می طلبد و فریب چنین شایعاتی را نخورند. از لحاظ علم ارتباطات نیز باید سواد رسانه ای مردم را تقویت کنیم. اگر سواد رسانه ای مردم را ارتقاء دهیم و آنها را با مکانیزم شایعه پراکنی آشنا کنیم مسلما بسیاری از شایعه هایی که در رسانه ها پخش می شوند نمی توانند تاثیر عمیقی روی مردم داشته باشند چرا که مخاطبان رسانه با ارتقای سواد رسانه ای دست رسانه را می خوانند و می فهمند در لایه های پنهانی اخباری که در رسانه ها منتشر می شوند چه دروغ هایی نهفته است و کمتر فریب این گونه شایعات را می خورند. از آن طرف رسانه ها نیز وقتی می بینند که سواد رسانه ای مخاطبانشان بالا رفته و گول شایعات را نمی خورند دست به ترفندهایی می زنند و شایعات را طوری می آرایند که بتوانند دوباره اعتماد از دست رفته مخاطبان خود را به دست بیاورند و همچنان روند شایعه پراکنی را ادامه دهند. بنابراین اگر بخواهیم این قضیه را درست کنیم باید ابتدا سواد رسانه ای مردم را ارتقا دهیم تا تقاضای شایعه و شایعه طلبی را کاهش دهیم. البته این یک راهکار بنیانی است که نیازمند توجه و سرمایه گذاری دولت و نیازمند این است که ما هر روز و هر ساعت از طریق رسانه های پرمخاطب و در درجه اول تلویزیون سواد رسانه ای مردم را ارتقا دهیم. اگر بخواهیم به راهکارهای جزئی تر بپردازیم باید روی اهالی رسانه، یعنی کسانی که شایعه را تولید می کنند نیز کار کنیم. این قضیه را هم باید به لحاظ آکادمیک حل کرد و در دانشگاه هایی که در آن علوم ارتباطات تدریس می شود باید آموزش های لازم و اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری و اخلاق رسانه ای به درستی آموزش داده شود و واحدهای کاربردی برایش پیش بینی و آموزش داده شود.
رئیس گروه سلامت روان دانشگاه علوم پزشکی تهران بیان کرد: همه اینها بسیار خوشبینانه است چرا که در ایران اکثر کسانی که در رسانه ها مشغولند سواد رسانه ای بالایی ندارند یا اینکه تحصیلات آکادمیک در حوزه رسانه ندارند و دارای مدرک تحصیلی غیرمرتبط هستند. برای همین از آنها انتظار نمی رود که کارهایی کنند که حکم شایعه پراکنی نداشته باشد، برخی از آنها نیز با اخلاق حرفه ای و رسانه ای پایبند نیستند. بنابراین بسیار دشوار است که برای مقابله با شایعه پراکنی راهکارهای زودبازده تعریف کنیم و توقع داشته باشیم که در کوتاه مدت بتوانیم جلوی شایعه پراکنی را بگیریم. این امکان هم وجود دارد که یک فرد رسانه ای بگوید اگر این کار را نکنم رسانه های دیگری هستند که در عرصه انتشار اطلاعات در خارج از کشور و یا رسانه های رقیب این کار را خواهند کرد و آن وقت من از آنها باز می مانم و تیراژ آنها بیشتر خواهد شد. این است که ما در گرداب شایعه گیر افتادیم که اگر بخواهیم رسانه های داخلی خودمان را هم اصلاح کنیم باز خواهیم دید رسانه های فارسی زبانی که در خارج از کشور از جمله همین فضای مجازی چه در داخل و چه در خارج از کشور بالاخره به روند شایعه سازی دامن می زنند.
وی اضافه کرد: به طور کلی راهکار بنیانی این است که وجود رسانه و وجود شایعاتی که از طریق رسانه پراکنده می شود را باید بپذیریم ولی باید سراغ قضیه ارتقای سواد رسانه ای در مخاطبین رسانه کار کنیم و به آنها بگوییم که در این عصر انتشار اطلاعات و در فضای پرالتهاب و پر تکثری که زندگی می کنند چگونه دست رسانه را بخوانند و فریب رسانه را نخورند.