تجربه‌ای منحصر بفرد با چاشنی عدم قطعیت

سینماسینما، کیوان کثیریان:
نمایش “این یک پیپ نیست” نمونه کامل یک تجربه گرایی محض است. محمد مساوات در این نمایش، پیه عدم‌قطعیت را به تن همه چیز مالیده است؛ از جهت‌های جغرافیایی گرفته تا زبان و روایت و شخصیت‌ها و رویدادها و حتی زمان.
مرزهای واقعیت و خیال، ذهنیت و عینیت، حقیقت و مجاز در این نمایش در هم شکسته می‌شود تا به هرچه می‌بینیم و یا نمی‌بینیم با دیده تردید بنگریم.
در این نمایش ممکن است هیچ چیز چیزی که به نظر می‌رسد نباشد و درعین حال هرچیز دیگری باشد. ممکن است چیزی یا کسی را ببینی که شاید وجود خارجی نداشته باشد و چیزی یا کسی را نبینی که شاید وجود داشته باشد. از بابت کلیت و ماهیت، این نمایش آدم را یاد سکانس پایانی فیلم “آگراندیسمان” ساخته آنتونیونی می‌اندازد.
مساوات کاراکترها را هم می‌شکافد و گاه به دو قسمت نامساوی و دو نسخه نامتناسب تقسیم می‌کند، در واقع هویت و شخصیت آدم‌ها را از وحدت محروم می‌کند.
او چپ و راست و بالا و پایین صحنه را هم تجزیه می‌کند و تعریف مرسومشان را می‌شکند، بازیگر از سمت راست صحنه خارج می‌شود و نسخه دیگر او از سمت چپ داخل می‌شود و یا حتی از بالای صحنه، ادامه می‌دهد. درِ حمام سمت راست صحنه است اما خود حمام سمت چپ.
و مهم تر از همه مساوات زبان را به چالش می‌کشد. بازیگران با زبانی احتمالا من درآوردی حرف می‌زنند. بازیگران اصلی مرد با صداهایی سرد و خشک با زیرصدای اصلی دوبله می‌شوند و حرف‌های برخی دیگر با زیرنویس فارسی نوشته می‌شود. گاه حرف‌های بازیگران ترجمه نمی‌شود و زیر نویس به یک عبارت کلی بسنده می‌کند تا عامدانه ما را از جزئیات زبان محروم کند و تلقی ما را از لحظه، با کلیات شکل دهد. حتی به نظر می‌رسد کاراکتر پلیس و یا ماریا با زبانی متفاوت از شخصیت‌های مرد سخن می‌گویند.
کارگردان زمان را هم به بازی می‌گیرد رویدادی که در گذشته اتفاق افتاده-مثل قتل احتمالی پدر- در زمان حال، آثارش نمایان می‌شود و انگار حالا رخ داده و آدم‌هایی که گویا مدت‌هاست مرده‌اند-مثل ماریا یا مادر- حالا به عنوان یک کاراکتر فعال در نمایش حضور دارند. ضمن آنکه مساوات، یک ۴ دقیقه و ۳۰ ثانیه عجیب و غریب را هم به تماشاگر تحمیل می‌کند و مفهوم گذر زمان را کاملا به او تفهیم می‌کند.
در این نمایش حتی رویدادها ممکن است همانی نباشند که می‌بینید و کاراکترها هم. روایت هم در این نمایش دچار عدم قطعیت می‌شود. گاه از رخ دادن رویدادی بصورت زیرنویس خبر داده می‌شود که در عمل اتفاق نمی‌افتد و گاه اتفاق‌هایی توسط دانای کل نمایش روایت می‌شود که برخی کاراکترها آن را خیال می‌دانند یا از کنارش بی‌تفاوت عبور می‌کنند.
مثل درون استخر افتادن ماریا، یا بریدن گردن یکی از برادران توسط دیگری.
از کاراکترهای مرد، همزمان دو نسخه وجود دارد که لزوما همسان نیستند و هماهنگ عمل نمی‌کنند. حتی از جایی به بعد، کاملا مسیرهای متفاوتی را چه به لحاظ ظاهر وچه از حیث عمل نمایشی طی می‌کنند. کاراکتر زن یکتاست اما او هم واجد هیچ قطعیتی در وجود، گفتار و عمل نیست. کارآگاه پلیس و مادر هم که اصلا برای ما حضور فیزیکی ندارند و عملا وجودشان محل تردید است. به ویژه مادر که نه صدا دارد و نه تصویر. خود شخصیت ها هم گاه یکدیگر را نمی‌بینند. برخی را ما میبینیم و می‌شنویم ولی بعضی شخصیت ها نمی‌توانند و برخی را ما نمی‌بینیم ولی بعضی کاراکترها می‌بینند یا می‌شنوند. ماریا را ما و کاراکترهای مرد می‌بینیم ولی پلیس نمی‌بیند، مادر را هیچکداممان جز پلیس و ماریا نمی‌بینند و نمی‌شنوند و تازه روایت ماریا و پلیس از حرف‌های مادر باهم متفاوت است و حقیقت مجهول می‌ماند، پلیس را جز ما بقیه می بینند و ما فقط او را می‌شنویم.
در تمام طول نمایش و بعد از آن، تخیل و تصور، بینایی و شنوایی و البته تصمیم و قضاوت تماشاگر تعیین کننده است نمایش تا انتها ذهن و حواس تماشاگر را فعال نگه می‌دارد و به مشارکتی دلپذیر وادار می‌کند. تماشاگر این نمایش، از لذت کشف مدام بی بهره نمی‌ماند و با نمایشی روبه‌روست که همواره از او جلوتر است، باید با تمرکز کافی سعی کند چیزی را از دست ندهد و منتظر غافلگیری بعدی باشد.
“این یک پیپ نیست” از همان ابتدا و در مواجهه اول با نام نمایش، دارد ماموریت خود را به رخ می‌کشد. یادآوری می‌کند که این نمایش یا هرچیزی درون آن می‌تواند یک پیپ باشد اما نیست. عملا در نمایش همه چیز در مرز تصور ما و واقعیت، در نوسان است که تازه همان واقعیت نیز در میانه عینیت و ذهنیت، بلاتکلیف مانده است. مساوات تا لحظه آخر تماشاگر را رها نمی‌کند و تذکر می‌دهد که تماشاگرانی دیگر هم در این سالن وجود داشته‌اند که ما نیستیم و ما آنها را نمی‌بینیم و احتمالا بازیگران حالا پیش آنها حضور دارند نه پیش ما.
“این یک پیپ نیست” تجربه ای منحصربفرد در تئاتر امروز ماست؛ چه برای کارگردان و بازیگران و چه برای تماشاگران.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 73793 و در روز شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۱۸:۱۶
2024 copyright.