چرا رابطه سینما و مذهب را قیچی می کنند؟

سینما و مذهبکیوان کثیریان

سینمای ایران چقدر در حوزه تاریخ اسلام، موثر عمل کرده است؟ این پرسشی است که همواره مطرح می شود و طبعا همواره در این میان، سینما به کم کاری در این زمینه محکوم می شود.

برای پاسخ به این پرسش باید دید که دست سینمای ایران چقدر در تصویرکردن داستان ها و رویدادهای تاریخ اسلام باز بوده است.

بدیهی است که بخشی از کارگردانان سینما که هم دغدغه ساخت آثاری از این دست را دارند و هم از توان و دانش کافی و پیشینه مورد وثوق حاکمیت برخوردارند، بیشتر در معرض تولید این آثار قرار داشته اند. اینگونه فیلم ها و سریال ها با توجه به حجم و وزن و اهمیتشان برای نظام، معمولا بیگ پروداکشن اند و غالبا بودجه بی دردسر دولتی نصیبشان می شود.

اما اینکه با تمام اینها اغلب سینماگران رغبتی برای تولید فیلم های تاریخ اسلام ندارند، دلایل روشنی دارد.

بگذارید ابتدا نگاهی بیندازیم به آثار شاخص تولید شده در زمینه تاریخ اسلام.

فریبرز صالح سالها پیش “سفیر” را با موضوع حواشی قیام عاشورا ساخت. در “روز واقعه”، شهرام اسدی و البته بهرام بیضایی نیز تلاش هایی برای انتقال عظمت عاشورا از مسیر غیرمستقیم انجام دادند. مجتبی راعی البته سعی کرد روایتی امروزین از عاشورا را روی پرده سینما بسازد. فیلم تاکنون ناکام احمدرضا درویش-رستاخیز- از اولین فیلمهایی بود که وارد میدان نبرد عاشورا شد و قصد داشت مستقیم تر به جزییات قصه کربلا بپردازد. فیلم “محمد رسول الله” مجید مجیدی نیز تازه ترین فیلمی است که بخشی از تاریخ اسلام را دستمایه قرار داده است.

در تلویزیون اما اوضاع کمی متفاوت است. مهدی فخیم زاده زندگی امام حسن(ع) و امام رضا (ع) راساخت و میرباقری هم “امام علی(ع)”، “معصومیت از دست رفته”  و “مختارنامه” را  که در این آخری تلاش کرد بخشی از روز عاشورا را تصویر کند.

هم درویش و هم میرباقری با توجه به محدودیت تصویر کردن چهره معصومین قصد کردند داستان جذاب و حماسی حضرت ابوالفضل(ع) را که برای مسلمانان از جذابیت بالایی برخوردار است به تصویر بکشند و هر دو نیز با مجوزهایی این صحنه ها را ساختند. ولی هیچیک موفق نشدند این سکانس ها را به نمایش عمومی بگذارند و گرفتار ممیزی رسمی و غیررسمی شدند.

طبعا وجود چنین سختگیری هایی موجب خواهد شد تا در فیلمنامه ها و فیلم های اینچنینی چهره قهرمانان اصلی قصه قابل نمایش نباشد و طبیعی است که فیلمسازان طراز اول، دیگر خود را درگیر چنین پروژه هایی نخواهند کرد. بدون قهرمان و شخصیت مثبت که نمی شود فیلم ساخت! تازه مهمتر از آن اینکه یک نگاه غیر رسمی ولی قدرتمند، فیلمساز را مجبور می کنند تا مطابق با باورها و حکایاتی که برخی مداحان در تکایا برای مردم ساخته اند و اشکشان را دراورده اند، عمل کند و از آن تخطی نکند گرنه متهم به تحریف خواهند شد و باید با تحصن و کفن پوشی و قمه زنی و اعتراضات تند ظاهرا مردمی مواجه شود.

حالا ببینیم گروهی از فیلمسازان ظاهرا ارزشی در این زمینه چه کرده اند. یک نگاه گذرا نشان می دهد آنها علاقه ای به تاریخ اسلام ندارند ولی به شدت به زندگی پیامبران بنی اسراییل علاقه مندند و یک مرور ساده این را نشان می دهد.

جمال شورجه تاکنون در زمینه تاریخ اسلام چیزی نساخته ولی یکبار قرار بود با تهیه کنندگی محمد خزاعی زندگی حضرت خدیجه را تولید کند که به دلیل اختلاف علما برسر نشان دادن چهره ایشان، منصرف شد. او سال هاست که درخواست بودجه ای کلان دارد برای ساخت پروژه ای با نام “سوادیکا” درباره مسلمانان کشور تایلند!

فرج الله سلحشور که مدعی فیلمسازی با موضوعات قرآنی است تاکنون اساسا هیچ فیلمی نساخته ولی سه سریال برای تلویزیون کار کرده؛ سریال های زندگی حضرت ایوب پیامبر، “مردان آنجلس” و زندگی یوسف پیامبر(ع). او ولی هرگز دست به کار پروژه ای با موضوع تاریخ اسلام نشده و حالا سال هاست از اینکه بودجه عظیمی که برای پروژه زندگی حضرت موسی (ع) درخواست کرده در اختیارش قرار نمی گیرد گلایه دارد.

شهریار بحرانی هم پروژه زندگی حضرت سلیمان نبی را در سینما تولید کرده است. از سوی دیگر محمدعلی نجفی نیز داستان زندگی حضرت ابراهیم(ع) را به تصویر کشیده است.

میرباقری در برهه ای تلاش کرد سلمان فارسی را بسازد، احمدرضا گرشاسبی سالیان سال است برای ساخت پروژه ای با موضوع ابوطالب تلاش می کند و یکی دونفر دیگر که تا این لحظه تلاش های ناکامی در این حوزه داشته اند.

مابقی فیلمسازان طیف مدعی، از جمله شمقدری و دری و کاوش و …؛ مدعیانی که هشت سال بودجه وافر در اختیار داشتند نیز هرگز به سوژه های تاریخ اسلام نزدیک نشدند و ترجیح دادند پول پای پروژه هایی همچون “استرداد” بریزند.

یک دلیل ساده، ناتوانی فنی و کم دانشی برخی فیلمسازانی است که مدعی ارزش ها هستند و طبعا ترجیح می دهند هرگز خود را در موقعیت دشوار درویش و میرباقری قرار ندهند. آنها دغدغه ندارند ولی ترجیح می دهند حرفش را زیاد بزنند! واقعیت امر آن است که کارنامه شان نشان می دهد اگر بخواهند هم نمی توانند اثری قابل دیدن خلق کنند. آنها اصولا فیلمسازان خوبی نیستند ولی دلشان می خواهد بقیه را در حوزه های گوناگون مدیریت کنند.

سینما به گمان من با وجود محدودیت های بسیاری که با آنها موجه است تاکنون در ساخت آثاری با موضوع صدر اسلام بسیار موفق عمل کرده است! وقتی کارکردن در این حوزه با توهین و تهمت و تهدید و حتی تکفیر همراه است، عقل سلیم حکم می کند که خطر نکنید و خود را از آن دور کنید. وقتی امثال درویش و میرباقری حاضر می شوند در این عرصه کار کنند، یعنی دغدغه جدی دارند و یعنی احساس وظیفه می کنند. وگرنه فکر نمی کنید برای میرباقری ساده تر باشد که فقط “دندون طلا” بسازد و فکر سلمان فارسی را از ذهنش بیرون کند؟ یا فکر می کنید درویش بلد نیست فیلم ملودرام عاشقانه یا فیلم اجتماعی بسازد؟ طبیعتا ساختن فیلم هایی با موضوع تاریخ اسلام و یا وقایع مشهورش می توانند در نشر و گسترش فرهنگ اسلامی میان مردم و به ویژه نسل جدید بسیار موثرتر از شیوه های دیگر تبلیغی باشند و نفوذ و قدرت سینما می تواند خدمات حیرت انگیزی به بسط مذهب در ایران و حتی جهان انجام دهد، ولی ظاهرا منافع شخصی برخی این اجازه را به سادگی به سینما نخواهد داد و تا اطلاع ثانوی سینما را از مذهب و مذهب را از سینما محروم خواهد کرد.

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 4614 و در روز دوشنبه ۴ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۲۴:۱۶
2024 copyright.