اسرافیل
آیدا پناهنده فیلمساز بااستعدادی است. از همان زمان که فیلم کوتاه می ساخت نوید یک فیلمساز کاربلد را که می تواند صاحب نگاه متفاوتی باشد، داده بود. فیلم اولش “ناهید” هم به عنوان اولین فیلم بلند همچنان امیدوار کننده بود. “اسرافیل” گرچه به لحاظ کارگردانی نشان از پختگی بیشتر پناهنده دارد اما جهش عمده ای به حساب نمی آید.
شاید به عنوان کسی که خودش زاده مرزوبوم مربوط به داستان فیلم است استفاده از قاب های زیبای طبیعت شمال و ریل های قطار و ته لهجه مازندرانی را برای فضا سازی قابل باور، کافی ندانم.
اما مساله ام با فیلم پناهنده اینها نیست.
من برای فهم دوراهی یک مرد و درک بلاتکلیفی اش، دلیل نیاز دارم و این دلیل، فهم نمی شود مگر اینکه فیلمساز اجازه دهد به او نزدیک شوم. و وقتی اجازه نمی دهد و به کلام بسنده می کند و نزدیک شدن به زن های فیلم را کافی می داند، شخصیت مرد پرداخت نمیشود و کمیت کار در جاهایی لنگ می زند.
اما پناهنده در فیلم دومش دارد تلاش می کند دنیای عاشقانهای را که دوست دارد همچنان تکمیل کند؛ “عشق ورزیدن در دشوارترین شرایط”.
شرایط دشواری که موانعش هم بیرونی است و مربوط به جامعه اطراف و هم درونی است و مربوط به جدال آدم ها با خودشان. و این تلاش محترمی است.
توقعم از پناهنده بالاست و کاری هم نمی شود کرد.
دوست داشتم لحظات حس برانگیز -نه به معنای اشک انگیز- ببینم و بیش از این ها با فیلم درگیر شوم. از حق نگذریم که زنان فیلم به ویژه ماهی و سارا درست پرداخت شده اند و همدلی برانگیزترند.
بازی خوب هدی زین العابدین هم بیش از سایرین به چشم می آید.
۲.۵ از ۵
خفهگی
همه اش دارم فکر می کنم درباره فیلمی که میتوانست خیلی بهتر از این که هست، باشد چه میشود نوشت.
فضاسازی متفاوت و تازه، قصه دوخطی قابل توجه، انتخاب لحن مینیمال و کار با سایه روشن در فیلمی سیاهوسفید همگی میتوانست به یک فیلم خوب و تروتمیز بینجامد.
اما پرداخت داستان و اجرا ماگزیمالیستی است، حشو و زوائدی دارد که فیلم را اذیت می کند.
ضمن آنکه فیلم در بخشهایی بهجای تمرکز روی قصه معمایی- جنایی اش به سمت یک فیلم سبک خانوادگی میرود و این، فیلم را دولحنی می کند.
برخی بیمنطقیهای ریز و درشت که در جاهایی از فیلم وجود دارد و زمان طولانی فیلم و برخی دیالوگها را هم که اضافه کنیم، گمان میکنم تاحدودی باید “خفهگی” را یک فیلم هدررفته و حیفشده بدانیم که البته شاید جای تجدیدنظر داشته باشد.
۲ ستاره از ۵
ماجان
رحمان سیفیآزاد در فیلم اولش تلاش کرده است قصه ای را در قالب ملودرام، بیلکنت و روان بگوید. تاحدودی هم موفق می شود که فیلم آبرومندی بسازد. اما فیلم کمجان است. موقعیتها و بازیها و شخصیتها به بار ننشستهاند. خامند، هنوز جای کار دارند. موسیقی گاهی اذیت می کند و بعضی جاها زائد است. فیلم خیلی موفق نمی شود حس آدم را برانگیزد؛ چیزی که لازمه یکملودرام موفق است.
بازی فرهاد اصلانی در نقش یک پدر عصبانی دارد تکراری می شود و شاید این نکته نیاز به توجه داشته باشد.
ولی با همه اینها موضوع فیلم و تلاش فیلمساز برای ساخت یک ملودرام حس برانگیز، قابل احترام است.
۱.۵ ستاره از ۵