۱٫ فیلمدیدن در سینمایی جز برج میلاد چه اتفاق خوبی است، عجب آرامش و نظمی! چقدر زمان بیمنت و ساده میگذرد. کاش این همه سال چنین فضایی را تجربه کرده بودم تا از اصل جشنواره بیشتر لذت میبردم. اصل جشنواره همان فیلمدیدن است. این همه حواشی غیرلازم در برج میلاد فقط آدم را فرسوده میکند و از فیلمدیدن بیدغدغه بازمیدارد. جز محرومشدن از دیدار همکاران و دوستان ملالی نیست که البته با برنامه فشرده برج میلاد بعید است جز یک سلام و علیک به چیز دیگری بشود رسید.
۲٫ «لاک قرمز» از حیث ساختار، فیلم بدی نیست، اما این همه افراط در نمایش مصیبت و آزاردادن مخاطب را نمیفهمم. قرار است چه کنیم؟ دل و روده مخاطب را توی حلقش بیاوریم؟ از زمین و آسمان برای یک نوجوان ۱۵ساله بلا نازل میکنیم که تهش مخاطب مفهوم شرافت را شیرفهم شود؟ این همه روح و روان تماشاگر را میخراشیم که تهش به تلاش و درستکاری قهرمان داستان ایمان بیاورد؟ آیا تأثیر آن همه تلخی با یک سکانس نهایی از بین میرود. به گمانم نه! ۲ ستاره از ۵
۳٫ «وارونگی» بهنام بهزادی نسبت به دیگر آثار او فیلم برجستهتری نیست. اصلا فیلم معمولیتری است. فیلم قرار است به بهانه آلودگی هوای تهران، تحول شخصیت قهرمانش را به نمایش بگذارد، اما قدمی فراتر از همین نکته، پیش نمیگذارد. قهرمان قصه به استقلال رأی و به تصمیم میرسد. فیلم جز سکانس پایانی، لحظه تکاندهندهای ندارد، اما دولتشاهی فیلم به فیلم دارد بهتر میشود. ۲,۵ ستاره از ۵
۴٫ «زاپاس»، یک فیلم سرخوش و سرحال است که در میان تولیدات عبوس سینمای ایران اتفاق خوبی است. نیکنژاد توانسته از ظرفیتهای کمیک مهرانفر، مقدمی، رامینفر و جعفری در قالب روایتی که برگزیده، خوب استفاده کند و لحظات مفرحی بسازد. بازی پسربچه فیلم، نصیری که پیشتر در «یحیی سکوت نکرد» درخشیده بود، همچنان عالی است. ۳ ستاره از ۵