به روال معمول خودم، تصمیم ندارم درباره نمایشهای متوسط یا زیر متوسطی که میبینم چیزی بنویسم. در شرایط این روزهای تئاتر ما شاید یک نمایش با همه سختیها و گرفتاریهایی که دارد و زحماتی که عواملش برایش متحمل میشوند، مستحق این نباشد که کسی توصیه به ندیدنش کند یا چیزی شبیه این. این روزها که اقبال تماشاگران به تئاتر دیدن بیشتر شده و اوضاع اقتصادی تئاتر دارد تکانی میخورد، شاید نگاههای تند انتقادی، کمی غیرمنصفانه بهنظر برسد.
اما در کنار اجراهای خوب و قابل دفاع، گاهی نمایشهایی در سالنهای معتبر میبینی که احساس میکنی کل ماجرا دارد به بیراهه میرود و اغماض و تسامح و سکوت، به این انحراف کمک میکند.
شاید افزایش کمیت سالنها و تعداد نمایشها کمکم دارد به قربانی شدن کیفیت میانجامد و این آسیب بزرگی است.
افزایش سریع تعداد سالنهای نمایش و تماشاخانهها اگر به رقابت مثبت و میدان یافتن جوانان مستعد و خلاق و نهایتا افزایش کیفیت بینجامد مفید و قابل دفاع است ولی اگر منجر به افت کیفیت نمایشها و گسترش سیستم بسازبفروشی و بزن دررویی شود، بسیار آسیبزاست.
کارهایی با متنهای ضعیف، اجراهای بد و ناپخته (که داد میزند کل جلسات تمرین به ۲۰ نرسیده)، بازیهای خام و کارگردانی نشده، سادهگیری در صحنه و لباس و نور و … چرا باید اجازه اجرا بگیرد؟ پس جایگاه کنترل کیفی کجاست؟ فقط این شرط که نمایشی مشکل ممیزی نداشته باشد، برای اجرا رفتن آن کافی است؟ یا وجود یکی دو چهره صاحبنام در میان بازیگران کفایت میکند؟ یا وجود یک تهیه کننده و سرمایه گذار؟
بله. تئاتر هم مثل سینما به مخاطب نیازمند است. به یک بخش تجاری هم احتیاج دارد. ولی از یاد نبریم، تئاتر هنری است که وجه اندیشگی در آن به شدت پررنگ است. اگر وجه عامه پسند این هنر در کنار سطحی گرایی قرار بگیرد و وجه غالب هنر نمایش را تشکیل دهد، بحران ماهوی در تئاتر رخ خواهد داد. تئاتر در واقع بیش از آنکه موظف باشد مخاطبان عام و انبوه را راضی کند، باید سطح سواد بصری، زیبایی شناسی و سطح سلیقه و شناخت مخاطبش را ارتقا دهد و قطعا بیش از برخی هنرها با تفکر و اندیشه سروکار دارد.
اما در حال حاضر برخی از آثار بطور مشخص، باعجله و بدون تمرین کافی روی صحنه رفتهاند، آشکارا پروسه ناقصی را طی کردهاند و هنوز به “نمایش” تبدیل نشدهاند که قابلیت اجرا روی صحنه را پیدا کنند. برخی آثار روی صحنه، اصولا از ضعفهای اساسی در متن و کارگردانی رنج میبرند و در سطح کارهای دبیرستانی باقی ماندهاند. شاید بشود در سهلگیرانه ترین حالت گفت که اینگونه نمایشها مناسب تماشاخانهها و تالارهای اصلی و مهم تئاتر ما نیستند.
کاش سالنهای نمایش- چه خصوصی و چه دولتی- جدا از توجه به گیشه و درآمد، کمی هم سختگیر باشند و به کیفیت آثار و طبعا اعتبار تماشاخانهشان اهمیت بدهند. گیشه، همه چیز نیست. بیشک رعایت یک کف استاندارد کیفی قابل قبول، باید از مهمترین اصول هر مجموعه نمایشی باشد. تماشاخانه خوب، وکیل مدافع تماشاگر است و میتواند با سختگیری روی استاندارد کیفی آثار، به معتمد او هم بدل شود. یقینا سهلگیری روی کیفیت، به تدریج اعتماد مخاطبان را از کلیت یک تماشاخانه سلب خواهد کرد.
روزنامه ایران