خاک نصیبت می‌شه آخر!

<a href=کیوان کثیریان" />سینماسینما، کیوان کثیریان

یک:

شاید بشود با قاطعیت گفت که دیگر حوزه ای در کشور ما نمانده که دامنش آغشته به سیاست نشده باشد و از گزندش در امان مانده باشد.
این روزها با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، سیطره فضای سیاسی در حوزه های مختلف انکار ناپذیر است و هر روز خود را عریان تر نشان می دهد. طبعا حوزه سینما هم از این قاعده مستثنی نیست.
نمی دانم اینکه چه طیفی قرار است و یا امکان دارد زمام امور مملکت را در بهار سال بعد به عهده بگیرد، چقدر باید در حال حاضر بر مدیریت سینمای کشور موثر باشد.
نمی دانم یک مدیر میانی چقدر باید به جای پرداختن به اصل وظایفش و به نحو احسن انجام دادن آن، به معادلات سیاسی چهار پنج ماه بعد توجه کند.
نمی دانم چقدر باید عاقبت اندیشی ها و پیش بینی ها و حساب و کتاب های سیاسی، بر چیدن فیلم ها و مهره چینی های امروز اثر بگذارد.
نمی دانم ماهیت مدیریت فرهنگی کشور چقدر می تواند طی چهار سال دچار تغییر شده باشد. چطور امکان دارد دولتی که افتخارش بازگشایی خانه سینما در نخستین روزهای استقرار دولت است، در سال آخر به کسانی که همان خانه را بستند و از دیوارش بالا رفتند، امتیازات اساسی بدهد؟
نمی دانم چقدر می شود روی حافظه تاریخی ضعیف آدم ها حساب کرد. چقدر واقعا؟

دو:
در این اتفاقات، رد پای مدیریت جدید خانه سینما و سیاست های تازه آن نیز به چشم می آید. خانه سینمایی که به بهانه تنش زدایی، منفعل و بی اثر شده، به دلیل افراط در همراهی با دولت، استقلالش خدشه برداشته و در پوشش مماشات، در آستانه غلتیدن به دام و دامن دشمنانش است.
خانه ای که درهایش به روی همان ها که در دولت پیش موجبات تعطیلی اش را فراهم کردند، کاملا باز شده است بی آنکه آن افراد، حتی به خودشان زحمت یک عذرخواهی خشک و خالی بابت آن همه اقدام خصمانه و ضدصنفی را بدهند.
کمتر از دوماه دیگر انتخابات هیات مدیره خانه سینما برگزار خواهد شد و با توجه به رفت و آمدها و ارتباطات فعلی، پیش بینی آنکه چه طیفی عنان اختیار این نهاد را مجددا به دست می گیرد، اصلا کار سختی نیست.

سه:
روحش شاد علی حاتمی که با دقت و ظرافت هرچه تمام تر ماجرای دور شدن انجمن مجازات از مسیر اصلی اش و افتادن به دست دشمنان انجمن را به تصویر کشید.
ابوالفتح سراغ رضا خوشنویس می آید تا بگوید؛ “انجمن به مسیر دیگری افتاده، طریق نادرست…” و توصیه کند که جانش را بردارد و بگریزد.
ابوالفتح می گوید: “اعضا متفقا متوسل شدند به هزاردستان. نقدا سرنخ ها همه به دست هزاردستانه. این خواست ما نبود. افتادیم به خاک ذلت.”
و رضا خوشنویس پاسخ می دهد: “خشت که به آسیاب بدی، خاک نصیبت میشه آخر!

ثبت شده در سایت پایگاه خبری تحلیلی سینما سینما کد خبر 40270 و در روز یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۵ ساعت 09:26:39
2024 copyright.