* اول: توضیح واضحات
خیلی تکراری و کلیشه ای است که بگوییم کیمیایی از بزرگترین سینماگران دوران ماست و در دوره ای از پیشروترین ها. خب هست و این ویژگی با مرور زمان کم نمی شود و یا از بین نمی رود.
یا بگوییم در لیست شاهکارهای تاریخ سینمای ایران هنوز هم بیشترین سهم را او و فیلم هایش دارند. طبعا دارند.
یا بگوییم تا همین حالا هم با آنکه برخی فیلم هایش کیفیت متقاعدکننده ای ندارند، اما سعی کرده حرف امروز را با ادبیات و لحن خودش بزند و این تحسین برانگیز است.
و یا بگوییم او و هر فیلمساز دیگری حق دارد فیلمش را بسازد و به کسی ربطی ندارد که نسخه بپیچد. میتوانیم از فیلمش خوشمان بیاید یا نیاید و اصلا برویم برایش تندترین نقدها را بنویسیم اما حق نداریم بگوییم دیگر نساز!
* دوم: ارزیابی مستقل قاتل اهلی
کیمیایی همین حالا هم دارد فیلم می سازد. پس یک فیلمساز است با یک فیلم. و فیلم را میشود مستقلا ارزیابی کرد؛ با خودش و نه با وام گرفتن از پیشینه فیلمسازش(که به جای خود واجد ارزش است).
“قاتل اهلی” سی امین فیلم فیلمساز معتبرش محسوب می شود و این، قضاوت مستقل اثر را سختتر می کند.
قاتل اهلی پوسته ای سیاسی دارد با بیانی صریح و تا حدود زیادی شعاری. یکی از آدم های اصلی فیلم هم رسما چهره ای سیاسی اما درستکار است که فعالیت اقتصادی گسترده ای هم دارد.
اینکه کیمیایی سعی کرده حرف های مهم روز را با این لحن بزند، انتخاب اوست ولی باید توجه داشت که آیا لحن او با تحولات سریع امروز، آپدیت شده یا نه. اینکه کیمیایی ادبیات آدم های فیلمش را چطور انتخاب کند و چه کلماتی را در دهانشان بگذارد انتخاب اوست و فیلمنامه اش. اما اینکه این حرف ها با این لحن چقدر برای گوش های امروزی اندازه است و چقدر برای شنیدن جذابیت دارد دیگر انتخاب او نیست، انتخاب مخاطب است.
مشکل ابتدایی “قاتل اهلی” فیلمنامهایست که نمیدانیم درباره چیست. درباره فساد اقتصادی و آرمانخواهی و عدالتخواهی؟(بخش پرستویی)، درباره وفاداری و معرفت و رفاقت؟(بخش امیرجدیدی) یا درباره هدف مقدس هنر و جایگاه هنر مردمی؟(بخش پولاد) و یا درباره عشق خارق عادت یک آقازاده؟(بخش پگاه آهنگرانی). کدامش؟ واقعا کدامش؟
همین تکثر محورهای مضمونی موجب می شود این آدم ها نتوانند با هم درست دیالوگ برقرار کنند. دغدغه های کاملا متفاوتشان گاه به هم نمیرسد. مثل یک سری خطوط متنافر.
مشکل عمده دیگر، نقش نامعلوم و نامتناسب و به طرز عجیبی زیاد پولاد کیمیایی است که تمامیت فیلم را تحتالشعاع قرار داده. حضور او و دیالوگ های مملو از شعار و مستقیم گویی و بازی غیر منسجمش موجب شده او به پاشنه آشیل فیلم بدل شود. فیلم به نقش او نیاز دارد ولی نه این همه زیاد و نه این همه بیجا.
حجم صحنههای کنسرت بسیار زیاد است. آن قدر که نمیدانی یک فیلم را لای یک کنسرت می بینی یا بالعکس! گیرم که اشعار و ترانه هایی که خوانده می شود کلی حرف داشته باشد. خب این چه کارش به سینما؟ کنسرت بگذاریم حرفها را بزنیم دیگر. طبعا با فیلم موزیکال هم که طرف نیستیم.
من اگر پولاد کیمیایی بودم حتما از پدرم خواهش می کردم به نفع فیلم و به نفع خودم، مرا تا اندازه ای که لازم است در فیلم کم کند و تمرکز قصه را بر داستان پرستویی و جدیدی و البته پورحسینی بگذارد. “قاتلاهلی” فیلم عاشقانهای نیست. درباره هنر و موسیقی هم نیست. قصه پرستویی و جدیدی است.
به تبع دوپاره شدن فیلم و زیاد بودن بی دلیل شخصیت پولاد، کاراکتر پگاه اهنگرانی هم بلاتکلیف و غیرمنسجم از اب درآمده گرچه بازی قابل توجهی از او می بینیم.
به هر حال اینکه کیمیایی استاد سینماست انکار ناپذیر است. اما چه کسی می تواند قطع شدن نمای امیرجدیدی پشت رل را به زیر آب در استخر منطقی بداند؟ بالاخره منطق درون فیلم که فانتزی و تخیلی نیست، رئالیستی است! از این نمونهها در فیلم کم داریم؟ متاسفانه نه.
اینکه کیمیایی دارد حرف های تند سیاسی می زند قبول. اصلا مهم ترین حرف های ممکن. ولی اینکه بتواند این حرف ها را طوری به خورد آدم هایش بدهد که ما بتوانیم باورشان کنیم، دیگر انتخاب فیلمساز نیست. نمیشود گفت همینیست که هست، این دیگر وظیفه فیلمساز است. کیمیایی در “قاتل اهلی” کاملا در این حوزه با مسامحه و تساهل برخورد کرده است.
بازی پرویز پرستویی و لحن انتخاب شده برای او در بخش های مختلف فیلم، متفاوت است. به لحن او در سخنرانی ابتدای فیلم توجه کنید. یک لحن رها و تا حدودی غیرعادی. فکر کنید صدا و ادبیات و لحن قیصر برود پشت تریبون! چرا؟ نمی دانیم. و چرا در بخش های دیگر این لحن و ادبیات تکرار نمی شود؟ باز هم نمیدانیم.
*سوم: فیلم می توانست، فیلم می تواند!
با همه اینها این فیلم میتوانست برای همه عواملش امتیاز باشد اگر این همه غیرمنسجم و بلاتکلیف نبود و اینطور قربانی نمی شد.
فیلم هنوز می تواند فیلم قابل توجهی در کارنامه کیمیایی باشد.
معتقدم “قاتل اهلی” با همه مشکلاتش، به کمک تدوین مجدد می تواند سی، چهل درصد بهتر از این که هست باشد.
پی نوشت۱: در آخرین دقایق پیش از انتشار این یادداشت، نامهای از فریدون جیرانی منتشر شد. یادداشتی به قاعده و بسیار منطقی است. امیدوارم آقای کیمیایی و به ویژه پولاد کیمیایی نامه فریدون جیرانی را جدی بگیرند.
پی نوشت ۲: موضع تهیه کننده “قاتل اهلی” در قبال فیلم را نمیپسندم. حتی اگر حق با او باشد، مشکل باید طور دیگری حل شود. رسانهها جای مناسبی برای حل این دعوا نیستند.
روزنامه شرق ۱۸ بهمن ۹۵