سینماسینما، کیوان کثیریان– برگزاری جشنواره فیلم سینماحقیقت فرصتیست برای تماشای مستند: در ادامه نگاهی به مستندهای «انحصار ورثه» ساخته محمدعلی شعبانی و «قهرمان آخر» ساخته جواد طوسی صورت میگیرد.
«انحصار ورثه» ساخته محمدعلی شعبانی / یک آوینی دیگر
یکی از دشوارترین کارها، ساختن مستند درباره آدمها یا رویدادهایی است که نگاه رسمی، قاب ثابتی برای انها تدارک دیده و کمتر اجازه مخدوش شدن این قاب ثابت و سنگی را میدهد.
فیلم مستند با واقعیات سروکار دارد و واقعیت ترکیبی است از خوبی و بدی و سپیدی و سیاهی. افراد و اموری که بیش از حد محترم شده و خدشه ناپذیرشان کرده اند، سوژه های خوبی برای فیلم های مستند نیستند. نگاه رسمی از انها موجوداتی کلیشه ای، بدون بعد و تخت ساخته است. نزدیک شدن به آنها و دیدن و نمایش تمام زوایایشان دشوار است. تقدیس کسی یا چیزی که در واقع مقدس نیست، از موانع جدی مستندسازی در ایران است.
محمدعلی شعبانی در «انحصار ورثه» اما تلاش کرده تا هاله قدسی را که به دور سیدمرتضی آوینی پیچیده شده کنار بزند و چهره ای واقعی تر از او نشان دهد و در این راه تا حدودی موفق بوده است. ساحت های مختلف و زوایای گوناگون شخصیت آوینی که طبعا همزمان به نقاط ضعف و قوتش دلالت دارد، او را جذاب تر نشان می دهد و کنجکاوی برانگیزتر می کند.
انتخاب آدم هایی که درباره آوینی حرف می زنند، با دقت انجام شده و فیلمساز تلاش کرده، از زبان آنها نکات تازه ای از زندگی آوینی را افشا کند. گرچه جای خالی برخی دوستان و نزدیکان آوینی و به ویژه همسر و برادرش احساس می شود ولی در شرایط فعلی هم ترکیب قابل قبولی چیده شده است.
سیر تحول و تطور شخصیت او به روشنی و با ریتم مناسبی با ترتیب تاریخی بررسی می شود و نکات تازه ای مانند خودویرانگری او در برهه ای از زندگی، بی تفاوتی در قبال اتفاقی چون انقلاب و حتی تا حدودی جنگ، افراطیگری در برهه ای دیگر، تغییرات پیاپی و… از مواردی است که فیلم برای تعدیل چهره کلیشه ای آوینی به آن دست می یازد.
ناگفته نماند که برخی از افرادبه همان جملات کلیشه ای و همیشگی بسنده میکنند.
در فیلم، موافقان و دوستان آوینی به نسبت، واقع بینانهتر از منتقدانش درباره او حرف میزنند. ولی آنها که با آوینی در زمان حیاتش دچار اختلاف نظر یا حتی جدال و دشمنی بودند، کاملا با احتیاط در منقبتش نظر می دهند، محافظه کارانه درباره اش سخن می گویند و سعی می کنند قواعد تعریف شده همان نگاه رسمی را مراعات کنند.
فیلمساز به درستی در مقاطعی که لازم است، با فرد جلوی دوربین وارد دیالوگ میشود که گاه مفید و لازم به نظر می رسد؛ نظیر سوالاتی که از مهدی نصیری، کیهانی و حتی زم می پرسد و تناقض های گفتار و رفتارشان را برملا می کند.
شاید کاستی مهم فیلم، مکث کم آن روی جزئیات آرا و عقاید آوینی در مقاطع مختلف است. گویی تمام تلاش فیلمساز مصروف این شده که از کلیشه بگریزد و تنها اثبات کند آوینی متفاوت از آنی است که تصور می کنیم. اما شاید می شد بیش از این به عقاید آوینی و تناقض و تفاوت در نگاه، نوشته ها و سخنان او در مقاطع مختلف زمانی پرداخت.
فیلم خوب شروع می شود. یک آگهی ساده ترحیم و بعد حضور رهبر انقلاب کنار تابوت او وسپس اوج گیری توجه همگانی به آوینی و بعد از آن اسوه سازی و مقدس کردنش به نحوی که کسی نتواند به صراحت در نقد او حرف بزند.
پایان فیلم هم چشمگیر است. تصاویری از لحظات آخر زندگی آوینی که به گمانم برای نخستین بار به نمایش در می آیند و تماشایش تمام آدم های فیلم را هم تحت تاثیر قرار می دهد.
«قهرمان آخر» ساخته جواد طوسی/ تحلیلگر و ستایش آمیز
خوب یابد نام جواد طوسی منتقد سینما همواره در سالیان اخیر با نام مسعود کیمیایی قرین شده است. رابطه این دو معجونی از ستایشگری و رفاقت را به ذهن می رساند. حالا که طوسی فیلمی درباره کیمیایی-که خودش ابایی ندارد او را مراد خود بخواند- ساخته، پیش بینی اینکه حاصل کار چه رویکردی دارد، دشوار نیست.
طوسی در فیلم «قهرمان آخر» به بررسی قهرمان های آثار کیمیایی پرداخته و برای این موضوع چند محور را جدا کرده و درباره آن محورها با خود او گفت وگو می کند. پای نفر سومی هم درمیان نیست. فیلمساز تلاش کرده ردپای آن محورها را در آثار کیمیایی و قهرمان هایش بیابد و به سکانس های مرتبط با با آن همزمان با حرف های کیمیایی، ارجاع دهد. با توجه به تسلط طوسی بر سینمای مسعود کیمیایی، وجه تحلیلی فیلم خوب از آب درآمده و حرف های کیمیایی هم کاربردی و روشنگر است.
طوسی با استفاده از نریشنی با صدای خودش، تلاش کرده حرف های خودش را مفصل تر و مستقیم تر درباره شخص کیمیایی عنوان کند و موضعش را نسبت به اتهام همیشگی عشق کیمیایی بودن در فیلم به ثبت برساند. همین نکته فیلم را در لحظاتی به یک ادای دین مرید و مرادی بدل می کند.
اینکه فیلم خود را به کیمیایی محدود کرده و از گفت و گو با سایرین اجتناب ورزیده، انتخاب کارگردان است که به گمانم به نفع انسجام فیلم تمام شده ولی طوسی نتوانسته چیز تازه ای در فیلمش رو کند و یا غافلگیرمان کند. همه چیز مطابق پیش بینی قبلی است.
اینکه در بسیاری از لحظات، تصویر بهروز وثوقی روی پرده نقش ببندد و درباره دوران طلایی کار کیمیایی سخن برود اما هیچ حرفی از وثوقی به میان نیاید نکته عجیب و غریبی است. و کیست که بتواند نقش و سهم بهروز وثوقی و شمایل او در شکل گرفتن آن دوران طلایی را انکار کند. این در حالی است که درباره نعمت حقیقی مفصل حرف زده می شود و از منفردزاده و مجید انتظامی هم یاد می شود، گرچه ربط مستقیمی به موضوع فیلم -قهرمان- نداشته باشند.
نکته دیگری که حتی به وجه تحلیلی فیلم لطمه می زند و سویه انتقادی این تحلیل را حذف می کند، چشم پوشیدن از پرداختن به اکثر قهرمانان فیلم های دو دهه اخیر کیمیایی است که طبعا با دوران اوج او فاصله دارند و قهرمان هایش نیز کنش ها و واکنش های متفاوتی از قهرمانان فیلم های دو دهه اول بروز می دهند. شاید این ناهمخوانی و فاصله کیفی موجب شده طوسی و شاید کیمیایی تمایلی به حرف زدن درباره آنها نداشته باشند و تحلیل قهرمان ها فقط به همان دوران طلایی محدود شود.
به هر روی موضع طوسی نسبت به کیمیایی برکسی پوشیده نیست ولی شاید بررسی تغییرات و تفاوت های قهرمان های کیمیایی می توانست وجوه جالبی از تغییرات نگاه و حتی جهان بینی خود کیمیایی را افشا کند.
فیلم سروشکل حرفه ای دارد، فیلمبرداری و تدوین چشمگیر است و گاه تمهیدات تصویری متنوعی هم در آن دیده می شود. اما به نظر می رسد طوسی برای گذاشتن نقطه پایان فیلم به مشکل برخورده است. فیلم چندبار به نقطه پایان طبیعی اش می رسد ولی طوسی دلش نمی آید فیلم را تمام کند. به همین دلیل فیلم در اواخر کار خسته کننده و پرگو از آب درآمده است.
در مجموع فیلم جواد طوسی متقاعد کننده و صادقانه است و فیلم آبرومندی شده که می شود درمیان خیل مستندهایی که درباره کیمیایی ساخته شده آن را قابل اعتنا دانست.