۱٫ بالاخره یک ملودرام درست و درمان دیدم که حسابی حال آدم را جا می آورد. “خانه ای در خیابان چهل و یکم” اولین ساخته حمیدرضا قربانی تمام ویژگی های یک ملودرام جذاب را دارد. فیلم حکایت روابط ساده ای است که با یک حادثه، به شدت پیچیده می شود و تک تک آدم ها را بر سر دوراهی های دشوار قرار می دهد. تمام آدم ها محکوم به انتخابند میان گزینه هایی که دوسر باخت است. بعد از آن اتفاق محوری، دیگر هیچ چیز قابل برگشت نیست و تنها آدم ها با انتخاب هایشان محک می خورند. فصل درخشان و تاثیرگذار پایانی فیلم هم مخاطب را اقناع می کند. فیلمنامه دقیق، روان و منسجم است و قربانی، کارگردانی مسلط نشان می دهد. بازی ها عالیست، سارا بهرامی که در تئاتر بازیگر شناخته شده ایست، اینجا توان و قابلیت حسی خود را نشان داده و حتما دیده می شود. مهناز افشار در ادامه مسیر پختگی اش حرکت می کند و بازی علی مصفا، بازیگر نوجوان فیلم و سهیلا رضوی نیز چشمگیر است. دوست داشتم فیلم کمی به کاراکتر “مادر” نزدیک تر می شد که نشد و بر تنهایی و فراموش شدگی و موقعیت دشوار او بیش از دیگران تاکید می شد که نشد. شگفتا و دریغ که جای این فیلم در بخش مسابقه اصلی خالیست. ۴٫۵ ستاره از ۵
۲٫ “خشم و هیاهو” آخرین ساخته هومن سیدی به روشنی برداشتی مستقیم از ماجرای ناصر محمدخانی و شهلا جاهد است. سیدی دست روی قصه حساسی گذاشته که بسیاری از مردم، کلیات و جزییات آن را می دانند. همین نکته اما به پاشنه آشیل فیلم بدل می شود. اطلاعات فیلم از اصل واقعه -وعملا از اطلاعات مخاطب- عقب تر است و چیز تازه ای هم به آن نیز اضافه نمی کند، نه تحلیل تازه ای می دهد و نه از زاویه تازه ای وارد می شود. نمایش روایت های متفاوت راویان مختلف، خامدستانه است و در کلیت اثر جای نمی گیرد. تغییراتی هم که در فیلم نسبت به واقعه اصلی داده شده، نظیر ماجرای کما و از این قبیل، به سود فیلم تمام نشده و حتی گاه به ابهام و خلل در روند دراماتیک داستان انجامیده است. سیدی حالا به یک کارگردان تثبیت شده و با استعداد در میان فیلمسازان جوان بدل شده که می داند چه می کند و حرف هم برای گفتن دارد. هر چهار فیلمش در ساختار و مضمون فیلم های متفاوتی هستند. از این رو توقع از او فیلم به فیلم بالاتر می رود و این موقعیت دشواری است. ۲ ستاره از ۵
۳٫ “آااادت نمی کنیم” قصه دو زوج است و همان حکایت سوءتفاهم و خیانت و تبعات آن. فیلم، خوب اطلاعات را پخش می کند و ریتم مناسبی دارد. اما شخصیت ها جز کاراکتری که ساره بیات بازی می کند، عمق و هویت داستانی ندارند. طبعا مطابق الگوی معروف در فیلم های معمایی، معمولا وقتی فیلم بر مجرم نشان دادن کاراکتری اصرار دارد و همه شواهد را برای محکومیت او می چیند، باید به آن شک کرد. چون به احتمال زیاد قرار است بعدها -پس از انجام مراسم”تعلیق” و منحرف کردن ذهن مخاطب، ناگهان کاراکتر دیگری به عنوان مجرم رو شود و غافلگیری مورد نظر فیلمساز اتفاق بیفتد . همین موضوع می تواند به لو رفنن زود هنگام آن نکته غافلگیر کننده منجر شود. این فیلم نسبت به کار اول ابراهیم ابراهیمیان-ارسال آگهی تسلیت….” گام مهمی به جلوست. ۳ ستاره از ۵