عباس مخبر اسطورهشناس و مترجم سرشناس با نگارش یادداشتی دیدگاه خود را درباره نمایش «گفتوگوی برجای ماندگان» به نویسندگی محمد زارعی و کارگردانی میلاد شجره و با بازی رضا بهبودى، باران کوثرى، محمدصادق ملک، محسن نورى، محمد خاکساری و امین اسلامی بیان کرده است.
یک شب/ زنی دیوانه/ در قماری خونین/ زمین را/ یکجا خواهد باخت رسول یونان
امشب فرصتی بود برای دیدن تئاتر «گفتوگوى برجاىماندگان»، نوشته محمد زارعی، به کارگردانی میلاد شجره. نمایشنامه درباره رابطه ی مرکز و حاشیه در مفهوم گسترده آن است. حاشیهای که مرکز آن را ویران کرده و با کشیدن دیواری تنها راه فرارحاشیهنشینان به مرکز (یک تونل) را هم بسته است. […] حاشیه نشینانى که زندگیشان با مرگ تفاوت چندانی ندارد و به راحتی میتوانند خودشان و مرکزنشینان را دود کنند و به هوا بفرستند….
پس از دیدن نمایش اولین چیزی که به ذهنم رسید، همین شعر رسول یونان بود که همیشه برایم شعر عجیبی بوده است و هیچ وقت هم نفهمیدم منظور یونان چیست. از خودش هم که پرسیدم اظهار بیاطلاعی میکرد. تصویر بعدی فیلم معروف کوبریک «دکتر استرنج لاو یا چگونه بمب اتم را دوست بداریم» بود که آن را در سالهای دور گذشته دیدهام. و تصویرهای بعدی خیل پناهندگان کشورهای جهان سوم به غرب و دیوار کشیدنها، جریانهایی مانند القاعده و داعش با عزم ویران کردن مرکز، و جستجو برای یافتن بنلادن در قالب مأموران بهداشت در پاکستان.
این نمایشنامه از نوع متنهای با مضمون آخرالزمانی است؛ جهانی چنان دو قطبی شده که راهی جز ویران شدن برایش باقی نمانده است و تا پایان هم به این نگرش خود وفادار میماند. برای منی که فکر میکنم همیشه در قعر هاویه ندای رستگاری به گوش میرسد، این پایان خوشی نیست و آن را نگرشی بدبینانه میدانم. اما نویسنده و کارگردان در تدوین و اجرای کار موفق میشوند بیننده را به قدری تأمل درباره آنچه میبینند وادار کنند و این توفیق کمی نیست.
گفتگو درباره نمایش در جمع چهار نفره ما احتمالاً در میان بینندگان دیگر نیز جریان داشته است. کارگردان سعی کرده با استفاده از موسیقی و تصاویر ضبط شده ویدیویی پیام خود را بهتر منتقل کند. این تمهیدات در کنار طنازیهای رضا بهبودی قدری از تلخی داستان میکاهد و بیننده ویرانی جهان را دست کم با لبخند به تماشا مینشیند. او در نقش یک کارگر – فیلسوف – دلقک گاهی اوقات کل ماجرا را از تراژدی به طنز تبدیل میکند.