سینماسینما: نرگس کیانی گزارشی نوشته با موضوع ادعای تحریکشدن مردم به اعتراض بهواسطه سریالهای شبکه نمایش خانگی که در روزنامه هممیهن به چاپ رسیده است. این گزارش را که در آن با کیوان کثیریان گفتگو شده است میخوانید:
همهچیز از «زن، قدرت، شکوه» آغاز شد. آنجا که در پایان قسمت چهارم سریال «شبکه مخفی زنان»، شاهد برگزاری نخستین جلسه ثبتنام و عضوگیری از زنان با حضور میرزامحمود زنبورکچی (سیامک انصاری) و دلبرجان (لیلاحاتمی) بودیم. میرزامحمود که وارد حیاط محل برگزاری جلسه شد، تابلویی صورتی به چشم آمد که در نماهای نخست به خوبی دیده نمیشد اما سرانجام، در بالای دو مشت گرهکرده رخ نمود. شعار تابلو این بود: «زن، قدرت، شکوه».
شاید به نظرتان تقلیلگرایانه بیاید اگر بشنوید رسانهای شکلگیری شعار «زن، زندگی، آزادی» را اینگونه تحلیل کرده است اما این تحلیل، تحلیل روز روزنامه کیهان و خبرگزاری تسنیم است. رسانههایی که عوامل تحریک مردم به اعتراض را، به زعم خود، نخست در سریال «شبکه مخفی زنان» یافتند و سپس به سراغ «خاتون» و اکنون «میخواهم زنده بمانم» رفتهاند. آنها میکوشند با ارائه دیالوگها و سکانسهایی از این سریالها، که اتفاقا با نظارت سفتوسخت ساترا (سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوتوتصویر فراگیر در فضای مجازی) تولید شدهاند، اثبات کنند که این آثار محرک مردم به اعتراض شدهاند بیآنکه به قول کیوان کثیریان، روزنامهنگار و منتقد سینما متوجه باشند که ریشه، واقعیتهای موجود جامعه است و نه بازتابِ از ممیزی گذشته آن.
از نقش افشین هاشمی و تینا پاکروان تا شهرام شاهحسینی
رسانههایی چون کیهان و تسنیم پس از آن که در حرکتی هماهنگ از نقش «شبکه مخفی زنان» به کارگردانی افشین هاشمی در شکلدهی به اعتراضات اخیر گفتند به سراغ «خاتون» به کارگردانی تینا پاکروان و سپس «میخواهم زنده بمانم» به کارگردانی شهرام شاهحسینی رفتند. آنها که ارائه سند و مدرک در مورد تاثیر «شبکه مخفی زنان» به تحریک برای اعتراض را حول محور شعار مطرحشده در این سریال، «زن، قدرت، شکوه» پیش برند، جهت تعیین نقش «خاتون»، محوری دیگر را برگزیدند. این رسانهها در مورد «خاتون» چنین نوشتند: «این سریال با یک نقطهزنی کاملا تمثیلی بدون آن که متهم به اینهمانی با گفتمان معارض اخیر شود، در قالب دیالوگ و شیوه «اینهمانی تاریخی» مخاطب را در بوته آزمون تطبیق رخدادهای روز و وقایع گذشته قرار میدهد.» سریال «میخواهم زنده بمانم» اما به شیوه دیگری مورد نقدوبررسی قرار گرفت و در موردش چنین نوشته شد: «این تصاویر قلابی از دهه شصت از کجا آمده است؟ و آیا سیاست اصلی پلتفرمهای داخلی برای جذب مخاطب، غیر از مخدوش کردن دهه شصت، انتقام گرفتن دراماتیک از تاریخ معاصر جمهوری اسلامی براساس هوش مولف است؟» مطرحشدن همه این موارد، نخست موجب طرح این پرسش میشود که مگر همه این آثار با مجوز ساترا منتشر نشده است؟ و آیا میتوان اینگونه برداشت کرد که خط قرمزهای ساترا تنگتر از زمانی شده است که این سریالها در حال تولید بودند؟ و جدا از آن، آیا اساسا میتوان بازتاب کمجان واقعیتهای بیرونی در سریالهای شبکه نمایش خانگی را محرک اعتراضات دانست و بر تجاهلالعارف اصرار ورزید؟
تلاش برای یافتن مقصر
کیوان کثیریان، در گفتوگو با هممیهن، این دوگانه را اینگونه تحلیل میکند: «پیشفرض من این است که در جامعه ما، طیفی که متاسفانه طیف حاکم هم هست دائما درصدد آن است که اشکالات، کمبودها، کاستیها و سوءمدیریتها را به جایی جز خود، منتسب کند. با این دستور عمل، چنانچه میبینیم، همه اشکلات از جمله افزایش قیمت دلار متوجه مردم است و آنها که اکثر اوقات در حاکمیت و قوای سهگانه نقش داشتهاند بر فرافکنی و انداختن تقصیر بر گردن مردم، مصرند. با این شیوه تفکر، اگر هنرمندی در فیلمی سینمایی یا سریال تولیدشده برای شبکه نمایش خانگی، به وظیفه خود در بازتاب دادن آنچه در جامعه میگذرد، عمل کند مسئولین به جای بهرهگیری از این اطلاعات در کنار اطلاعات غیرقابل انکار میدانی خود، برای رفع مشکلات به جستوجوی این نکته میپردازند که چهچیزی باعث اعتراض شده است. آنچه باعث اعتراض شده است، نه فیلم و سریال که واقعیتهای موجود در کف خیابان است. فیلم و سریال اگر بتواند و اگر اجازه پیدا کند، تنها بخش کوچکی از آنچه را موجب اعتراض شده است به تصویر میکشد. این فیلم و سریال نبوده که مردم را به اعتراض تحریک کرده است بلکه واقعیتهای موجود در کف خیابان آنها را به این نتیجه رسانده که باید اعتراض کنند. حالا آن فیلم و سریال میکوشد -تاکید میکنم، اگر اجازه دهند- این اعتراض و دلایل آن را به تصویر بکشد.»
تصوری سادهلوحانه و دور از واقعیت
از جمله سوالاتی که با پیش کشیدن نقش سریالهای شبکه نمایش خانگی در تحریک مردم به اعتراض مطرح میشود این است که اولا مگر یک فیلم یا سریال، چند نفر بیننده دارد که بتواند موجب تحریک به اعتراض شود؟ و ثانیا مگر با این حجم از نظارتی که ساترا (سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوتوتصویر فراگیر در فضای مجازی) بر روی شبکه نمایش خانگی انجام میدهد فیلم یا سریالی هست که بتواند به نمایش دلایل اعتراض مردم بپردازد؟ و آیا آنچه اکنون برای رسانههایی چون کیهان و تسنیم محل مناقشه شده تنها بخشی بسیار کوچک نیست که از چشم ناظر دور مانده است؟ این بخش بسیار کوچک قطعا در زمان تولید، در خطوط قرمز این ناظر میگنجیده است و اکنون، تنها به واسطه تنگتر شدن آن خطوط قرمز نسبت به زمان تولید این آثار است که موجب است دیالوگها و سکانسهایی از آن سریالها، محرک اعتراضات به چشم بیایند.
کثیریان در این مورد چنین میگوید: «آنهایی که این روزها در جستوجوی چرایی اعتراض مردمند، باید بدانند که سادهلوحانه و دور از واقعیت است اگر گمان کنیم مردم چون به تماشای سریالهایی مانند «میخواهم زنده بمانم»، «خاتون» و «انجمن مخفی زنان» نشستند اکنون به اعتراض برخاستهاند. درواقع این دوستان به جای توجیه دلیل اعتراض مردم براساس آنچه واقعیت ندارد، باید به دنبال ریشه مشکلات باشند. این که گمان کنید فیلمها و سریالهایی هستند که میتوان ریشه اعتراضات تلقیشان کرد به معنای تقلیل دادن ماجراست و ترفندی نیست که پاسخ دهد. به گمان من، آنچه توجه دوستانمان در کیهان و تسنیم را جلب کرده، بازتاب واقعیت است. آن هم بازتابی کمجان که توانسته است از ممیزی عبور کند. این بازتاب است و نه عامل و این دو، مفاهیمی کاملا جدا از یکدیگرند. من، ایرادات وارد شده از طرف این رسانهها به سریالهای شبکه نمایش خانگی را مصداق تلاش برای پنهان کردن آشغالها زیر فرش میدانم و این که اگر کسی حتی یکی از پوستتخمهها را از زیر فرش بیرون کشید مقصر است!»
یک بازی تازه یا مقدمهای بر حذف شبکه نمایش خانگی؟
سوال پایانی اما این است که آیا این همه را، جستوجوی علت اعتراضات در سریالهای شبکه نمایش خانگی را باید یک بازی تازه قلمداد کرد یا مقدمه تنگتر شدن عرصه بر فعالان شبکه نمایش خانگی و سرانجام، حذف این پلتفرم دانستش؟ سوالی که کثیریان در پاسخ به آن چنین میگوید: «نکته پایانی آن که آیا شما گمان میکنید اگر همه این تلاشها به محدودیت بیش از پیش شبکه نمایش خانگی منجر شود، اهمیتی برای مردم خواهد داشت؟ حتی اگر شبکه نمایش خانگی به کل برچیده شود برای مردم مهم است؟ مردم مشکلات خود را میدانند و نیازی به سریالهایی ندارند که با گذر از راهی باریک و دشوار، میکوشند بازتابی از آن مشکلات باشند. فیلمها و سریالهای ما، همیشه از مردم عقب بوده و اساسا هیچگاه اجازه مطرح کردن پیشاپیش مشکلی یا به دست گرفتن ابتکار عمل را نداشتهاند. مردم در هیچ برههای، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، به واسطه تماشای فیلمی یا سریالی، به این نتیجه نرسیدهاند که اعتراض کنند و این فیلمها و سریالها بودهاند که به دلیل سانسور و خودسانسوری تنها توانستهاند پشت سر مردم راه بروند. زمانی که خوراک مردم از رسانهای چون شبکه نمایش خانگی تامین نمیشود، بستهشدنش هم برایشان خبر محسوب نخواهد شد.»