هادی حجازی فر همزمان با صعود ایران به جام جهانی جهانی روسیه خاطره ای از دوران سربازی اش در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
به گزارش سینماسینما، این بازیگر نوشت:
سرگرد ن. معاون انتظامی زندان خوی که تمام افتخارش این بود که توی سی سال خدمت با یک زندانی هم چایی نخورده و هر روز در صبحگاههای خنده دار ما با هشت تا سرباز میزد به درخت بید و میگفت این را من کاشته ام . قدمتش را یادآوری میکرد و به نوعی تودهنی به مایی که شاکی بودیم از دوازده ساعت پُست دادن مُدام در برجک. در طول یکسال و نیم خدمت تنها سربازی بودم که نتوانست به بهانه تخلف تبعیدش کند اما خب سایه اش را هنوز پشت سَرَم احساس میکنم . روزهایی که مراسم زجرآور اعدام داشتیم صبحانه مُفَصلی می دادند و سرگرد دست و دلباز میشد و نفری دو ساعت مرخصی شهری میداد که به خانه نرسیده تمام شده بود . بیشتر از زندانی ها سربازها دشمنش بودند . حیاط وسیع زندان و درختهای زردآلویش را یکساله اجاره کرده بود و بیچاره میوه های نارَس و چاغاله های ترش که با نفرت ما چیده شده و به اقصی نقاط زندان پرتاب شدند . خشم فردا صبحش هنوز قابلیت تکرار در کابوس هایم را دارد . سرگرد در هفت ِهفتِ هفتاد و هفت و روزی که دانشگاه قبول شدم و مجبور به امضای ترخیص من شد آن هم بدون تبعید کردن و تنبیه کردنم دستور داد موهایم را با نمره دو بزنم . التماسش کردم در نهایت که آقا شما بزرگ مایی ، دارم میرم دانشگاه تهران کوتاه بیا و از سرِ تقصیرات سه سانت موی من بگذر . در حالی از زندان بیرون آمدم که کله ام از کچلی برق میزد . اینها را گفتم تا برسم به بازی ایران و آمریکا در جام جهانی . بازی را از پشت بام اسایشگاه و اسلحه بدست از روشنایی شیشه ای می دیدم که مچ ام را گرفت . داشت از توبیخ حرف میزد که با صدای گزارشگر چرخیدیم سمت روشنایی و تلویزیون . گُل ل ل و باور کنید یا نه سرگرد در آغوش من بود . سی ثانیه بغل سفت برادرانه پدرانه و دوستانه . بعد ولم کرد و گفت دیگه نبینم موقع نگهبانی حواس ات پرت باشه . گفت و رفت .
آن گرما و بغل سفت سرگرد بیشتر در ذهنم مانده تا تمام آزارهایش . این یک واقعیت ِ تلخ است که ما در شادی های ملی رفیق تر و مُتحدتریم تا در غم ها و شکست ها . در ماجرایِ مجلس ، قبل از عزاداری برای شهدا و تسلیت به خانواده های داغدار ناخن به صورت هم کشیدیم . از بالا تا پایین . همه . اما شَک ندارم حالا و پس از این توپ های کوچک که از دروازه گذشتند جا برای بغل کردن هم داریم . سفت . برادرانه . پدرانه و دوستانه
پ.ن : شادی بر ایران ببارد.