آیدین آغداشلو عکس زیر را منتشر کرد و در شرح آن نوشت:
در پس ظاهر آرام و فاصله دار و نامداخله گر عباس کیارستمى، هنرمندى پنهان بود حساس و مشفق و نگران و مهربان، که در لایه بردارى آثارش مى توانیم ببینیم چه طور و چه قدر عمیق، پرواى آدم هاى ساده را دارد، پرواى جا هاى ساده را دارد و پرواى اشیاء ساده را، و چه عمیق و کاونده و نافذ مى تواند لحظه هایى دراز. با حیرت ومهر. غذا دادن پرنده اى به جوجه هایش را نظاره کند و یا – اگر لازم بداند ساعت ها – به تماشاى بالا و پایین رفتن هاى یکنواخت تکه چوبهاى گیر افتاده در کنج دریا بنشیند… و آدم ها که جاى خود دارند، که مضطرب عاقبت همه ى آن هاست: از پسر بچه ى لباسى براى عروسى تا بچه ى متعهد و وفادار خانه ى دوست، تا آدم هایى که در روزمرگى گیر کرده اند، تا متقلب کلوزآپ، تا همه ى زلزله زده هاى سه گانه ى مشهورش.
این جور نگاه و این شفقت بى کرانِ بى شعارِ بى هیاهو را در کار چند فیلم ساز دیگر هم نسلش هم مى شود سراغ کرد: در کار سهراب شهید ثالث و در کار امیر نادرى. این نگاه حاصل دغدغه ى نسلى از هنرمندان کار آمد است که با هم و در کنار هم روئیده اند که در میان اینان، کیارستمى به سادگى مینیمالیستى ناب خود دست پیدا کرد و در رسیدن به «واقعیتى» که «حقیقت» را متعاقب آن مى دانست به پیرایه زدائى مداوم دل بست همه چیز را تقلیل داد : تمامى لوازم صحنه آرایى اش به داخل یک خودروى پاترول منحصر شد و در بازسازى طبیعت انباشته ى اطرافش، به ساختن پنجاه اصله درخت تبریزى اکتفا کرد. دوربین عکاسى اش را روى برف ها و درختان و درهاى فرسوده و شیشه هاى باران خورده چرخاند و یک بار – به سان یک عارف بودایى – اشاره کرد که انگار درختان با او سخن مى گویند. در شاعرى هم همین طور بود، و در گزیدن اشعار قدما هم: پیرایه را پوست مى دانست و جوهر ناب شعر را مى طلبید. در ویدیو هاى آخرى که ساخت – و در کار هاى دیجیتال بزرگش با استفاده از نقاشى امپرسیونیست ها – با افزوده هایى اندک، به معنایى درخشان رسید. اما آیا در سال هاى واپسین عمرش، شفقتش را از مردمان باز گرفت؟ گمان نمى کنم. شاید به درجات عارفى به سامان رسیده در کار جمع بندى جهان رسید که در نقیضى با مزه و شگفت انگیز، سعى یکسره و خستگى ناپذیرش در تقلیل همه چیز، جایش را با نگاهى حیران به کل جهان – مانند نگاه ترنس مالیک – معاوضه کرد! و این طور شد که…
– مقدمه کاتالوگى درباره عباس کیارستمى، بهار ۱۳۹۶