دومین نشست از سلسله نشستهای بازیابی با عنوان «مداخله هنرمند هنرهای نمایشی در صورتبندی امروز و فردا» عصر روز چهارشنبه ۲۱ دیماه با حضور علی شمس و سیاوش پاکراه (کارگردانان تئاتر) و آسیه مزینانی معاون فرهنگی خانه هنرمندان ایران در سالن استاد انتظامی این مجموعه برگزار شد.
به گزارش سینماسینما، در ابتدای این نشست آسیه مزینانی بهعنوان میزبان به طرح نکاتی درباره سلسله نشستهای «بازیابی» پرداخت و تأکید کرد: همه ما تجربههای تاریخی خاصی را از سر میگذرانیم و پس از گذشت حدود ۱۰۰ روز از این حوادث بهنظر میرسد که بیشتر لازم است با هم گفتوگو کنیم و به هم نزدیکتر شویم. بحثهایی از این دست میتواند حساسیتها و تنشهایی به همراه داشته باشد اما باید تلاش کنیم تا حد امکان نگاه مهربانانه نسبت به یکدیگر را حفظ کنیم و فراموش نکنیم که باید بیشتر از همیشه یکدیگر را بشنویم.
وی افزود: انتخاب عنوان «بازیابی» برای این نشستها از این منظر است که بتوانیم تجربههایی را که از سر گذراندهایم مرور کنیم و به راههای جدید برسیم. این فرصتی است تا اهل هنر با هم همفکری کنند و ایدههای تازهای را روی میز بگذارند. ما به هیچ عنوان به دنبال بازگشت به گذشته نیستیم و تنها به دنبال بازیابی قدرت اثربخش هنر و هنرمند هستیم.
علی شمس: برای اولین بار با «تحریم شغل خود» مواجهیم!
علی شمس در ابتدای صحبتهای خود با اشاره به بازخوانی برخی وقایع تاریخی در کشورهای مختلف و واکنش هنرمندان به حوادث و رویدادهای سیاسی و اجتماعی گفت: همزمان با جنبش می ۱۹۶۸ در فرانسه تمام هنرمندان فرانسوی تصمیم به تحریم جشنواره آوینیون میگیرند و مدیران جشنواره تصمیم میگیرند سراغ هنرمندان بینالمللی از کشورهای دیگر بروند. هنرمندان فرانسوی وقتی دیدند دولت فرانسه اصرار به برگزاری جشنواره اوینیون دارد، در واکنش تصمیم گرفتند به جای شرکت در جشنواره، اجراهای جشنواره را خراب کنند. حتی بلیت میخریدند و حین اجرا روی صحنه میپریدند و بازی بازیگران را خراب میکردند! ۹۰ درصد اجراها در آن سال در جشنواره اوینیون به همین شکل خراب شد.
وی افزود: در سال ۱۹۷۷ همین اتفاق در جشنواره برزیل رخ میدهد و آنجا هم پلیس به اجرای خیابانی حمله میکند و حتی یکی از بازیگران بازداشت میشود. در آن دوره هم اعتراضها علیه دولت برزیل بسیار زیاد بوده است. ایده تئاتر مخفی هم در همان زمان در برزیل شکل میگیرد.
این کارگردان و نویسنده تئاتر، با مرور جزئیتر برخی حوادث تاریخی در کشورهای مختلف، در ادامه صحبتهای خود گفت: در فضای بحران میان حاکمیت و هنرمندان شکلهای مختلفی از تئاتر در قرن گذشته ایجاد شده است که برخی از آنها منجر به بازداشت و حتی مضروب شدن هنرمند هم شده است. در طول این قرن ما شاهد این مواجهه میان هنرمندان و حاکمیتها به شکلهای مختلف بودهایم. همین اتفاق در سال ۸۸ در ایران هم رخ داد. آن سال قرار بود پیتر بروک به ایران بیاید و یکی از ابرپروژههای خود را در جشنواره فجر اجرا کند، اما بیانیه معروف ۸ نویسنده ایرانی خطاب به او منتشر شد که در نهایت منجر به انصراف او از جشنواره شد. همزمان با حادثه سقوط هواپیمای اکراینی هم اتفاق مشابهی رخ داد.
شمس افزود: در تمام سالهای بعد از انقلاب شدیدترین نوع این مواجهه در قالب تحریم جشنواره فجر بروز کرده بود و هیچگاه این سوال به این شکل مطرح نشده بود که من بهعنوان یک هنرمند تئاتر آیا باید تئاتر اجرا کنم، یا نکنم؟ آیا فعالیت هنری من، ضرورتی دارد یا ندارد؟ مهمترین بحرانی که ما برای اولینبار داریم تجربه میکنیم، مربوط به همین پرسشها است. ما حتی در مقطع انقلاب هم با هنرمندان معترضی مواجه بودیم که همچنان میخواستند به اجرای خود بر صحنه ادامه دهند. حتی در آن مقطع که چالشهای ایدئولوژیک با حاکمیت وقت خیلی جدی بوده است، همچنان شاهد فعالیت هنرمندان بودیم.
وی با ارجاع به برخی تجربههای تاریخی همزمان با سالهای انقلاب تأکید کرد: هیچگاه شاهد مسئله «تحریم شغل خود» نبودیم. در این مدت اما این دوراهی شکل گرفته است و این سوال مطرح است که آیا نسبت ما با جامعه امروز، با تئاتر کار کردن قابل تعریف است یا با کار نکردن؟ این مسئلهای است که به لحاظ زیستی و هویتی، بهعنوان یک فعال تئاتری با آن مواجه هستیم.
سیاوش پاکراه: قبل از هر نمایشی نیاز به «فهم عمیق» داریم
در ادامه این نشست سیاوش پاکراه در ابتدای صحبتهای خود گفت: من امروز فکر میکنم هنر در هر زمینه و مدیومی که جاری میشود، در ابتدا یک خوانش و کشف شخصی است. کشفی که قرار است بتواند صاحب اثر را به تجربه، شعف و ادراک جدید برساند. من فکر میکنم اصلا قضیه امروز این نیست که نسبت هنر و نسبت تئاتر با وضعیت امروز چیست، بلکه ما نسبت «فرد» با وضعیت امروز را گم کردهایم. در این شرایط تئاتر برای من یک بستر هنری و یا حتی صنف هم نیست. مشکل اصلی در نگاه فردی است.
وی افزود: دستگاه سانسور تئاتر، آنقدر در این چند سال فشرده عمل کرده است که مرزهای ارتباط یک انسان با خودش و آنچه میخواهد را مسدود کرده است تا جایی که صداقت یک هنرمند، نزد خودش خدشهدار شده است! واقعیت این است که روزگاری ما میتوانستیم در این زمین بازی پیش برویم. در تاریخ بزنگاههای مختلفی وجود دارد که ما بتوانیم با خودمان رو بهرو شویم. شما تا جایی احساس میکنید که کنشگریتان نسبت به پیرامون برای خودتان قابل توجیه است اما در یک بزنگاههایی، این توجیهها رنگ میبازد، از آن مرحله به بعد باید با خودت به یک صداقت برسی و تعریفها را پیدا کنید. مشکل اینجاست که ما بهجای پیدا کردن معنا، معناهای پذیرفتهشده را دریافت و با همانها زندگی کردهایم. آنچه به نظرم امروز مهم است، همین سوال شخصی است که من برای چه باید تئاتر کار کنم و برای چه باید صحنهای را به اختیار خودم درآورم؟ این سوال مهمی است. همه ما باید برای این کار دلیلی داشته باشیم.
پاکراه گفت: ما برای هویت خود باید ارزش قائل باشیم، اما ماجرا این است که این روزها ما لاجرم داریم هویتهای خود را گم میکنیم. دیگر نمیتوانیم با پشتوانهای که پیشتر خودمان را راضی میکردیم مثلا با مرکز هنرهای نمایشی همکاری کنیم و به فعالیت هنری خود ادامه دهیم.
این هنرمند تئاتر با مروری بر برخی مفاهیمی که تعریف آنها را در این روزها گم کردهایم، افزود: آشوبی که به عنوان یک فرد امروز در درون خودمان احساس میکنیم ناشی از نداشتن تعریف برای واژههایی است که هر روز استفاده میکنیم. ما باید این تعاریف جدید را پیدا کنیم. برای رسیدن به تعریف فردی و زیست فردی هم قبل از هر چیز باید بتوانید با سوالات خود روبهرو شوید. همه چیز از فهم عمیق ناشی میشود و قبل از آنکه بخواهیم به مرحله نمایش برسیم، باید به همین فهم عمیق دست پیدا کنیم.
پاکراه: انسانی که تغییر میکند، یعنی هنوز زنده است
در ادامه نوبت به طرح سوالاتی از سوی علاقهمندان حاضر در نشست رسید که سیاوش پاکراه در پاسخ به پرسشی ناظر به تغییر رویکرد برخی از هنرمندان تئاتری در شرایط بحرانی، تأکید کرد: من در مقاطع مختلفی خودم را بازیابی کردهام و احساس هم میکنم که انسان، با تغییرات است که انسان به حساب میآید. تغییر قشنگ است و انسانی که تغییر میکند، یعنی هنوز زنده است. واقعیت این است که تغییر در ذهن میتواند یک فریب باشد و مهم این است که این تغییرات چقدر در عملکرد تو بروز و ظهور پیدا میکند.
وی افزود: همواره قبل از آنکه اثری را به مخاطب عرضه کنم، به این فکر میکنم که خودم از طریق آن به چه چیزی میتوانم برسم. گاهی اما ناگزیر از انتخاب هستم. یا باید شناخت خودم را کنار بگذارم و سراغ نمایش دادن صرف بروم و یا به اصالتی که به آن باور دارم، پایبند بمانم. برای شخص من، هنر تئاتر، صرفا به معنای ارائه کردن نیست. گاهی میتوان در یک گروه تئاتری به مرحله کشف رسید. خود من در مقام کارگردان هم نیاز به زمان برای کشف دوباره خود دارم. گاهی گرفتار «شعف شوآف» میشویم و صرفا به «بودن» فکر میکنیم، نه به «چگونه بودن».
پاکراه در بخش دیگری از صحبتهای خود تأکید کرد: بر بزنگاههایی مانند امروز، نفس «وضوح با خویشتن» تبدیل به یک هنر میشود و این وضوح تحت سیستم سانسور محقق نمیشود. شاید تا زمانی بازی با ایهام و استعاره جواب میداد، اما امروز دیگر این بازی هم جواب نمیدهد. تو میخواهی در پرده حرف بزنی اما مخاطب حرف واضح از شما میخواهد.
شمس: خودم را روشنفکر میدانم، اما پیشگو نیستم
علی شمس هم در واکنش به برخی دیدگاههای انتقادی نسبت به عملکرد چهرههای روشنفکر جریان تئاتر در مقاطع زمانی مختلف گفت: من بهعنوان یک تئاتری که خودم را روشنفکر هم میدانم، تأکید میکنم که توانایی پیشگویی ندارم! امروز در شرایطی قرار داریم که دیگر استعاره کارکرد خود را از دست داده است. آنچه در خیابان دارد فریاد زده میشود را نمیتوان با استعاره و با زبان پیچیده روی صحنه اجرا کرد. در یک شرایط آرام میتوان گفت؛ من سعی میکنم با استعاره و پناه بردن به سبقه تاریخی نیاکانم به فعالیت ادامه دهم ولی الان مسئله من این است که این رویکرد دیگر جوابگو نیست.
پاکراه در پاسخ به پرسش انتقادی دیگری درباره نسبت تغییر با اکت، توضیح داد: تغییر یک پروسه است که با اندیشهورزی آغاز میشود. یکی از مشکلات انسانها این است که وقتی «جور دیگری فکر میکنند» احساس میکنند دارند «جور دیگری زندگی میکنند»، در حالی که میان این دو فاصله است. این فاصله همواره وجود دارد و البته ایرادی هم ندارد.
هر چه بین آنچه به آن فکر میکنید و آنچه زندگی میکنید کمتر باشد، یعنی هر چه فاصله درون و بیرون شما کمتر باشد، رنج کمتری هم میبرید. اساساً رنج چیزی جز فاصله زیاد میان درون و بیرون تو نیست. این فاصله هیچگاه صفر نمیشود و قرار هم نیست که صفر بشود، اما هر چه بتوانید آن را به سمت صفر شدن میل دهید، احساس بهتری هم پیدا خواهید کرد. تغییر اینگونه اتفاق میافتد و تغییر کردن حاصل زدن یک دکمه نیست! تغییر کردن، نیاز به تمرین دارد.
علی شمس در بخشی از این نشست در واکنش به اشاره انتقادی یکی از حاضران به اجرای صحنهای گلاب آدینه در هفتههای اخیر گفت: من نمیتوانم گلاب آدینه را قضاوت کنم و این عین دموکراسی است. من خودم به این نتیجه رسیدهام که بهرغم تمام علاقهمندیهایم به دکور و اجرای صحنهای، در این روزها اثری را بهصورت رسمی روی صحنه نبرم و به گونههای دیگر اجرا مانند تئاتر زیرزمینی فکر کنم، اما گلاب آدینه به این جمعبندی رسیده است که باید کاری را روی صحنه ببرد و من نمیتوانم او را قضاوت کنم. ما درباره یک امر مسجل صحبت نمیکنیم.
وی با انتقاد شدید از فرآیند نظارت و سانسور در تئاتر ایران افزود: مسئلهای که ما با سانسور داریم هم مربوط به اجرای رسمی در شرایط عادی است. من از جایی به بعد تصمیم گرفتهام مواجههام با تماشاگر اولین مواجههام باشد و نمیخواهم پیش از آن هیچ مواجهه دیگری را تجربه کنم. حتی اگر مجبور باشم اجرایم را به زیر زمین ببرم. من دیگر نمیخواهم تن به سانسور از سوی یک ابتذال بدهم. آنچه به عنوان سانسور میشناسیم در شاکله تئاتر رسمی معنا پیدا میکند و مهم این است که از فضای سانسور خارج شویم.
شمس در بخش دیگری از این گفتگوی صریح با هنرمندان حاضر در نشست، گفت: مسئله این است که ما هیچ پیشنهاد مشخصی درباره آینده نمیتوانیم داشته باشیم. آیا ما مثل دیروز خود هستیم، به نظر من نیستیم. ما دیگر نمیتوانیم مثل دیروز خود باشیم، پس سازوکار تئاتر هم دیگر مانند دیروز نمیتواند باشد.
پاکراه: هیچ هنرمندی در بزنگاهها پیشانی جامعه نیست
پاکراه هم گفت: معضل اصلی ما این است که باید با خودمان صادق باشیم. مهم این است که تصمیم به فریب خویشتن نگرفته باشیم. انسان هیچچیز نیست غیر از انتخابهایش. در این مقطع باید دست به تصمیم گرفتن بزنیم. هیچ هنرمندی نمیتواند ادعا کند که من پیشانی جامعه در یک بزنگاه هستم. شما جزئی از یک آنتروپی هستید، نه پیشانی آن. انتخاب شماست که هویت شما را در این بزنگاه، مشخص میکند. واژهها در این شرایط معنای خود را از دست دادهاند. آنچه دیروز هزینه به حساب میآمد، امروز دیگر هزینه نیست. هر یک از ما بهعنوان یک انسان و نه بهعنوان یک هنرمند تئاتر باید این سوالها را از خود بپرسیم و بعد براساس پاسخهایی که پیدا میکنیم، دست به کنش بزنیم. مهم این است که ما نیاز به بازیافت محتوا داریم تا براساس آن فرم را تعیین کنیم.
شمس در بخش دیگری از مباحث خود در آسیبشناسی سیستم نظارت و سانسور در تئاتر به استانداردهای دوگانه هم اشاره کرد و گفت: آنقدر همه چیز سلیقهای و پیچیده است که دیگر نمیتوان این شرایط را تحمل کرد. مسئله این است که امروز با استانداردهای دوگانهای مواجه هستیم که نمیدانیم در برابر آن چه باید بکنیم! یک نفر بنا بر سلیقه شخصیاش علیه تو گزارشهایی مینویسد که فلانی علیه این و علیه آن است! در این شرایط چه میتوان کرد؟ ارادهای هم در حاکمیت وجود ندارد که دست و پای این افراد را ببندد.
در این نشست و در خلال سخنان کارشناسان مدعو، بحث و گفتگوهای صریحی با همراهی هنرمندان و دغدغهمندان حاضر در نشست، پیرامون حقوق و تکالیف هنرمندان تئاتر برای مواجهه با بحرانهای متأثر از شرایط این روزهای کشور و نیز نسبت آنها با حاکمیت، شکل گرفت.