نخستینبار در ماجرای رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی بود که عملکرد صداوسیما با انتقادهایی رو به رو شد. در ماجرای پلاسکو نیز از نظر اطلاعرسانی باری از دوش جامعه برنداشت که حتی بدتر، با بسیج مردم برای ارسال فیلم و عکسهایشان باز هم با انتقاد کارشناسان رو به رو شد. این اتفاق این بار در حادثه تروریستی حمله به مجلس از حوالی ساعت ۱۰ روز گذشته آغاز شد. حدود یک ساعت بعد از این رخداد، زمانی که فضای مجازی پر است از گفتهها و شنیدهها و شایعات و البته معدود مسائل مدلل و واقعی، رسانه ملی ما اما در فضای دیگری سیر میکند. این در حالی است که رسانهها و خبرگزاریهای جهان چون سیانان، یورو نیوز، بیبیسی جهانی، الجزیره، خبرگزاری فرانس پرس، آسوشیتدپرس به اطلاع رسانی لحظه به لحظه می پردازند. در چنین شرایطی ، رسانه ملی انگار در جایی دور از این تب و تاب نشسته و برنامه روی آنتن میفرستد. به خصوص که موج مردم در حال حرکت به سمت مجلس هستند تا اندکی از کنجکاوی و –ببخشید، اما چارهای نیست- فضولی عمومی اجتماع و خودشان را فرونشانند و در این راه مخل کار نهادهای امنیتی و انتظامی نیز شدهاند، در این آشفتهبازار، شبکه یک برنامه مذهبی-خانوادگی روی آنتن دارد، شبکه ۲ برنامهای به نام اوج یادگیری پخش میکند، از شبکه سه برنامه سرتون سلامت پخش میشود و شبکه ۴ هم برنامه به روز چشم شب روشن را تکرار میکند. روی آنتن شبکه ۵ نیز در ابتدا اخباری درباره یک نمایشگاه و سپس هم یک برنامه مذهبی ارسال میشود. در این میان تنها استثنا شبکه خبر است که لابهلای برنامههایش چند زیرنویس درباره حادثه ارایه میشود که فقط و فقط در این حد به کار می آید که میتوانند مطمئنمان کنند به اینکه اهالی ساختمان شیشهای جامجم از وقوع چنین رخدادی آگاهی کامل دارند؛ منتها فرصت، امکانات، لجستیک و البته هزینه لازم را برای ارسال خبرنگار و فیلمبردار تا میدان بهارستان نداشتهاند و به دلیل اعتقاد به اصل مهم «دانستن حق مردم است» به ناچار به زیرنویسکردن شنیدههاشان از رخداد اکتفا کردهاند!
نکته مهم در این میان اما این است که ظاهرا در رسانه ملی اطلاعرسانی و بهاصطلاح وجه رسانهای این نهاد بالذات تأثیرگذار کمترین درجه اولویت را در نگاه و نظر گردانندگانش دارد.
درواقع همیشه در چنین بزنگاههایی مدیران رسانه ملی بهانههایی دارند؛ و انگار نه انگار که همین بهانههاست که باعث میشود این رسانه از اصلیترین وظیفه و کارش باز بماند.
اما این پرسش بنیادین درباره ذات وجود و حضور رسانهای چون صداوسیما باید پاسخ داده شود، رسالت رسانه ملی بهعنوان مهمترین و تنها رسانه رسمی کشور چیست؟ یا این سوال که صداوسیما اساسا به دنبال چیست؟ جذب مخاطب؟ فرهنگسازی؟ اطلاعرسانی؟ سرگرمیسازی؟ پوشش لحظهای و زنده واقعه در شرایط بحرانی؟ یا….
این پرسشها همگی در نقطهای با هم تلاقی پیدا میکنند که از این نقطه تلاقی رازهای مهمی چون دلیل کاهش روزافزون تعداد مخاطبان این رسانه سابقا قدرتمند و موثر سر بر میآورد. اصولا میتوان یکی از مهمترین دلایل این واقعیت را که شمار تماشاگران برنامههای حتی سطحی ماهوارهای بسیار بالاتر از برنامه های تلویزیون است ، باید در فقدان افراد متخصص و آگاه در رسانه ملی دانست. در ویژهنامه تحلیل رویکرد تلویزیون در ماجرای پلاسکو نوشته بودیم که در حالی که در تمام رسانههای معتبر دنیا اتاق فکر و خبرنگاران آموزشدیده مخصوص اتفاقات مهم و بهطورکلی درباره بحران وجود دارد، اما رسانه ملی به دلیل نداشتن چنین متخصصانی هیچگاه در موارد بحرانی نتوانسته پوشش مناسبی از اخبار مربوط به ماجرا ارایه دهد. در همان ماجرای پلاسکو فراموش نکردهایم که در حالی که خبرنگاران صداوسیما از نخستین ساعات آتشسوزی پلاسکو در محل حاضر بودند، اما به جز شبکه خبر، آن هم در قالب گفتوگوهای خشک با مسئولان هیچ پرداخت موثری صورت نگرفت و مردم کمترین بهرهای از حضور پررنگ خبرنگاران و تصویربرداران صداوسیما نبردند. این قضیه در سالهای اخیر کشورمان بارها و بارها بهکرات تکرار شده است. جدیدترین نمونهاش را هم دیروز و امروز در حرم امام(ره) و نیز مجلس دیدیم که در شرایطی که تمام دنیا با چشم و دهان باز منتظر آخرین اخبار و اطلاعات از یکی از مهمترین رخدادهای تروریستی سالهای اخیر بودند، رسانه ملی نتوانست خوراک مناسبی به آن همه نگاه نگران و کنجکاو و منتظر برساند.
شهروند