سینماسینما، محمد تاجیک– علی حاتمی در ۲۴ مرداد ماه ۱۳۲۳ در کوچه اردیبهشت خیابان شاپور تهران به دنیا آمد، محلهای که رضا خوشنویس در مجموعهی «هزاردستان» به عنوان نشانی محل سکونتش به مستنطق شش انگشتی میدهد.
چرا بهروز وثوقی در «هزار دستان» بازی نکرد؟
یکی از نکاتی که در باره سریال «هزار دستان» کمتر به آن اشاره شده، علاقه علی حاتمی برای بازی بهروز وثوقی در سریال «هزار دستان» بوده است. جمشید مشایخی در سال ۸۲ در مراسم بزرگداشت علی حاتمی گفت: «زندهیاد علی حاتمی، چون قصهها را خودش مینوشت در خیال خودش شخصیتها را مینوشت و آنها را انتخاب میکرد و برای «هزاردستان» بهروز وثوقی را میخواست در یکی از نقشها انتخاب کند، ولی نتوانست چون شرایط فراهم نبود.»
حسن روحانی و «حاجی واشنگتن» علی حاتمی
به نظر میرسد علی حاتمی از سینماگران محبوب حسن روحانی رییس جمهور ایران است. هفتهنامه «چلچراغ» در گفتوگویی با حسن روحانی قبل از انتخابات سال ۹۲ نظر او را درباره ۲۱ واژه جویا شد و از او خواست احساسش را درباره آنها بگوید. یکی از این واژهها علی حاتمی بود.
حسن روحانی درباره علی حاتمی گفته بود: «دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» او بازنمایی برهههایی از سیاست داخلی و خارجی ماست.»
تحلیل جالب ظریف درباره «حاجی واشنگتن» حاتمی
دکتر محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه یکی دوسال قبل در گفتوگویی با روزنامه ایران حرفهای جالبی درباره فیلم «حاجی واشنگتن» علی حاتمی گفته بود.
بخشهایی از این مصاحبه به شرح زیر است:
ایران: نمیدانم فیلم «حاجی واشنگتن» مرحوم علی حاتمی را دیدهاید یا نه؟ داستان فیلم مربوط به سفر اولین نماینده سیاسی ایران در عهد قاجار به ینگه دنیا با همان ایالات متحده آمریکاست. آیا شباهتها و تفاوتهایی با شخصیت حاجی واشنگتن در خود میبینید؟ میتوانید با آن شخصیت شباهتهایی داشته باشید یا برقرار کنید؟
ظریف: شاید شباهتش این باشد که با وجود اینکه با کم و زیادش سی سال در آمریکا زندگی کردم، آداب و رسوم ایرانی و اسلامی خود را حفظ کردهام؛ گرچه امیدوارم نکات مثبتی هم از ظواهر فرهنگ غربی، مانند احترام به حقوق و وقت دیگران آموخته باشم. ولی در مجموع هنوز فرهنگ غرب برای بنده، یک فرهنگ بیگانه است.
ایران: و تفاوتهای شما با حاجی واشنگتن؟
ظریف: فکر میکنم بقیه ویژگیهای او، جزو تفاوتهایمان باشد.
ماجرای بازیگری حاتمی در برنامه کودک
جالب است بدانید علی حاتمی و نعمت حقیقی خیلی با هم دوست بودند و دقیقاً به همین دلیل علی حاتمی دوست نداشت در فیلمهایش از نعمت به عنوان فیلمبردار استفاده کند. عقیدهاش این بود که در صورت همکاری دوستیشان به هم میخورد. حاتمی و همسر نعمت، یعنی لیلی گلستان در تلویزیون همکار و هم دوره بودند. علی حاتمی حتی سابقه بازیگری هم دارد و در برنامههایی که برای کودکان در تلویزیون ساخته میشد، بازیگری هم کرده است.
او در برخی برنامههای تلویزیونی پرویز صیاد هم سابقه بازی داشت. البته اصلاً بازیگر خوبی نبود و خودش هم این را میدانست. علی حاتمی آن زمان یک شرکت تبلیغاتی داشت که با مهرداد فخیمی و جواد طاهری آگهیهای تبلیغاتی برای پخش در سینماها میساختند. آن زمان آگهیها تیتراژ نداشت و معلوم نبود چه کسی آنها را ساخته است اما آگهیهای تبلیغاتی حاتمی همان زمان هم امضا خاص او را بر خود داشتند.
(بخشهایی از گفت وگوی احمد بخشی دستیار علی حاتمی با روزنامه خبر درسال ۸۹)
کارگردانی که همیشه با «بسمالله الرحمن الرحیم»شروع میکرد
علی حاتمی به گفته خودش «اولین کارگردان ایرانی بود که قبل از بچه مسلمانهای امروز، فیلمی را با «بسمالله الرحمن الرحیم» شروع میکرد. او در این مورد گفته بود: «در تمام فیلمهایش جلوههایی از اعتقادات مذهبی خودم حضور یافت… .» (ایسنا)
او میگفت: «چیزی که برایم مطرح بوده ـ و از خیلی پیش هم مطرح بوده ـ مساله شروع زبان و فیلم با نام و ذکر خداست. مثلا در مغازه را در اول فیلم «سوته دلان» که باز میکنیم با «بسمالله الرحمن الرحیم» است، باکلام خداست. حالا مهم نیست این قضیه را چگونه برداشت میکنند، اما من مایل بودم با کلام خدا شروع کنم. چون در فیلمهای دیگر هم همینطور بوده است.»
با توکل به خدا فیلمبرداری راشروع می کرد
جالب است بدانید عزتاله انتظامی در مراسم بزرگداشت علی حاتمی در سال۸۰ گفته بود: «علی حاتمی اعتقادات مذهبی درونی داشت و اغلب با توکل به خدا فیلمبرداری فیلمهای خود را شروع میکرد.»
علی حاتمی :فرهنگ اسلامی ما مقوله مرگ را برای همهمان دلپذیرکرده است
علی حاتمی همواره توجه ویژهای به فرهنگ اسلامی داشت و حتی تلقی او از مرگ براساس اندیشههای اسلامی بود.
در ادامه بخشهایی از یک مصاحبه با علی حاتمی در سال ۷۴ میآید:
علی سلیمی: به نظر من مرگ در آثار شما خیلی زیبا تصویر شده، چگونه به تصویری شاعرانه و اینگونه دلنشین از مقوله مرگ رسیدید؟
علی حاتمی: اتفاقا در کار اخیرم تختی، مرگ این پهلوان نامی در سکانس نهایی غوغایی در ذهن من به وجود آورده است. به تصویر کشیدن مرگ آدمهای بزرگ از روایت دوران حیاتشان عمیقتر است. فرهنگ اسلامی ما مقوله مرگ را برای همهمان دلپذیر و پذیرفتنی ارایه داده است. در «سوتهدلان» مجید در نهایت پریشان احوالی برداشتهای درستی از زندگی آدمهای اطراف خود دارد مرگش در جاده امامزاده داوود، حسرتی بزرگ در دل برادر او گذاشت. در صحنه آخر مادر حرکت کوتاه کرین فیلمبرداری، مادر روی تخت دراز میکشد و سرمست و فرشتهوار، در نمایی دیگر طلیعه نور جاودان خورشید روز بعد، صبحی شروعکننده را برای فرزندان نوید میدهد. در «دلشدگان» مرگ طاهر و عشق نرسیدهاش باعث شد گروه با سعی بیشتری آن صفحه موسیقی را در فرنگ ضبط کنند و به عنوان دستاوردی نوین برای وطن سوغات بیاورند. این همان عظمت نفس مرگ است که خود زندگی و نوع جدیدی از آن است. به قول حاجی واشنگتن آیین چراغ، خاموشی نیست. (بخشهایی از یک گفت وگو با علی حاتمی که مرداد ۷۴ توسط علی سلیمی انجام شده .این گفت وگو سالها بعد درروزنامه هفت صبح منتشر شد)
هوالعلیم
شاید خیلی جالب باشد که بدانید حاتمی فیلمنامه هایش را با عبارت هوالعلیم آغاز میکرد.
احمد بخشی دستیار علی حاتمی در مصاحبهای دراین باره گفت: «یک بار عزیز ساعتی (فیلمبردار)، از انبارهای شهرک غزالی چند تکه از برگه دکوپاژهای «هزار دستان» را با خط حاتمی پیدا کرد و این برگهها تا مدتها در یکی از ویترینهای موزه سینما در معرض نمایش بود. علی همیشه با مداد مینوشت و فقط بالای صفحه با خودکار سبز مینوشت «هوالعلیم».» (گفت وگو با روزنامه خبر درسال ۸۹)
«هزاردستان» با محوریت «کمیته مجازات» و آدمهایش چگونه شکل گرفتند و آیا اصلا صحت تاریخی دارند؟
«هزاردستان» با محوریت کمیته مجازات و آدمهایش چگونه شکل گرفتند و آیا اصلا صحت تاریخی دارند؟ خود علی حاتمی در اینباره گفته بود: «مطمئنا فکر میکنم سال ۵۰ یا ۵۱ بود که من سخت درگیر ساخت «ستارخان» بودم و مجبور بودم مطالعاتی پیرامون شکلگیری مشروطه و به انحراف کشیده شدن آن در ایران انجام دهم. در قسمتی از کتاب تاریخ مشروطه (نوشته احمد کسروی) پیرامون گروهی نوشته شده بود که از انشعابات مشروطهخواهان بودند. از غضب محمدعلی شاه در واقعه به توپ بستن مجلس و اعدام گروهی مشروطهخواهان گریخته بودند و پس از مدتی از آرام شدن شرایط در پایتخت محافظی با سرمایه شخصی به راه انداخته بودند. هدف آنها کمر به قتل بستن عوامل اصلی فساد اقتصادی و اجتماعی آن روزهای تهران بود. در دوره احمدشاهی قحطی و بیماری پدر مردم را درآورده بود و حکومت مرکزی توجهی به حال و روز مردم نداشت.» (گفت وگو با علی سلیمی در سال ۷۴)
خان مظفر چکیده همه خاندانهای حکومتگر در ایران است
علی حاتمی درمصاحبه دیگری با مجله فیلم گفته بود: «خان مظفر چکیده همه خاندانهای حکومتگر در ایران است نه فرمانفرماست نه امیر شوکتالملک علم، نه مخبر السلطنه، عمر فرمانفرما را دارد. مخبر السلطنه است که کمیته مجازات را میخرد و مال خود میکند، اما همه اینها جمع شده و در یک پرسوناژ تجلی کرده است. اما در اصل من فقط دارم روی یک قصه پلیسی زمان قاجار کار میکنم؛ قصه ای که با واقعیات تاریخی زمانش پیوند دارد من دارم شبیه سازی میکنم دارم شبیه سازی هنری میکنم و مثل همه هنرمندان شبیه ساز به جزییات خیلی اهمیت میدهم روی تزیینات. به دقت کار میکنم راستش من اصلا بلد نیستم مستند بسازم کار من نیست کار من اصلا پرداختن به آدمها به صورتها به جزییات و تزیینات است.» (گفتوگو با امید روحانی در شماره ۶۰ مجله فیلم)
محمد علی کشاورز و «هزاردستان»
محمدعلی کشاورز بازیگر نقش شعبان استخونی درباره بازی در «هزاردستان» گفته است: «وقتی نقش «شعبان بیمخ» را به من پیشنهاد کرد گفتم: اجازه بده روی نقش مطالعه کنم و ببینم دوستش دارم یا نه، دیدم با این کار میشود یک تجربه کار هنرپیشگی کرد. با جاهلهای قدیمی و لوطیهای محلههای مختلف صحبت کردم تا به نقش نزدیک شوم. نزدیک به ۵ بار هم گریمم عوض شد که هر بار ۴ ساعت طول میکشید من و انتظامی سنگینترین گریم را داشتیم. به هر حال شروع به کار کردیم. شعبان بیمخ نقشی بود که دوست داشتم و خوشبختانه از نظر مردم هم موفق بود. علی هم دقت زیادی روی کار داشت و حتی به جزئیات میرسید. «هزار دستان» واقعهای تاریخی به روایت علی حاتمی بود. او به همراه فرخ غفاری از پایهگذاران سینمای ملی بودند علی مطالعه زیادی داشت و مردم را خوب میشناخت و نقشش را به کسی میداد که بتواند آنرا حس کند و حتی وسایلی که در صحنه انتخاب میکرد، حتما باید اصل میبود و آنها را از موزهها به امانت میگرفت که هنرپیشه با دیدن این اجسام قدیمی یک حس جدیدی را تجربه کند. بازیگرانش همه برایش مهم بودند چه آنکه نقشی بلند داشت و چه آنکه نقشش کوتاه بود.»
در مسیر درام یا خارج از محدوده؟
حاتمی بارها این موضوع را تکرار کرده است که بیش از تاریخ خود را ملزم به «رعایت مبانی درام» میدانست و همواره کوشیده است که «تاریخ را به قواره درام دربیاورد». این در حالی است که منتقدان میگویند در برخی از این دستکاریهای تاریخی، در نهایت چیزی هم عاید «درام» نشده است. به نوشته سایت تاریخ ایرانی سعید عقیقی با اشاره به دیالوگی از فیلم «کمالالملک» گفت: «جایی از فیلم «کمالالملک» نزد مظفرالدین شاه میرود و میگوید مگر نمیدانید که «از خون جوانان وطن لاله دمیده؟» خوب مسلم است که باید مشروطه پیروز و بعد استبداد صغیر طی شود تا عارف قزوینی بیاید و چنین ترانهای بسراید. سؤال من این است که این بهم زدن وقایع تاریخی چه کمکی به درام کرده است؟ مهم نیست که تاریخ جعل شده، مهم این است که این کار، کمترین کمکی به درامپردازی نکرده است. حاتمی رویدادهای تاریخی را در دورههای مختلف برهم میزند، اما حتی از این کار هیچ نتیجه بهخصوصی هم نمیگیرد. شکی نیست که تکصحنههای جذابی هم وجود دارد، اما در کل، اینکه «کمالالملک» چنین شخصیتی داشته باشد و چنان حرفی به مظفرالدین شاه بزند، در نهایت چه کمکی به روایت داستانی میکند؟»
هوشنگ گلمکانی و تحلیل جالبش درباره وفادار نبودن حاتمی به تاریخ
هوشنگ گلمکانی سالها قبل در مقالهای با اشاره به انتقاداتی که درباره وفادار نبودن حاتمی به تقویم تاریخ میشود، کار او را با آلخاندرو ایناریتو، کارگردان مکزیکیتبار فیلمهای موفقی چون «عشق سگی»، «۲۱ گرم» و «بابِل» مقایسه کرده و نوشته بود: «وقتی حاتمی نظم کرونولوژیک زمان را به هم میریخت، ایراد میگرفتیم که تاریخ را تحریف کرده… اما حالا در سینمای دنیا، پر شده از این ساختارشکنیها و جابهجا کردن زمانها و به هم ریختن الگوهای کلاسیک قصهگویی (و حتی کموبیش در سینمای خودمان). ایناریتو را اصلاً و بیشتر به دلیل همین کارهایش دوست داریم و تحسین میکنیم و خیلیهای دیگر را. از آنجا که شخصاً هیچ وقت از اعتراف به اشتباههایم پرهیز نداشتهام، ابایی از این ندارم که حالا بگویم «حاجی واشنگتن» یک فیلم بزرگ است».
گلمکانی شش سال بعد
به نوشته سایت تاریخ ایرانی، این قیاس و تشبیهات در حالی است که ایناریتو در آثارش خط سیر فیلم خودش و داستانی که روایت میکند را شکسته و با پس و پیش کردن آنها، به ساختارشکنی در فُرم یا روایت غیرخطی روی میآورد، اما کاری که حاتمی میکند شکستن روایت خطی تاریخ یک کشور است و برخلاف ایناریتو، در پایان فیلم هم نمیتوان تقدم و تأخر واقعی این رویدادها را تشخیص داد. گلمکانی ۶ سال پس از نوشتن مقالهاش دربارۀ سینمای حاتمی، «به تاریخ ایرانی» گفت: «ممکن است ایراد بگیرند که ایناریتو ساختار روابط و زمانهای درون فیلمنامه را پس و پیش میکند در حالی که کار حاتمی دستکاری یک تاریخ است، من اگر بخواهم استدلال کنم میگویم که به هر حال کار هنری اینگونه است که وقتی هنرمند چیزی را روایت میکند تفسیر خودش را از واقعه ارائه کرده است. یعنی شما دربارۀ واقعهای فیلم میسازید. ادعایی هم ندارید که این عین واقعیت است. تفسیر آن به تعداد مخاطبانتان جایز است. مثل این است که من و دوستانم دربارۀ ماجرایی که همگی در آن حضور داشتیم سخن بگوییم. مطمئناً به تعداد ما روایت وجود خواهد داشت.» او اما در توضیح، مقایسهای که میان حاتمی و ایناریتو انجام داده را «چرخش قلم در گذرگاه اندیشه» دانست و با تائید تفاوتهای میان این دو، از مقایسهای که کرده با عنوان «بازی زبانی» یاد کرد. گلمکانی دربارۀ اینکه آیا تغییراتی که حاتمی در روایت تاریخ کشورش ایجاد کرده، در نهایت به سود درام تمام میشود یا نه، گفت: «لابد هنرمند خودش به این جمعبندی رسیده که در جهت درام است. اما هر کس نظری دارد و ممکن است بعضی منتقدان یا مخاطبان بگویند این درنیامده است.»
واکنش علی حاتمی به منتقدانش
اما علی حاتمی همیشه جوابهای جالبی به منتقدانش داده است .خود او دراین باره گفته بود: «میدانم اولین مسالهای که برای بسیاری از تماشاگران این مجموعه «هزاردستان» مطرح میشود، مساله تطابق تاریخ است… که مثلا در سال ۱۳۱۹ که سرشماری است واگن اسبی نبوده که سر پاس مختاری هیچوقت لباس سیویل نمیپوشیده که مفتش شش انگشتی یک پاسبان ساده بوده. پس اولین چیزی که باید گفت همین تطابق تاریخی است. همه کسانی که این ایرادها را میگیرند و این اشتباهات را ذکر میکنند اصلا خود اشتباه تاریخی میکنند. سرشماری دقیقا در اسفند ۱۳۱۸ است. هیچ جای مجموعه اسمیاز سر پاس مختاری نیست. همه جا این شخصیت به عنوان رییس نظمیه معرفی میشود. اما اشارهها و نشانههایی هست مثلا ویلن میزند. اما کارهایی هم میکند که آیرم میکرد، یا کارهایی هم میکند که رادسر میکرد یا درگاهی میکرد.» (گفت وگو با امید روحانی درشماره ۶۰ مجله فیلم)
من درختها را هم رنگ میزنم
علی حاتمی در بخش دیگری از مصاحبه خود با مجله فیلم گفت: «اصلا میدانید مساله چیست؟ من درخت را در فیلمهایم رنگ میزنم. هر جا در فیلمیاز من درخت دیدید بدانید که من آن را رنگ زدهام. مرتب هم این کار را کردهام و میکنم و ندیدم کسی ایراد بگیرد. قسمتهای کمیته مجازات یعنی قسمتهای قاجار این مجموعه را تکرار نشدنی میدانم چرا که ما نقاش تصویرگر در آن دوره نداریم اگر شما میخواهید فیلمی درباره ناپلئون بسازید با تصاویرش، تصاویر مربوط به عصر و دوره فضای زندگی و همه چیز آن عصر آشنایی دارید به راحتی میتوانید صدها بلکه هزارها تابلوی نقاشی از آن دوره پیدا کنید که سازنده و هم مخاطب آنها را دیدهاند اما ما متاسفانه چنین نقاشانی نداشتیم زمانی که داشتم صحنههای قاجاری را میساختم احساس میکردم که دارم در همان زمان و لابهلای همان مردم راه میروم اما اگر میخواستم زبان آن دوره را به کار ببرم مطلقا قابل ارتباط نبود.» (گفت وگو با امید روحانی در شماره ۶۰ مجله فیلم)
در لالهزار هیچوقت ریل نبود
علی حاتمی همچنین گفت: «اما همه کسانی که میگویند و مینویسند که در سال ۱۳۱۸ در لاله زار ریل واگن اسبی نبوده اشتباه میکنند. در لاله زار ریل نبوده. اصلا نبوده نه در سال ۱۳۱۸و نه در سال ۱۳۱۹ و نه در هیچ سال قبل و بعدش من عکسی از لاله زار نشان میدهم که ببینید لاله زار اصلا آسفالت بوده، بعد کسی پیشنهاد میکند که در لاله زار باید لاله کاشت، پس آسفالتها را میکنند و لاله میکارند. فردایش شخصی به روزنامه نامهای مینویسد که اگر جایی آتش گرفت ماشین آتش نشانی چطور باید خود را به محل آتش سوزی برساند. همین میشود که دوباره لالهها را میکنند و خیابان را دوباره آسفالت میکنند. مسائل و ایرادهای تاریخی معمولا از همینهاست و اتفاقا افرادی این بحثها را میکنند که آدمهای کم دانش هستند. نکته اینجاست که مطلقا درباره این دورهها تاریخ مدونی وجود ندارد. پس از رفتن رضا شاه محکههایی درست شد و محاکماتی و سروصداهایی و افشای مسائلی از گذشته از نشریات و همین. بعد هم که اصلا مسائل جور دیگری میشود. ما از هر کس که میشد و میتوانستیم درباره جنگ جهانی سوال کردیم.» (گفت وگو با امید روحانی در مجله فیلم )
«هزاردستان» در موشکباران
به گفته حسن حسندوست تدوینگر این سریال، الگوی این سریال الگوی «هزار و یک شب»ی بود که داستان در داستان جلو میرود. قرار بود این سریال بیش از ۵۰ قسمت باشد، اما ۱۵ قسمت شد و همه اینها به دلیل شرایط خاص ممیزی بود. ضمن اینکه بخشی از مراحل تولید آن با موشکباران تهران همزمان شد و ناچار بودیم خیلی فشرده کار کنیم تا به سرعت روی آنتن برود. با همه اینها این سریال بسیار مورد توجه قرار گرفت.
احمد طالبینژاد: «هزاردستان« روایت علی حاتمی از یک دوران سپری شده است
احمد طالبی نژاد منتقد سینما در سال ۸۹ در یادداشتی که درروزنامه شرق منتشر کرده به تجلیل از سریال هزار دستان پرداخته بود.
طالبینژاد در یادداشت خود نوشته بود: «وقتی نخستین قسمت سریال هزاردستان در اواخر دهه ۱۳۶۰ پخش شد، در طول نمایش آن که توام با اشتیاق و افسوسهای فراوان بود، یکی از نکاتی که توجه نگارنده را به خود جلب کرد، این بود که زندهیاد علی حاتمی، چگونه توانسته است در کوران حوادث سیاسی اوایل انقلاب و در اوج جنگ مسوولان آن روز تلویزیون را متقاعد کند که بابت تولید این سریال عظیم تاریخی، سرمایهگذاری کنند؟ به یاد داشته باشیم که آن روزها کلیه برنامهها و سریالهای تلویزیون به دلیل حال و هوای جامعه جهت تبلیغاتی و سیاسی داشتند. هرچند هزاردستان هم سیاسی است اما نه از آن نوع سیاستی که خوشایند مدیران تازه به دوران رسیده تلویزیون باشد. خیلی دلم میخواست بدانم علی حاتمی در جلساتی که احتمالاً با محمد هاشمی داشته بیخ گوش او چه گفته که زیر بار تولید این اثر رفته است. هرچند طی دوران نسبتاً طولانی تولید این سریال که از سال ۱۳۵۷ آغاز شد و در ۱۳۶۶ پایان یافت، شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه آنقدر تغییر کرد که عملاً بخشهای مهمی از سریال یعنی آنچه به زندگی عروس خان مظفر با بازی خانم زهرا حاتمی مربوط میشد، حذف و البته چیزهایی هم اضافه شد.»
امضایی که هیچ کس نتوانست جعل کند
احمد طالبینژاد در ادامه نوشته بود: «با این وجود لاشه به جا مانده از این اثر هم امضای علی حاتمی را با خود دارد؛ امضایی که هیچ کس نتوانست بهرغم کوششهایی که طی این سالها به کار رفته آن را جعل کند. نوع دیالوگنویسی استثنایی حاتمی، میزانسنها، طراحی صحنه و از همه مهمتر ساختن شهرک سینمایی که حالا به نام خودش شناخته میشود، کاملاً استثنایی است. به راستی چه ارادهای داشت حاتمی که فکر کرد میتوان در حاشیه اتوبان کرج، بخشهایی از تهران قدیم را در ابعاد واقعی بازسازی کرد؟ در فیلم مستندی که جریان ساخت و ساز این شهرک را بازمینمایاند، تلاشی فرساینده همراه با اراده مردی که یگانه روزگار بود به خوبی مشهود است. و به یاد داشته باشیم که این همه در شرایطی انجام شده که جامعه کاملاً درگیر جنگ و مصائب آن بود. علی حاتمی تنها به این دلیل که دیالوگهای زیبا مینوشت و میزانسنهای جذابی را اجرا میکرد، کارگردان بزرگی نبود، بزرگی او در تعهد، اعتماد به نفس و ارادهای بود که در آثارش متجلی است. هزاردستان چنان که گفته شد از آسیبهای دوران در امان نمانده و بخشهای حذفشده و افزونههای سفارشی کم ندارد. اما هرچه هست روایت ویژه علی حاتمی از یک دوران سپریشده است؛ دورانی که باندهای مخوف پشت پرده، بازیگران اصل اتفاقهای سیاسی و اجتماعی بودند.»
اثری که تاریخ مصرف ندارد
او در ادمه نوشته بود: «فکر میکنم تماشای دوباره این مجموعه که البته من از آن محرومم چون تلویزیون تماشا نمیکنم، تماشاگران امروزی را به یاد چیزهایی درباره این روزگار هم بیندازد و این از ویژگیهای یک اثر سینمایی خوب است که تاریخ مصرف ندارد. این گرند هتل که مرکز ثقل اغلب حوادث پنهان آن دوران بوده، بعدها هم تاسی پیدا کرد. این را البته برخی سیاستمداران بهتر از ما میدانند.به هر حال نمیدانم پخش مجدد این سریال پس از حدود ۲۰ سال با چه قصد و انگیزهای صورت گرفته ولی دستکم این خاصیت را دارد که تماشاگر حتی باقیمانده یک سریال باشکوه را با برخی سریالهای مثلاً تاریخی مقایسه کند.»
علی حاتمی به روایت فریدون جیرانی
فریدون جیرانی کارگردان مطرح سینما گفته بود: «علی حاتمی هنرمندی تکرارنشدنی بوده و همواره بخشی از فیلمسازان از جمله او متعلق به تاریخ هستند و درتاریخ زنده خواهند ماند.»
این کارگردان در مراسم بزرگداشتی که چند سال قبل برای علی حاتمی برگزار شده بود، سخن گفت و مطرح کرده بود: «حاتمی از اولین اثر خود یعنی «حسن کچل» تا پایان کار خود شهری آرمانی را طلب میکرد. او همواره در فیلمهایش از گذشتهای یاد میکرد که شاید اگر درتاریخ به آن مراجعه میکردیم، دوران بسیار بدی بود. اما منظور حاتمی از آن شهر، یک شهر آرمانی بوده است، شهری که همه انسانهای آن همدیگر را دوست دارند.»
فریدون جیرانی یادآور شده بود:«حاتمی در زمینهی مطالعه تاریخ، فردی علاقهمند بود و پیش از آنکه از دنیا برود، نیز دربارهی تاریخ و مسائل تاریخی فیلمهایش صحبتهای خیلی خوبی کرده بود و من فکر نمیکنم هیچکس توانسته باشد شخصیتی مانند میرزای شیرازی را مانند او بهخوبی به تصویر بکشد. البته این نقش نیز درزمان خود با انتقاداتی مواجه شد اما بعدها جنبههایی از شخصیت شیرازی شناخته شد که تاییدکننده شخصیت میرزا در فیلم حاتمی بود. میتوانیم بگوییم که جز فیلمهای حاتمی میراث تصویری دیگری نداریم و تاریخ تصویری، جز در آثار او در فیلمهای فرد دیگری نیست و اگر هم نمونهای دراین زمینه ارائه شده، نمونه درخشانی نیست.»
علی حاتمی تکرار شدنی نیست
کارگردان «قرمز» تاکید کرده بود: «فکر نمیکنم دراین دوره بتوانم حاتمی دیگری پیدا کنیم ودر کل معتقدم حاتمی تکرارشدنی نیست. او متعلق به زمانه خود بود و برگ آخر دفتر آن زمان بود و فکر نمیکنم باردیگری تکرار شود. اما ما باید در هر شرایط و هر دورهای بهدنبال فیلمسازان آن دوره بگردیم. حاتمی تکرارشدنی نیست، همانطور که تقوایی و کیمیایی هم دیگر تکرار نمیشوند. هرشرایطی آدمها و فیلمسازان خاص خود را دارد و اکنون هم شما میتوانید فیلمسازان نسل خود را پیدا کنید. ۱۰سال دیگر هم شاید بتوانند مانند این فیلمسازان را داشته باشید، اما بخشی از فیلمسازان متعلق به تاریخ هستند و تاریخ از آنها یاد خواهد کرد و آنها درتاریخ زنده خواهند ماند.»
به دلیل نبود بودجه علی شهر را تعطیل کرد
احمد بخشی دستیار علی حاتمی در گفتو گویی گفته بود: «صحنه سرشماری در فیلمنامه اولیه «هزاردستان» وجود نداشت. بعد از اتمام ساخت شهرک زمین و در ودیوار شهرک را گازوئیل پاشیدند تا چرک شده و از آن حالت نو بودن خارج شود. حالا دیگر فقط مانده بود کلید زدن سریال. اما مشکلی که وجود داشت این بود که ما برای پر کردن ویترین مغازههای بازسازی شده خیابان لالهزار بودجه نداشتیم و به نوعی معطل قسط بعدی تلویزیون بودیم. حاتمی وضعیت را که دید با موافقت تلویزیون تاریخ کلید زدن «هزار دستان» را یک هفته عقب انداخت و به بچههای گروه دکور گفت ویترین تمام مغازههای لاله زار را با چوب پوشانده و به پنجرهها رودری بزنید؛ شهر تعطیل است. هیچ کس نمیدانست در ذهن علی چه میگذرد. خلاصه که طی سه چهار روز سکانس سرشماری را که در آن کل شهر تعطیل است و هیچ کس در خیابانها نیست نوشت و ما هم فیلمبرداری کردیم.»
گریه کردن با موسیقی هزار دستان
حسن دوست همچنین خاطرهای از ساخت موسیقی این سریال توسط مرتضی حنانه بیان کرد و گفت: «اولین بار که موسیقی روی تیتراژ سریال نشست، همه ما گریه کردیم و آقای حاتمی خیالش راحت شد که این سریال ماندگار میشود.»
محمود بصیری ودر آوردن صدای شیهه اسب در «هزار دستان»
بصیری خاطره طنز آمیزی از مجموعه« هزار دستان» بیان کرده گفته بود: «در یکی از سکانسها قرار بود اسبی شیهه بکشد اما اسب، این کار را نمیکرد و من به جای آن، شیهه کشیدم هرچه شیهه در «هزار دستان» میشنوید، کار من است.»
سناریوی کامل «هزار دستان»
محمدعلی کشاورز نیز در گفتوگویی گفته بود: «سناریو هزاردستان را بصورت کامل دارم و میخواهم اگر خانواده علی حاتمی راضی باشند آنرا چاپ کنم تا مردم ببینند حاتمی در سریال نوشتن چه تکنیکی داشت.»
(گفت وگو با مسعود نجفی در سال ۸۶ درخبرگزاری ایسنا)
دزد فیلمنامه «هزار دستان» را با خود برد
قبل از کلید زدن «هزار دستان» صدا و سیما به برخی صحنهها در فیلمنامه ایراد گرفته بود و تاکید داشتند اینها باید عوض شود. من به همراه علی یک هفته رفتیم شمال و علی همه آن صحنهها را بازنویسی کرد. موقع برگشت بعد از تونل کندوان یک جا اتومبیل را متوقف کردیم تا ناهار بخوریم. بعد از صرف ناهار وقتی به سراغ اتومبیل آمدیم دیدیم دزد شیشه ماشین را شکسته و کیف علی را که فیلمنامه بازنویسی شده هم داخلش بود با خود برده.
ناراحتی علی حاتمی از سانسور «هزار دستان»
حسن حسن دوست تدوینگر سریال هزار دستان در اظهاراتی با اظهار تاسف از ممیزیهایی که بر مجموعه «هزار دستان» اعمال شده بود،گفته است: «آقای حاتمی برای ساخت این مجموعه ۱۰ سال از عمر خود را صرف کرد. اما با تغییرات مداوم مدیران تلویزیون، مدام فیلمنامه این سریال عوض میشد. با این حال «هزار دستان» شاهکاری در سریالهای ما است که متاسفانه نشد که آنگونه که باید و شاید پخش شود و آقای حاتمی از این بابت بسیار ناراحت بود.»
یازده ساعت از سریال «هزاردستان» حذف شد
جمشید مشایخی بازیگر نقش «رضا خوشنویس» سالها قبل در مصاحبه ای با ایسنا گفته است : «۱۱ ساعت از سریال «هزاردستان» سانسور و خیلی از صحنهها کم شد. چهار ساعت در خانهی پیرنیا صحنههای مونتاژ شده وجود داشت که فقط ۲۰ دقیقهاش پخش شد یا در خانهی اقدسیه سه ساعت مونتاژ شده داشتیم؛ این صحنهها در آن زمان سانسور شد، ولی الان ممکن بود سانسور نشود.»
چه قصههایی از هزار دستان حذف شد؟
چه قصه هایی از هزار دستان حذف شد؟خود علی حاتمی درباره این موضوع در گفت وگویی با امید روحانی گفته بود: «وقتی یک جوان ۱۸ ساله دیپلمه به من چیزی را تحمیل میکند و یا با چیزی مخالف است، مخالفت من با خواست او به نظر مخالفت با کل نظام میآید یا چنین جلوه داده میشود و این برای کل کار باعث ایجاد سد و مانعی میشود. من میگذارم این اشتباه بشود و مخالفت با خواست آن جوان بدون تجربه نمایش به کل کار لطمه نزند. بله با این قطعه البته تا مقدار زیادی فرم اصلی کار فرم پوسته پوسته، لایه لایه و هزار و یکیش بیکار از بین رفته است البته من تلاش کردم که فرم مورد نظر از بین نرود اما تمام قصههای آدمهای درجه دوم فیلم دوافروش، سلمانی،داروخانه چی، کودکی مفتش و خیلیهای دیگر همه حذف شده اند و اصلا گرفته نشدند و ارتباطها گسسته شده.»
امینه اقدس حذف شد
مثلا امینه اقدس به عنوان ارتباط دهنده همه قسمتها تا مقدار زیادی حذف شد و او در قصه اول قرار است دختر خوشنویس باشد و بعد قرار شد خواهر سید مرتضی بشود اما در نسخه آخر همه اینها باز شدند و شکل کار به دانههای تسبیح بدل شدند که میشد آنها را دانه دانه کرد یا با نخی به هم آویخت و یک تسبیح از آن ساخت اما دوست داشتم از تکنیک قصه نویسی شرقی استفاده کنم. البته ریتم مطلقا تلویزیونی نیست ریتم سینمایی است اگر لحظه ای سربرگردانید ممکن است نکته ای غفلت بشود. در مورد زبان مجموعه بسیار شنیدم که فارسی سختی است بهتر است بگویم فارسی فاخری است.
پایان «هزار دستان» چگونه بود؟
احمد بخشی دستیار علی حاتمی نیز در گفتوگویی گفته بود: «سکانس پایانی و فینال «هزاردستان» این چیزی نیست که در نسخه پخش شده میبینیم. در این نسخه حسین گیل (سیدمرتضی) چشمهای جمشید مشایخی (رضا تفگنچی) را که روی سنگفرش خیابان سقوط کرده میبندد و به بالا نگاه میکند. این اتفاق روز هفتم محرم رخ میدهد؛ یعنی سه روز مانده به عاشورا.فینالی که علی برای «هزار دستان» در نظر گرفته بود به این شکل بود که روز عاشورا سران کشور – از جمله خان مظفر – در میدان توپخانه و ایوان شهرداری حضور دارند و کارناوال عزاداران که صحنههای روز عاشور را به شکل تعزیه بازسازی کردهاند از مقابل اینها میگذرند. در این صحنه حسین گیل که نقش حر را در تعزیه بازی میکند، با اسب به خان مظفر نزدیک شده و با شمشیر سر او را قطع میکند. این صحنه به خاطر نبود بودجه کافی گرفته نشد.»
«هزار دستان» نود میلیونی
احمد بخشی دستیار علی حاتمی در گفتوگویی گفته بود: «برآورد ما حدود سه و نیم میلیون تومان بود اما تلویزیون این پول را به ما نداد. هزار دستان به طریقه ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شد. ما در حدود ۲۸ قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط ۱۵ قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذفها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به ۱۳ قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد.» (گفت وگو با روزنامه خبر درسال ۸۹)
چرا کارهای علی حاتمی هیچگاه در جشنواره های خارجی مطرح نشد ؟
اکبر عبدیدر مورد آثار حاتمی گفته بود:«علی حاتمی هیچ وقت در جشنوارههایی که قبل و بعد از انقلاب برگزار میشد، مطرح نشد. چون حرفهایش نیشدار بود.» (در مراسم بزرگداشت علی حاتمی در سال ۸۰)
هوشنگ گلمکانی نیز گفته بود: «بخش مدرن ایران کمتر در فیلمهایی که به غرب میآید جایی دارد. در این سالها هیچ فیلمی از زندهیاد علی حاتمی به جشنوارههای خارجی راه نیافته، زیرا با اینکه موضوع آثار این فیلمساز بهشدت ایرانی معمولاً گذشته صد ساله ایران بوده و لااقل میتواند تصور هزارویک شبی نگاه غربی به ایران را تأیید کند، اما چون شیوههای روایت در آثار او با آن تصور عمومی همخوانی ندارد این فیلمها نادیده گرفته شدهاند.»(بخشهایی از اظهارات گلمکانی در سال ۸۷ در کنفرانس ارتباط با جهان فارسیزبان)
مسعود بهنود نیز گفته بود: «تازه علی داشت دروازههای ورود به بازار جهانی فیلم را پیدا میکرد، قصد نداشت و نمیتوانست از پنجره فستیوالها و جشنوارههای صاحب نام وارد آن بازار شود. حیف شد.»
زبان خاص علی حاتمی از کجا آمده است ؟
علی حاتمی در مورد زبان خاص خود گفته بود: «از همان زمانی که نوشتن کارهای نمایشی را شروع کردم در جستجوی زبان خاصی بودم که ویژگیهای زبان ما را داشته باشد. در این جستجو پی بردم که ما برای بیان مقاصدمان در بیشتر اوقات صریح حرف نمی زنیم. در حرفهایمان کنایه وجود دارد یا از امثال و حکم استفاده می کنیم و یا حدیثی از کتابهای مقدس و یا قرآن مجید می آوریم. این لحن حرف زدن کمی شباهت به زبان قصه ها دارد. و میدانید که زبان قصه ها- حتی قصه های بین المللی- شباهت زیادی بهم دارند. بارها اتفاق افتاده که برای اثبات نظرمان از اشعار قدما کمک بگیریم و حتی اگر بخواهیم کاسبکارانه به این موضوع نگاه کنیم می بینیم که حتی دوره گردها هم برای عرضه و فروش کالای خود با لحنی ریتمیک و با قافیه مطاع خود را عرضه می کنند مثل: عسلی طالبی ،عسل طالبی ، طلا گرمک و یا آهای باقلای تازه ، خدا وسیله سازه… ما حتی برای اظهار مقاصد اجتماعی و سیاسی هم از ریتم و قافیه استفاده می کردیم فرضا در گذشته این شعر را ساخته بودند که: نون و پنیر و پونه، قوام گشنمونه و یا برای ظل السلطان که آدم ظالمی بود این شعر را می خواندند: کفشات رو گیوه کردی ، خواهرت رو بیوه کردی(چون شایع بود که او شوهر خواهرش را کشته)… بنابراین چنین زبانی خلق و خوی فرهنگ مردم ماست… » (از مقاله گذشته و حال در گفتگوئی با علی حاتمی از ایرج صابری. ماهنامه سینما شماه ۶ اسفند ۱۳۵۵)
نمیتوانم قصه ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم
علی حاتمی همچنین گفته بود: «همه حرفهائی که درباره سینمای من میزنند خودم میدانم . که اینها عکسهای تخت خوش پوشی است که من عاشق صحنه آرائی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداخت سینمائی ندارم و از این قبیل… و مقصود از الگو نداشتن همین است که اگر آقای وارن بیتی مثلا در دیک تریسی کاری را میکند فورا می گویند که از پرداخت و دکوپاژ کمیک استریپ استفاده کرده است یا فلانی از جریان سیال ذهن بهره برده است اما به من که میرسد ناگهان می گویند سینما بلد نیستم و مونتاژم فلان طور است و کاسه بشقاب می چینم و غیره … من نمی توانم قصه ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم. یعنی منهم فیلمهای موزیکال یا درباره موسیقی در سینمای اروپا و جهان را دیده ام و خیلی هم زیاد دیده ام و با دقت هم دیده ام. اما همه تلاش من در این سالها این بوده که به به زبانی به سبکی برسم که از یک نوع قصه پردازی ایرانی بهره بگیرد. همانطور که قصه حسین کرد شبستری را با رابین هود مقایسه نمی کنید و هزار و یک شب شبیه دن کیشوت نیست من می کوشم به سبکی و نوعی از یک روش قصه گوئی و یافتن پرداختی مناسب و در خور آن روش برسم.از یک ریتم حسی تر و غریزی تر.دیگر در فکر این نیستم که این به زعم آقایان حرکت دارد یا ندارد، میزانسنش در مقایسه با فلان فیلم خارجی که هم من دیده ام هم آنها به درد میخورد یا نمیخورد…» (از مقاله امید روحانی ،من قالی می بافم ، ماهنامه فیلم شماره ۱۲۰ اسفند ۱۳۷۰)
جهان سرای سختی و رنج است
بخشهایی ازیک گفت وگوی منتشر نشده با علی حاتمی در سال ۷۴:
+آقای حاتمی همیشه در آثار شما نگاهی گرم به مسائل هستی و جهان پیرامون مشاهده میشود این حس را چگونه در تصاویری که ارایه میدهید، انتقال میدهید؟
_ از کودکی علاقهای وافر به موسیقی داشتم. عمویم ابراهیم حاتمی، نوازنده عزلت بود و گمنام هر وقت از مصائب روزگار سخت کودکیام فرار میکردم به خانه عمو پناه میآوردم. برای او دنیا محدود شده بود به آن خانه قدیمی شاهپور میگفت، سخت میگیرد جهان بر مردمان سختگیر. بله جهان سرای سختی و رنج است. انسان فرهیخته و هوشمند با تدبیر و ممارست عاقلانه هم میتواند زندگیاش را روحی تازه بخشید و در بعد مادی هم خود را تقویت کند. فرهنگ ایرانی آمیخته همه این غم و شادیهاست. روایت من در قصه حسن کچل همین بود. روزگار کودکیام به سختی گذشت، روح من در کشاکش این هم آلام به پختگی رسید و آنچه هماکنون به عنوان این دانش اندک دارم زایده آن نوجوانی پرفراز و نشیب است.
حالا مثل این که از این سینما هم باید بروم
سیدابراهیم بحرالعلومی در ماهنامه سینمایی فیلم در سال ۷۴ گفتگویی تاریخی با علی حاتمی داشت . او گفت: «حالا مثل این که از این سینما هم باید بروم و یا به قول دیالوگ فیلمهایم طعمه دام و صید صیاد شدم، و یا میشوم و شاید این پایان عشق است و یا آغاز راه و اگر مرگی هست هیچگاه چیز ترسناکی نیست همان طور که در شاهنامه ما هم نبوده و یا به همان نحو که من در فیلمهای مرگ را ترسیم کردهام دلشدگان، مادر و … در فیلم ما در مرگ قبلا تمرین میشود و من در فیلمهایم پرسوناژهایم را قبل از مرگ تطهیر میکنم هرچند خداوند عادل است و رحمان و رحیم، ولی من که در این موارد یک آدم عامی و سنتی هستم و یا داستانهایم را با مرگ جمع کردهام ویا بیانیههای مهم فیلمهای من با مرگ به تماشاگر القاء شد، و شاید همه داستان بشر در مرگ و زندگی خلاصه شود و البته مرگ پایانی برای زندگی نیست.»
علی حاتمی را بیهوش کردیم تا سوار هواپیما شود
از هنگام تشخیص بیماری تا زمانی که مرحوم حاتمی برای درمان تکمیلی به انگلستان رفت حدود هفت هشت ماه دیگر گذشت. علی حاتمی از پرواز با هواپیما میترسید و این ترس به قدری شدید بود که هنگام پرواز امید روحانی که تخصص اصلیاش دکترای بیهوشی است به فرودگاه آمد و علی را با آمپول بیهوش کرد تا بعد از آن ما بتوانیم علی را سوار هواپیما کنیم. هنگام فیلمبرداری «تختی» هم به شدت درد داشت و البته در آن دوران یک روز در میان هم شیمیدرمانی میکرد. با تمام دردی که داشت توانست ۲۰ دقیقه از «تختی» را فیلمبرداری کند. (گفت وگوی احمد بخشی دستیار علی حاتمی با روزنامه خبر سال ۸۹)
روزی که اکبر عبدی علی حاتمی را روی تخت ندید
روزهای آخر زندگی علی، یک روز اکبر عبدی برای دیدن او و آشتی به خانهاش آمد. علی آن روزها بیهوش بود؛ نه چیزی میدید و نه چیزی میشنید. اکبر اصرار داشت حاتمی را ببیند. علی در اتاقش روی تخت خوابیده بود و یک شمد سفید سر تا پای او را پوشانده بود. به اکبر گفتیم علی روی تخت خوابیده.
اکبر وارد اتاق شد، اما بعد از لحظهای خارج شد و گفت روی تخت که کسی نیست. ما با تعجب وارد اتاق شدیم و شمد را کنار زدیم. علی هنوز روی تخت بود اما در آن روزها به قدری لاغر و نحیف شده بود که اکبر او را زیر شمد تشخیص نداده بود. اکبر به سرش کوبید و زد زیر گریه. علی همان شب تمام کرد. (گفت وگوی احمد بخشی دستیار علی حاتمی با روزنامه خبر سال ۸۹)
هیچگاه از بیماری اش نمی گفت
داوود رشیدی در سال ۹۰در گفت وگو با خبرگزاری میراث فرهنگی ،درباره سالهای آخر عمر علی حاتمی و دست و پنجه نرم کردن او با بیماری سرطان گفت: «علی همیشه روحیه مثال زدنیای داشت. هیچگاه از بیماریاش چیزی نمیگفت. با اینکه من در جریان بودم هیچگاه از واژه سرطان استفاده نکرد. من شاهد لحظه لحظه زجر کشیدن علی بودم اما همیشه با روحیه عالیاش ادامه میداد. خاطرم هست بار آخر که برای شیمیدرمانی به فرانسه رفته بود وقتی برگشت به من گفت داوود به هیچ کس نگو من میام و یک راست از فرودگاه به سمت کلاردشت رفت. خیلی درد میکشید اما هیچی به زبان نمیآورد. وقتی هم که فوت کرد من ایران نبودم. برای بازی در فیلم خاطرات یک خبرنگار همراه با گروه و رسول صدرعاملی در پاریس بودم. وقتی خبر فوت علی را به من دادند ساعت ۵ صبح روز پنجشنبه بود. دکتر امید روحانی به من زنگ زد و گفت علی فوت کرد. از رسول صدرعاملی خواستم یک روز به من استراحت بدهد. و یک روز فیلمبرداری تعطیل شد. من تمام طول شب را زیر باران قدم زدم و به یاد تمام خاطرات خوبم با علی افتادم و افسوس خوردم که در آن لحظه تهران نیستم تا با او وداع کنم.»
امین تارخ :خدا آنکه شایسته و بایستهتر است را زودتر به سوی خود میخواند
امین تارخ :هر کدام از آثار علی حاتمی صاحب فضایی خاص و قصههای غیر تکراری و در عین حال با فرهنگ و ملیتی عجین است که تنها با دیدن یک فریم از فیلمهایش میتوان فهمید که این یک فیلم ایرانی است. این نیز مزیتی است که شاخصه آن بزرگوار بوده که در نوع خود بیبدیل است. گفتنی آنکه زندهیاد حاتمی حرفها و آثار زیادی برای طرح داشت و این تنها جای گله از مرگ را برای ما باقی میگذارد. اما زندگی و عمر ما در عهده ما نبوده و نخواهد بود که در عهده خداوند است که بندگان خویش را میشناسد و آنکه شایسته و بایستهتر است را زودتر به سوی خود میخواند،ما نیز تسلیم مشیت اوییم. (بخشهایی از سخنرانی امین تارخ در بزرگداشت علی حاتمی در سال ۹۲)
سرانجام دنیا را به شکل ساختههایش در آورد
مسعود بهنود در ماهنامه مهرنامه روایت جالبی را از روزها آخر عمر علی حاتمی را بازگو کرده است:سرانجام دنیا را به شکل ساختههایش در آورد، همچون مادر کارهایش را کرد، شکر و زعفران حلوا را گذاشت، نماز خواند، دور و بریها را با هم و با سینما مهربان کرد و در تشییع جنازهاش دیدم که منتقدان و مخالفانش هم به دیگران دوخته شده بودند، علی سرانجام زری همسر و همدلش را عزتالدوله کرد در مرگ امیر، لیلا ثمره عمرش را لیلای دلشدگان کرد و در غم فراق گریان و رفت.وقتی روزنامهای که بارها دشنامش داد، درگذشت او را به عنوان کارگردان نامدار سینمای ایران درگذشت خبر داد، به رندیاش پی بردم، مگر نه آنکه دو سه سالی بود افتاده بود در پی یافتن معنای رند و هرچه را در هرکجا درباره حافظ و رندی حافظ نوشته شده بود، خواند. تا رند شد. مگر نه در میان انبوه آنها که جلو تالار وحدت برای تشییع جنازه او گرد آمده بودند، از دشمنانش هم بسیار بودند. (بخشهایی از یادداشت بهنود درمهرنامه)
چگونه درگذشت حاتمی به یکباره همه چیز را عوض کرد؟
بازتاب اغلب آثار علی حاتمی در مطبوعات و نقدها، هنگام اکران فیلمها و نمایش مجموعههای تلویزیونی منفی است. بیشتر نوشتهها دلمشغولی هنرمند در نمایش جزئیات بیحاصل زندگی ایرانی در سالهای گذشته را نوستالژی بیمارگون دانسته و فیلمساز را دکوراتوری دلشیفته ظواهر و شاعری شوریده که به جای خیابان منوچهری و راسته عتیقهفروشان و خیابان صفی علیشاه و راسته ناشران کتابهای رومانتیک سر از دفاتر فیلمسازی درآورده، توصیف کردهاند.
درگذشت حاتمی به یکباره همه چیز را عوض کرد. همان آثاری که انگ نقصان و اتهام ارتجاع خورده بودند، به عرش برده شدند. مسابقه ستایش از حاتمی به راه افتاده بود. حجم عاطفهای که مردم عادی در تشییع و ترحیم حاتمی نثار فیلمساز فقید کردند، همه را به هول و ولا انداخته بود که برخلاف نوشتههایشان در اظهار نظرها علی حاتمی را فیلمسازی ایرانی (کاسه بشقابی و گذشته باز سابقاً مرتجع)، شاعر و عارف (تا پیش از این بی دقت و عاری از تکنیک)، خالق تصاویر درخشان از تاریخ معاصر (بی توجه به تاریخ) و یگانه فیلمساز سینمای ملی ایران (این دیگر از آن حرفهاست) توصیف کنند. از آن سو نویسندگان جوان هم مضمون خوبی برای بیاعتبار کردن نقدهایی که وحی منزل محسوب میشدند، پیدا کرده و فرصت انتقام از منتقدان قدر نشناس نسل قبل را از دست ندادند. ستایشهایی که پس از مرگ نصیب حاتمی شد آنقدر ابعاد عجیب و غریبی پیدا کرد که که انگار گوینده و نویسنده فراموش میکند که مشغول صحبت درباره یک انسان با مختصات ایرانی و در چارچوبهای سینمای ایران است.(بخشهایی از یادداشت علیرضا محمودی در سال ۸۷ در خبرآنلاین )
روزی که علی حاتمی ممنوع الکار شد
احمد بخشی دستیار علی حاتمی گفته بود: «بعد از پایان ساخت «جعفرخان از فرنگ برگشته» ارشاد ۲۰ دقیقه از فیلم را درآورد و به علی گفتند این ۲۰ دقیقه را دوباره بگیر. علی زیر بار نرفت و به همین دلیل ممنوعالکار شد. داستان از این قرار بود که از ارشاد علی را احضار کرده و برگه دستورالعمل حذف ۲۰ دقیقه از فیلم و فیلمبرداری مجدد را دستش میدهند. علی هم برگه را پاره میکند و از ارشاد خارج میشود.
فردای آن روز یداله صمدی از ارشاد به من زنگ زد و گفت روی دیوار یک برگه زدهاند که رویش نوشته علی حاتمی به دلایل فلان و فلان تا اطلاع ثانوی ممنوعالکار است. این اتفاق برای حوالی سالهای ۶۵ و ۶۶ است. بعد از آن من را از ارشاد خواستند و گفتند این ۲۰ دقیقه را شما بساز. من آن زمان فیلم «جمیل» را تازه ساخته بودم. گفتم من به فیلم علی دست نمیزنم مگر اینکه نامه بنویسید و من را ملزم به این کار کنید؛ گفتند ایرادی ندارد.
بعد از مدتی علی عباسی تهیهکننده «جعفرخان…» نامه ارشاد را برای من آورد با این مضمون که آقای احمد بخشی، چنانچه شما تمایل به ساخت ۲۰ دقیقه پایانی فیلم «جعفرخان از فرنگ برگشته» داشته باشید از نظر ما بلامانع است! من دیدم ارشاد با این کار توپ را به زمین انداخته و به نوعی پای خودش را کنار کشیده است. من هم به عباسی گفتم اینها نوشتهاند اگر دوست داری بساز و اگر دوست نداری نساز. اگر مینوشتند باید بسازی، من نامه را به علی نشان می دادم و میگفتم مجبورم کردند. ولی حالا که این را نوشتهاند من دیگر الزامی به ساخت ۲۰ دقیقه باقی مانده «جعفرخان …» ندارم.»
شجریان وخاطره همکاری با علی حاتمی
محمدرضا شجریان در مراسمی در سال ۸۸ با ذکر خاطرهای از علی حاتمی درباره حضور آواز خود در فیلم «دلشدگان» گفت: «در زمانی که ابتدا ازسوی علی حاتمی برای همکاری در این فیلم دعوت شدم تمایلی نداشتم زیرا خاطره خوبی از حضور خوانندگان در فیلمها نداشتم و در نهایت به شرطی این کار را قبول کردم که اعلام کنند شجریان به صورت افتخاری در فیلم حضور یافته است و حتی زمانی که قصد داشتم تا لوح فشرده آن را از طریق موسسه دلآواز عرضه کنم حق پخش آن را خریدم.»
چگونه انتقادات فرزاد موتمن از سینمای علی حاتمی باعث اعتراض تماشاگران شد
جالب است بدانید در سال ۸۹ نمایش فیلم مستندی از شادمهر راستین که در آن فرزاد موتمن انتقاداتی را به سینمای علی حاتمی مطرح کرده بود باعث اعتراض تماشاگران به فرزاد موتمن شد.
فیلم مستند خشت و آینه ساخته شادمهرراستین در خانه هنرمندان به نمایش در آمد. این مستند که به چگونگی حضور تهران در سینمای ایران می پردازد فیلمسازانی چون ابراهیم حاتمی کیا ،کامبوزیا پرتوی ،جعفرپناهی ،فرهادی ،بنی اعتماد ،نیکی کریمی ،کیانوش عیاری فرزاد موتمن در آن به اظهار نظر دراین زمینه پرداخته اند.
اما به نوشته روزنامه روزگار، فرزاد موتمن در بخشهایی از این فیلم گفته بود: «بگذارید کمی بدون رودربایستی صحبت کنم. یک تصویر تحریف شدهای از تهران به خصوص از اواخر دوران قاجار و ابتدای دوران پهلوی در فیلمهای ما به وجود آمده که شاید مسبب آن مرحوم علی حاتمی باشد.
آن تصویری که ما در «هزاردستان» میبینیم به نظرم کاملا دروغی،جعلی و باسمهای است و هیچ شباهتی به تهران آن موقع نمیتواند داشته باشد. ما در آن زمان به آن صورتی که علی حاتمی تصویر کرده است لباس نمیپوشیدیم و نمیدانم چرا در فیلمهایی که در آن زمان میگذرد زنهای ما مثل اروپاییها لباس میپوشند.» به نوشته روزگار ،این انتقادات فرزاد موتمن به فیلمهای علی حاتمی، مورد اعتراض عدهای از تماشاگران قرار گرفته و آن را بیانصافی در حق علی جاتمی دانستند.
روایت ده نمکی از حمله مخملباف به سینمای نمایش دهنده فیلم علی حاتمی
مسعود ده نمکی کار گردان فیلم اخراجیها در سال ۹۰ در بخشهایی از گفت وگوی خود با رجانیوز روایت جالبی از حمله مخلباف به سینمای نمایش دهنده فیلم علی حاتمی را بازگو کرده بود.
دهنمکی گفته بود: «در زمان اکران فیلم «حاجی واشنگتن» در سینما آزادی پنج نفر حزباللهیوار آمدند داخل و شروع کردند به گفتن مرگ بر آمریکا! یکی از آن پنج نفر مخملباف است. کسی که تا دیروز سوار موتور میشد و با تیغ موکتبری پنجه تو صورت مردم میانداخت، حالا سخنگوی جریان روشنفکری شده است و جالب آنکه اینها هیچ موقع هم گذشتهاش را به رخش نمیکشند و در جشنهایشان یک ربع برایش دست میزنند.»
مردانگی علی حاتمی در حق مخملباف
اکبر عبدی در بخشهایی از مصاحبه خود در سال ۹۱حرفهای جالبی درباره مردانگی علی حاتمی در حق مخملباف زده است .
اکبر عبدی در گفت و گوی مفصلی که با روزنامه شرق داشته در جواب سوالی که چطور توانستید با کسانی که روزگاری معترض به پوشیدن لباس زنانه شما در فیلمی شدند در فیلم دیگری همکاری کنید؟ گفت: «من که ندیدم چه کسانی بودند. بعد هم همین آقای مخملباف یکی از کسانی بود که اوایل انقلاب سر اکران فیلم«حاجی واشنگتن» به سینما آزادی هجوم بردند. خیلی از افراد هستند که اینطوری بودند و نمیخواهم نامی از آنها ببرم اما همین آقای مخملباف بعدها وقتی همسرش دچار سانحه سوختگی شد، آقای حاتمی با اینکه خودش بیمار بود برای سلامتی همسر ایشان مانند بچهها گریه میکرد و ۱۰ روز تمام شب و روز با من در بیمارستان بود. جالب است بعدها آقای مخملباف میگفت من اگر ماهی دوسهبارفیلم«سوتهدلان» را نبینم ماه من تمام نمیشود.»
نگرانی علی حاتمی برای بازیگران تئاتر لاله زار
محمود بصیری از بازیگران سریال «هزار دستان» هم گفته بود: «بسیاری سفرهداری میکنند، اما هیچ کس در سینما مانند علی حاتمی سفره داری نمیکرد. وقتی در تئاترهای لالهزار را بستند، او مدام نگران بازیگرانی بود که کارشان را از دست دادهاند. تمام سیاهی لشکرهای «هزار دستان» همین هنرمندان لاله زار بودند که آقای حاتمی آنها را دعوت به کار کرد.»
آن زمان مانتوی شعبان استخوانی مد شده بود
محمد علی کشاورز که با نقش «شعبون استخونی» در سریال «هزاردستان» یکی از برترین نقشهای دوران بازیگری خود را به یادگار گذاشت پس ازگذشت چند دهه از زمان نمایش «هزاردستان» در گفتوگویی در سال ۸۹با جام جم حرفهای جالبی درباره مدشدن مانتوی شعبون استخونی زده است .
محمد علی کشاورز واظهاراتش درباره سریال «هزاردستان» گفته بود: «۵ صبح میرفتم سر صحنه تا ساعت ۱۰ هم گریمم طول میکشید و از ساعت ۱۰ به بعد هم تا آخر شب فقط کار میکردیم. یادم میآید آن زمان مانتوی شعبان استخوانی مد شده بود و اکثر خانمها مانتوی او را میدوختند!»