/ماجرای قطع در ختان در سینما/
یکی از فیلمهایی که یه ماجرای قطع در ختان می پردازد به رنگ ارغوان حاتمی کیاست .به رنگ ارغوان که فیلمی جنجال برانگیز و بحث برانگیز بوده به موضوع اعتراض دانشجویان به قطع در ختان جنگلهای شمال می پردازد موضوعی که به خاطر لایه های سیاسی و اجتماعی فیلم از دید بسیاری پنهان مانده است .
در فیلم به رنگ ارغوان تعدادی از دانشجویان جنگلداری به شدت نسبت به قطع درختان جنگلی که به گفته رییس دانشگاهشان جزو موزه ای ترین جنگلهای ایران هستند معترض اند جنگلهایی که قرار است به خاطر کشیدن یک جاده رویایی به شمال قطع شوند .
/ماجرای اعتراض تقوایی/
سالهای پایان دهه هشتاد بود که در مراسم روز سینمای ایران در موزه سینما،ناصر تقوایی در صحبتهایی به شدت از قطع درختان جلوی موزه گله می کرد .او حرفهای بسیار جالبی درباره درختها می زد می گفت درختها گاهی مواقع از انسانها هم مفید ترند چون فواید وتاثیرات مثبت بسیاری درزندگی دارند.
/اما حالا همه درختها را قطع کرده اند/
در همان سالها بود که مجیدی در گفت وگویی با بیان این مطلب که میتوانستیم در یک دورهای تعریف جغرافیایی فرهنگی داشته باشیم،گفت: باید به دنبال هویت فرهنگی شهرمان باشیم. مثلا منطقه پامنار برای خودش یک شهر تهران قدیم است. مگر چقدر هزینه میبرد تا این منطقه را بازسازی کرد. کشورهای دیگر یک ستون قدیمی شهرشان را نگه میدارند و موزه میکنند ولی ما هرگز به این توجه نکردیم که نسلهای دیگری هم در راه هستند که نیازمند یک هویتند و ما باید این هویت را به آنها بدهیم. دیگر کجای این تهران هویت دارد؟ همه شهر را خراب کردند… یک موقعی میگفتیم هوای خوب شمیران، اما حالا همه درختها را قطع کردهاند تمام باغها که خاطرات ما بود توسعه هر شهر باید متناسب با هر فرهنگ باشد.
/بهرام بیضایی غموخوار درختان پایتخت/
یهرام بیضایی سینماگر ایرانی از جمله افرادی بوده که همواره دغدغهی اصلی خود را نه تنها دفاع از اهل فرهنگ، بلکه دفاع از هر چیز خلاقهای عنوان کرده و حتی گفته است : من از درختهای شهر تهران نیز دفاع میکنم، در این شهر چرا درختها را میبرند؟اواخر سال ۸۷ بود که بهرام بیضایی در «نوروزنامه» خود برای بهار ۸۸ دوباره نسبت به قطع درختان و خشکاندن آنها گلایه کرد.
این کارگردان سینما و تئاتر ایران در نوروزنامه که اختصاصا در اختیار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) قرار داده بود ، آورده بود : «نه از بُریدن درخت هزارساله میگویم، نه از بُریدن درختهای چهارصدساله، نه از بُریدن دوازده هزار درخت یکشبه؛ هشتسال است در گوشهای از تهران (چون نمونهای از همهی آن) شاهد خشکاندن عمدی درختها هستم. انگار نه انگار روز درختکاری داریم و شعارهای حفظ فضای سبز به تیرچراغ برق آویزان میکنیم! در تعریض بخش جنوبی آجودانیه (با نام رسمی سباری) باغی را بریدند و درختهایش را که میتوانست وسط دوخط خیابان بیفتد با جرثقیل از زمین بیرون کشیدند و در جواب من مرد تنومندی با پاسخی از پیش آماده گفت جابهجا میکنیم! و مرد بیاعتنای دیگری، در جواب اینکه چرا به جای بازگذاشتن فضای حیاتی گرد درختها آنها را تا کمر آسفالت میکنید تا بخشکند، گفت از کارفرما بپرس! از کارفرما که پس از کمک به خشکاندن درختهای سربه آسمان، کوچهی ما را به سود بساز بفروش کارگاه سنگبری کرده بود پرسیدم با مجوز کدام وجدان آسایش روان پیر و جوان ما را به سرسام اره برقیها و سنگبرها دادهاید، گوشی را قطع کرد! – هرسال در آستانهی نوروز، آغاز فصل سرسبزی، چهارباغ آجودانیه، به حکم بهار، سبزی آغاز کرده بود، و با گلهای رنگارنگ دلانگیزش در چشم ما مردم قانع، به بهشتی میماند! در این نوروز، به برکت جدولسازی، درختهای دوسوی خیابان به سود بساز بفروش خشکیده و به فرمان کارفرمایی که گوشی را برای همیشه قطع کرده است، گیاهان باغچههای سراسری دوسوی خیابان بلند آجودانیه را کندهاند و دارند آنها را شتابان آجرفروش میکنند. عشق به برهوت تا چه حد؟ انگارنهانگار که ما همگی تا دو نسل پیش رعیت و رعیتزاده بودهایم و آب و درخت را حرمتی بود! از سر کارگری پرسیدم چرا؟ گفت آب که میدادند آسفالت را میپوساند! گفتم گناه اینکه بد اسفالت میکنید و بد آب میدهید با درختهاست؟ مگر میدان بیدرخت آن پایین را که یک وجب سالم ندارد کسی آب داده است؟ گفت از کارفرما بپرس! کارفرما کجاست تا بپرسم چرا نمک شیمیایی پای درختها میریزید تا به اسم این که ریشهاش سوخته آنها را ریشهکن کنید؟ و از کی مجوز نابودکردن درختها را به مزایده گذاشتهاید؟
کارفرمای گرامی، امسال به برکت نهضت درختزدایی شما، خیابان آجودانیه سترون است. بر شما مبارک! آیا این در اجرای شعار بیا تا گل برافشانیم است که این روزها خیابانها را پوشانده؟ و شهرمداران بزرگوار، شما را به خدا نمیشود جلوی کویرسازی را گرفت؟»
/پرویز مشکاتیان :وقتی درختی را قطع می کنند انگار که دست من را قطع می کنند/
پرویز مشکاتیان نیز از جمله هنرمندان معترض به قطع در ختان بوده است .«پرویز مشکاتیان» در گذشته در باغی در نیشابور زندگی می کرد که در آن آهو، کبوتر، گنجشک را جلد کرده و با هم آشتی می داد. ولی وقتی به تهران آمد و این شهر پر دود و دم را برای زندگی برگزید، آنچه که آزارش می داد صدای اره برقی سوداگران ساختمان بود که درختان کهنسال شهر تهران را می بریدند. شاید او هم مثل بیضایی که غمخوار درختان پایتخت است و همیشه فریاد زده که چرا درختان کهنسال را در این شهر قطع می کنند، آرزو داشته درختان چندین ساله سرشماری و شناسنامه دار شوند. درختانی که وقتی قطع می شوند گویی دستان «مشکاتیان» را قطع می کنند.