سینماسینما، پریسا الیاسی
«بروکلین» فیلمی است بهتمامی راجع به مهاجرت و احساسات متناقض ناشی از این اتفاق. «بروکلین» سعی در به تصویر کشیدن آنچه که از مهاجرت به دست میآید و در مقابل تمام آنچه که از دست میرود را دارد و اگرچه قهرمان این فیلم فردی ایرلندی است که به آمریکا مهاجرت میکند اما به دلیل جهانشمول بودن این پدیده میتوان مضامین مطرح شده در فیلم را به هر جغرافیای دیگری نیز بسط داد.
قصه فیلم «بروکلین» زود شروع میشود؛ در همان دقایق ابتدایی جایی که قهرمان فیلم، آیلیش، به صاحب مغازهای که در آن کار میکند قصد مهاجرتش را به آمریکا اعلام میکند. بعد از آن شخصیتهای فیلم، مکان و زمانی که داستان فیلم در آن میگذرد به مخاطب شناسانده میشود و همچنین علت تصمیم کاراکتر برای مهاجرت روشن میشود. مخاطب در دقایق ابتدایی فیلم با کاراکتر اصلی همراه و بعد از مطلع شدن از تصمیمش و چرایی این تصمیم درگیر احساساتی میشود که قهرمان فیلم در حال تجربه آن است؛ احساساتی همچون غم ترک وطن و عزیزان و عذاب وجدان ناشی از ترک کردن آنان. فضای فیلم در دهه ۱۹۵۰ میلادی میگذرد و مهاجرت در آن زمان میتوانست به این معنا باشد که شاید دیگر هرگز فرصت دوبارهای برای دیدار نزدیکان به دست نیاید. سکانس خداحافظی روی عرشه کشتی به خوبی این غم بزرگ ناشی از هجرت را به نمایش میگذارد؛ زمانی که اندوه بزرگی در چشمان هر دو طرف ماجرا- چه آنطرفی که میرود و چه آنطرفی که میماند- دیده و به مخاطب نیز به خوبی منتقل میشود.
مصائب سفر قهرمان از همان ابتدا و در کشتی آغاز میشود. دختر کم سن و سال و چشم و گوش بستهای که باید یاد بگیرد به تنهایی گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. خوششانسی آیلیش است و یا ضعف فیلمنامه که شخصیتهای طراحی شده بهتمامی سفید هستند و همه به کمک قهرمان میآیند تا مسیرش را هموار کنند. تنها ضد قهرمان فیلم خانم کلی، همان مغازهدار ایرلندی ابتدای فیلم است که اتفاقا کنش او و واکنش قهرمان نسبت به او پایانبندی فیلم را شکل میدهد. موانع خارجی بر سر راه قهرمان قرار نمیگیرد و آنچه که او باید بر آن غلبه کند نه عامل بیرونی که بهتمامی درونی است. کشمکشهای شکل گرفته در طول فیلم درونی است و قهرمان باید بر آنها غلبه کند تا بتواند به راحتی و آرامش برسد. همین کشمکشهای درونی است که سیر تحول شخصیت را شکل میدهد. نمودار تحول شخصیت اصلی فیلم به وضوح قابل دیدن است، یک دختر کمحرف، بدون اعتمادبهنفس، درونگرا که کاری جز غصه خوردن ندارد در نهایت تبدیل میشود به دختری اجتماعی، با اعتمادبهنفس و فعال. اولین نقطه عطفی که این تحول را در قهرمان به وجود میآورد مربوط به صحنه پذیرایی از ایرلندیهای بیخانمان در روز کریسمس در آمریکاست، فعالیتی که به زندگی آیلیش معنا میدهد. تحول اصلی اما بعد از آشنایی با پارتنرش و عاشق شدنش رخ میدهد؛ اتفاقی که بهطور کامل آیلیش را متحول میکند و متوجه میشود باید گذشته را رها کند و زندگی جدیدی برای خود بسازد. از لحاظ بصری هم این تحول شخصیت به خوبی در فیلم نمایش داده میشود. هر قدر زمان بیشتری از فیلم میگذرد پالت رنگی استفاده شده روشنتر میشود؛ در واقع آنجایی که قهرمان فیلم ناراحت و افسرده است فضای فیلم هم تاریک و هرقدر که قهرمان فیلم، خوشحالتر میشود از رنگهای روشنتری در فیلم استفاده میشود.
به نظر میرسد سیرشا رونان با ریشه ایرلندی که دارد و با آن چهره معصومانه بهترین انتخاب برای نقش آیلیش بوده؛ کمااینکه با بازی درخشانش که برای او نامزدی اسکار را به همراه داشته این مهم را به خوبی اثبات کرده است.
«بروکلین» از لحاظ بصری فیلم بینقصی است؛ فضاسازیها، طراحی لباس و طراحی صحنه با توجه به دوره زمانی خاصی که فیلم در آن روایت میشود باشکوه و چشمنواز است. از آن سو قابهای درخشانی به ویژه در نماهای لانگشات در فیلم دیده میشود. در کنار این موارد فیلم دیالوگهای بسیار زیبایی دارد که به زیباتر روایت شدن داستان کمک میکند.
کشمکش درونی شخصیت در پرده سوم به اوج خود میرسد؛ زمانی که قهرمان مجبور میشود برای سفری موقت به ایرلند بازگردد. آنجایی که قهرمان مجبور میشود بین عشقی که آنور جا گذاشته و احساسی که اینور پیدا کرده، آنچه که آنور با تلاش و سختجانی ساخته و آنچه که اینور برایش مهیا شده، آیندهای که آنور جا گذاشته و ریشههایی که اینور داشته، باید دست به انتخاب بزند. انگار که کل داستان مهاجرت همین است؛ آدم دوپارهای که در نهایت متعلق به هیچوری نیست!
پایانبندی فیلم را انتخاب قهرمان شکل میدهد. البته عنوان فیلم میتواند پایان را لو دهد و کفه سنگین انتخاب نهایی قهرمان را مشخص کند. شاید اگر قرار بود انتخاب آیلیش چیز دیگری باشد عنوان فیلم نه بروکلین که شهری در ایرلند میشد. نمیتوان از این نکته چشمپوشی کرد که «بروکلین» فیلمی است در ستایش آمریکا و سکانس عبور از گیت بازرسی و ورود آیلیش به خاک آمریکا مهر تاییدی است بر این ادعا. بعد از گیت بازرسی درِ آبی رنگ وجود دارد که تاییدشدگان با عبور از آن در، قدم به خاک آمریکا خواهند گذاشت. نوری که از لای در به آن فضای تیره و تار نفوذ میکند حسی شبیه به رفتن به بهشت را در مخاطب ایجاد میکند.
تمایز بروکلین با فیلمهای دیگری که درباره مهاجرت ساخته شدهاست شاید در همین پایانبندی آن باشد. فیلمی که قرار نیست تا پایان آن مرثیهای باشد بر دوری از وطن و نمیخواهد بگوید آدمی که در وطن خویش نیست آدم بیوطنی است. شاید وطن آدمی آنجایی باشد که پذیرای او باشند.
لینک کوتاه
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- از استعفای اعتراضی جعفر پناهی تا تقابل با هیاتمدیره؛ پشت پرده اختلافات صنفی سینماگران
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان





