تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۲۵ - ۱۳:۴۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 51646

فیلم-سینمایی-«خاطرات-پاییزی»ردپای سینمای اروپای شرقی در دکوپاژ «خاطرات پاییزی» مشهود است.

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی:

علی فخر موسوی، فیلم‌ساز ایرانی و مهاجر به اروپا، اولین تجربه بلند سینمایی خود را با همراهی سه کشور ایران، چک و اوکراین، با درک مشترکی که از عشق و جنگ داشتند، به تصویر کشیده است.

فیلم به کشور، زبان و مردم خاصی تعلق ندارد. درد مشترک همه جان‌ها و خاک‌های پایمال‌شده است و با این‌که قصه فیلم در خاک اوکراین می‌گذرد و مختصات فرهنگی و اجتماعی روستایی در شرق کی‌یف را دارد، اما عموما بر حال‌وهوای جنگ‌زدگی و پیامدهای آن تاکید دارد.

در نگاه کلی و با در نظر گرفتن تمامی قواعد تولید محصولی مشترک از سه کشور سازنده، شایسته است حفظ کلیت و یکپارچگی، انسجام مضامین و یکدستی عناصر بصری در فیلم «خاطرات پاییزی» را جزو نکات مثبت آن به شمار آوریم. شعله‌ور شدن آتش جنگی ناخواسته در اروپا از سوی جدایی‌طلبان شرق در مقابل نیروهای اوکراینی و بروز درگیری در پی بحران کریمه و ادعای شورشیان طرفدار روسیه مبنی بر جدا شدن خاک اوکراین و پیوستن به روسیه از یک طرف و ایجاد بحرانی خانمان‌سوز در عراق و سوریه از سوی دیگر، دست‌مایه پرداختن به طرح دوباره موضوع جنگ و پیامد‌های ناگوار پس از آن است. این‌بار در منطقه‌ای از اروپای شرقی، مردمان هر روز به کارهای روزمره خود می‌پردازند، اما گویی در سایه همین روزمرگی، هیمنه تاریخی سوسیالیسم در حال شکسته شدن است و اثرات دنباله‌دار و مخرب جنگ اخیر نیز به‌آرامی پدیدار می‌شود.

فیلم، فارغ از سیاست‌زدگی و مرزبندی‌های جغرافیایی می‌کوشد تا با نگاهی مثبت و امیدوارانه، پدیده جنگ را تفسیر کند و به جای این‌که بر ناگواری‌های آن صحه بگذارد، بر تاثیری که در تغییر سرنوشت آدم‌هایش داشته، تمرکز کند. این‌گونه است که دست‌یابی به معجزه صلح و عشق را، درمان ابدی آلام بشری برشمرده و برای رسیدن به آرامش و درکی مشترک، از چاشنی عشق بهره می‌گیرد.

با وجود برخی کاستی‌ها در شخصیت‌پردازی دختر پناه‌جوی عراقی، بخش زیادی از فیلمنامه به‌درستی بسط داده شده، مقدمه‌چینی و معرفی شخصیت‌ها جای درستی دارند و گره‌افکنی‌ها به‌موقع انجام می‌شود. تنها نکته غیرملموس در قصه فیلم، اطلاعات ناقص از فراز و نشیب و گذشته دخترک و شرایط جسمی اوست. در هیچ جایی از فیلمنامه مختصات دقیق و درستی برای هم‌ذات‌پنداری با دختر جنگ‌زده و روانِ آزرده او، به بیننده داده نمی‌شود. نه توضیحی و نه فلاش‌بکی از گذشته، زندگی سخت او را برای مخاطب بازگو نمی‌کند.

مشکل بزرگ دیگر، ابراز عشق بی‌تناسب و هم‌زمان ساشا – خراطِ بیوه – و آناتولی – سرباز جوان پیانیست – به دختر نابینای مهاجر است، که با منطقی هیجانی و به دور از محرک‌های عاطفی کافی و تنها به ضرورت گره‌افکنی در فیلمنامه، صورت می‌پذیرد.در این کشاکشِ احساسی، نکته مثبت فیلم البته، نشان دادن این دل‌بستگی و حالات عاطفی، به دور از استفاده از رفتارهای فیزیکی بارز است. به‌طوری‌که کنش و واکنش‌های بازیگران در مواجهه با این حالات، کاملا زیرپوستی، درونی و توام با ظرافت‌های حسی است که به دلیل نبودن محدودیت‌های شرعی مرسوم در فرهنگ اسلامی ایران از سوی بازیگران خارجی به‌طور طبیعی و مناسب در فیلم عادی و جاری است.

آدم‌های فیلم می‌خواهند بهتر باشند و خوشبخت‌تر زندگی کنند، اما جنگ سد راه همیشگی آن‌هاست. تنهایی درد مشترک تولیای سرباز، ایمای فراری و الکساندر نیکلای اویچ خراط و حتی ناتاشای عاشق‌پیشه و حسود است. فقدان دوست و همسر و نداشتن آرامش و امنیت، روح آن‌ها را خراش می‌دهد… و جنگ با همه ابعاد غیرانسانی و ویران‌گرش بهانه‌ای می‌شود برای یکرنگی و نزدیکی این آدم‌ها.

موسیقی خوب و گوش‌نواز رُمان کروتین، آهنگ‌ساز جوان اوکراینی، نقش بسزایی در حفظ ریتم و کشش داستانی آن دارد و گویی بار سنگین جهانِ معنایی فیلم را به دوش می‌کشد.

فیلم‌برداری این اثر، امتیاز قابل توجه و ارزشمند دیگر آن به شمار می‌رود. حرکات دوربین، نرم و حساب‌شده بر پرده می‌نشینند. زوایای نماهای مربوط به قبرستان یا کارگاه خراطی ساشا و رفت و برگشت‌های گفت‌وگو‌ها، بسیار دقیق و حساب‌شده تصویربرداری شده‌اند. دوربین حتی در حالت سکون نیز با حرکتی مواج و بسیار ظریف بدون داشتن تلاطم و لرزش‌های محسوس، در گردش و حرکت است. این شیوه فیلم‌برداری، حسی زنده و سیال را در تغییر قاب‌ها، از کلوزآپ به مدیوم‌شات و برعکس، به دنبال دارد. بدین ترتیب دوربین، حتی به روی دست نیز، در پویایی و نزدیک شدن به جهان شخصیت‌ها تاثیرگذار است.

موسیقی خوب با تلفیق فیلم‌برداری و قاب‌های زیبا، آمیزه دل‌چسبی است که بیننده را برای مدتی در خلسه سبز و سرد نوستالژیک هم‌جنس با فیلم‌های اروپای شرقی فرو می‌برد. تم‌های فولکلوریک اجتماعی در طراحی صحنه و لباس و فضای فیلم بارز است، اما چیزی از لامکانی آن نمی‌کاهد و درک مشترک شخصیت‌های فیلم و مخاطبان آن را خدشه‌دار نمی‌کند.

پایان‌بندی فیلم هم‌چنین از نکات مثبت فیلمنامه است. سرباز جوان در عین دل‌دادگی، پس از تحقق بخشیدن به آرزوی دخترک، قدم در راهی نامعلوم می‌گذارد تا از کشورش در مقابل متجاوزان دفاع کند و سرنوشت پردردِ دخترک اکنون در شرف تغییر و بهروزی است.

«خاطرات پاییزی» با دوبله فارسی در سینما به نمایش درآمد. اما به نظر می‌رسد که شنیدن صدای دیرآشنای دوبلورهای ایرانی از دهان بازیگران خارجی به پاشنه آشیل فیلم بدل شده باشد، چراکه اگر امکان نمایش این فیلم به زبان اصلی و با زیرنویس فارسی وجود داشت، حس‌وحال حقیقی بازیگران و میزان تسلط آنان در هماهنگی میان بیان و بدنشان ملموس‌تر می‌شد و لحن و گویش حرفه‌ای دوبلورها، عنصر واسطی، میان فیلم و مخاطب به شمار نمی‌رفت.تجربه‌هایی از این دست، برای مشارکت در ساخت آثاری با تم و مضمونی جهان‌شمول، می‌تواند برای سینمای ایران نویدبخش و پرآموزه باشد. هم‌چنین، هم‌فکری و مساعدت در ساختن آثار هنری از سوی کشورهای مختلف، به‌ویژه در مدیوم سینما، سایر حیطه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جوامع بشری را به هم پیوند می‌زند و آرام آرام فانوسک راهی می‌شود برای ساختن جهانی عاری از آشوب و جنگ‌های ویران‌گر.

ماهنامه هنر و تجربه

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها