شاهرخ دولکو در شرق نوشت :این یادداشت کوتاه نه درباره سهرخ- آخرین فیلم جعفر پناهی- که درباره خودِ اوست. من فیلم را ندیدهام. چهبسا اگر روزی هم دیدم، از آن خوشم نیاید. این یک سمت ماجراست، اما جعفر پناهی فیلمسازی تحسینبرانگیز است با روحیهای مقاوم. این سمت دیگر ماجراست؛ همان سمتی که من دوست دارم و این یادداشت کوتاه درباره آن است؛ درباره مردی که از پنجره وارد میشود و ناگهان بر بام جهان میایستد؛ مردی که اجازه نمیدهد چیزی مانع رفتنش شود. چیزی نگهش دارد. چیزی او را پس بزند. چیزی از کارکردن- فیلمساختن- بازش دارد. این خصلت کمیاب و رشکبرانگیز دقیقا همان چیزی است که ما همه به آن احتیاج داریم. پناهی بهجز فیلمساختن، نوعی از زندگی را هم به تماشاگرش گوشزد میکند؛ نوعی از زندگی که با ایستادن، سر در گریبانبردن، کوتاهآمدن و درجازدن ناآشناست.
کمتر کسی خبر داشت که پناهی فیلم جدیدی ساخته است. با اعلام اسامی فیلمهای بخش مسابقه جشنواره کن امسال، حیرت بیشتر شد. بهجز اصغر فرهادی که احتمال حضورش در جشنواره از مدتها قبل میرفت، اینبار ایران با دو فیلم در بخش مسابقه اصلی حضور داشت. دومی، سهم فیلمسازی بود که اصلا قرار نبود فیلمی بسازد و حالا فیلم ساختهشدهاش دومین میهمان کن بود. رایزنیها برای حضور او در کن شروع شد؛ چیزی که نتیجهاش از قبل معلوم بود. نه نامه رئیس جشنواره و نه حمایتهای دیگر فیلمسازان و هنرمندان نتوانست این سد را بشکند. پناهی خود در فرودگاه حاضر شد و همکارانش را بدرقه کرد. با لبخند. این تصویری است از هنرمندی که هیچ چیزی جلوی راهش را نمیگیرد و لاجرم هیچ چیزی هم نمیتواند حذف یا مغلوبش کند. چند روز بعد، نتیجهاش معلوم شد. دخترش بر سن حضور پیدا کرد و پیام پدرش را خواند؛ برای جایزهای که حالا در دست داشت. پس شاید درستتر باشد که بگوییم پناهی در کن حضور داشت. نه ما و نه هیچکس دیگری او را نمیدید، اما فیلمش بود و دیده شد و بر بام ایستاد و این برای هنرمندی که میخواهد حرفش، کارش و هنرش دیده شود کافی است. پناهی زمانی گفته بود: «من فیلمسازم. اگر از در راهم ندهند از پنجره میآیم». این داستان مردی است که از پنجره آمد و بر بام جهان ایستاد. مبارکش باشد.
پینوشت: در صفحه معرفی فیلم، نویسندگان فیلمنامه جعفر پناهی و نادر ساعیور ذکر شدهاند، اما در تصویری که از شب اختتامیه کن مخابره شده، نام نادر ساعیور بهعنوان تنها نویسنده فیلمنامه سهرخ ذکر شده است. چه فیلمنامه فقط توسط ساعیور نوشته شده باشد، چه در همکاری با پناهی، نامی که از شب اختتامیه تاکنون در خبرها جا افتاده است، ساعیور است. خوب است که پناهی که خود در جریان کاملِ فیلمش هست، نامی از او ببرد تا حق او نیز محفوظ بماند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- «ایرانم» علیرضا قربانی به تبریز رسید
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره






