شهرداد روحانی از کاریزماتیکترین چهرههای موسیقی ایران است. او با اختلاف محبوبترین رهبر ارکستر است که همیشه کنسرتهایش با استقبالی چندین برابر بیشتر از رهبران دیگر برگزار میشود.
سینماسینما ـ سمیه قاضیزاده، شهرداد روحانی که با انرژی وصفناشدنی کارهایش را در ارکستر سمفونیک تهران، همینطور ارکسترهای دیگر پیش میبرد، توانسته این انرژی را در آثارش به مخاطبانش هم منتقل کند. برای اغلب ما ایرانیها که او را بعد از کنسرت آکروپلیس همراه با یانی شناختهایم، لبخند بزرگ او و این انرژی تمامنشدنی اولین چیزهایی هستند که با آمدن نام روحانی به ذهن میرسد. حالا برای ثبت این انرژی که در موسیقی ایران و جهان جریان دارد، دو کارگردان جوان تصمیم میگیرند مستندی از زندگی او بسازند و روحانی هم به آنها اعتماد کرده و اجازه ساخت این اثر را داده. مستندی که ساختش سه سال و اندی به طول میانجامد و دلیل عمده آن هم نبود روحانی در ایران بوده است. اما نتیجه این تلاش چهار ساله، نهتنها چیزی در حد و اندازه شهرداد روحانی نیست، بلکه از نگاه فنی هم مستند ساختارمندی نیست. فیلمی پر از ستارههای باربط و بیربط به این شخصیت که در نشان دادن زوایای مختلف زندگی او الکن مانده است. با روحانی که جواب اعتمادش را نگرفته است، به گفتوگو نشستهایم.
پیشنهاد ساخت مستند در مورد شما چگونه داده شد؟
فکر می کنم حدود سه سال پیش خانم قره خانی و آقای مهدوی با من تماس گرفتند. درحقیقت مشغول کارگردانی فیلمی بودند که رئال/انیمیشن بود. این فیلم را به من نشان دادند و شروع آشنایی ما از این جا بود. گفتند می خواهند مستندی در مورد من بسازند و اولین چیزی که توجه من را جلب کرد، این بود که دیدم دو جوان می خواهند این کار را انجام بدهند. اگر کارهای من را دنبال کرده باشید، متوجه می شوید که اصولا به جوانان بها می دهم و علاقه دارم کمکشان کنم. وقتی دیدم این دو جوان این قدر با ذوق و علاقه می خواهند این کار را دنبال کنند و نمونه کارشان را هم دیده بودم، قبول کردم که این کار را شروع کنم. چون محل اقامتم این جا نیست، هر زمان که به ایران می آمدم، در مدت یک ماهی که اقامت داشتم، فیلم برداری و مصاحبه انجام می شد و دوباره به آمریکا برمی گشتم. درنتیجه خیلی در جریان کار نبودم و از جزئیاتش اطلاع نداشتم. همان طور که خودتان می دانید، برای فیلم در مرحله ادیت هر اتفاقی ممکن است بیفتد. درنتیجه امیدوار بودم حداقل ماتریالها را آماده کنند و هر موقع به مرحله ادیت رسید، من را در جریان بگذارند تا فیلم را بازبینی کنم. به همین دلیل پروسه این کار سه سال و اندی طول کشید.
قبل از این هیچ پیشنهاد دیگری برای ساختن مستند به شما نشده بود؟
پیشنهادهایی شده بود، اما چون با آنها آشنایی نداشتم و زمان کمی هم ایران بودم، هیچوقت این قضیه را جدی نگرفتم. تنها چیزی که در این مورد توجهم را جلب کرد، جوان بودن این دو فیلم ساز بود و احساس کردم باید کمکی به آنها بکنم.
غیر از نمونه کاری که به شما نشان دادند، فیلم دیگری از آنها ندیده بودید؟
نه، هیچ فیلم دیگری ندیدم. فقط در جریان بودم که مستندی هم از آقای شکیبایی ساخته بودند، اما آن را هم ندیدم. بههرحال ایشان هم وزنهای در سینمای ایران بودند و اسمشان بهعنوان فردی که در سینما شناخته شده و قابل احترام است، کافی بود تا به این دو نفر اعتماد کنم. در کنار فیلم، کتاب قطوری هم در مورد آقای شکیبایی درست کرده بودند. درنتیجه احساس کردم با یک کار جدی و حرفهای طرف هستم. فاصله مکانی یک مقدار کار را سخت تر می کرد. درنتیجه وقتی هر مرحله از فیلم جلو می رفت، نمی توانستم روند کار را ببینم، ولی تلفنی به من گزارش می دادند. برایم جالب بود پروژه به جایی رسیده بود که می گفتند خیلی از هنرمندان، موزیسین ها، هنرپیشهها و حتی ورزشکاران خودشان تماس می گیرند و برای حضور در این پروژه اظهار علاقه می کنند. اینها برایم خبرهای خوبی بودند. در بازی های آسیایی سال ۹۸ تجربه خوبی داشتم که موسیقی افتتاحیه و اختتامیه را به من سپرده بودند. اتفاقا همان زمان فوتبال ایران برنده شد و آقای مهدوی کیا هم خاطرهای از آن دوره داشتند. به همین دلیل خیلی از آن افراد علاقه مند بودند در این پروژه همکاری کنند. برایم خیلی جالب بود که احساس کردم فیلم دارد گسترش پیدا می کند و فقط مختص صنف موزیسینها نیست.
زمانی که آمریکا بودید، فیلم سازها از شما نمی خواستند از کارهایتان فیلم بفرستید؟
چرا، من هم می فرستادم.
پس چرا از آنها در فیلم استفاده نشده؟ فقط یکی یا دوتا از تمرین های شما در فیلم وجود دارد.
یک سری از فیلمها را بهخاطر قانون کپی رایت نمی توانستند استفاده کنند. چون برنامه آنها این بود که فیلم در خارج از ایران هم نمایش داده شود.
با توجه به این که شما یک موسیقیدان بین المللی هستید و ساکن این جا نیستید، اصلی ترین ضعف این فیلم، کمبود تصاویری از شما در این فیلم است. من بهعنوان کسی که با فعالیت های شما آشنا هستم، دوست دارم بدانم خارج از ایران چگونه کار می کنید، ولی این تصاویر را در فیلم نمی بینیم. در پروسه فیلم سازی با شما درباره این مسئله صحبت نکردند؟
قرار بود یک فیلم بردار انتخاب کنند و به آن جا بفرستند تا از فعالیت های من فیلم تهیه کنند. ولی هیچوقت این کار انجام نشد.
شما پیگیری نکردید؟
این قدر درگیر کارهای خودم هستم که ساخت فیلم مستندی از من، قسمت کوچکی از فعالیت هایم است. آن چنان روی آن تمرکز نداشتم، برای این که درگیر کارهای اصلی خودم بودم. حتی صحبت این بود که فیلم-بردار بهجز من از کسانی که با آنها کار می کنم هم فیلم برداری کند. اما این اتفاق نیفتاد و فکر می کنم این وظیفه فیلم بردار و گروه فیلم سازی بود نه من.
درنهایت آن جا فیلم برداری را در اختیارتان قرار ندادند؟
آن جا کسی نبود، ولی مقداری از ماتریال هایی را که خودم داشتم، در اختیارشان گذاشتم. اما این که کدام را استفاده کنند و کدام را استفاده نکنند، تصمیم خودشان بود. من هم بهخاطر دوری تمرکز لازم را روی کار نداشتم. شاید خودشان بهتر بتوانند راجع به این مسائل توضیح دهند. ظاهرا وسط کار تهیه کننده عوض شده بود و دست تنها مانده بودند. تهیه کننده فعلی چند ماه آخر به این پروژه پیوست.
خودتان اشتیاق داشتید در موردتان فیلم مستند ساخته شود؟
من هیچوقت به فکرش نبودم. تا قبل از این که برای این پروژه با من تماس گرفته شود، هیچوقت به این موضوع فکر نکرده بودم. فکر و ذکرم همیشه این بوده که با موزیسین های ایرانی این جا فعالیتم را در ارکستر سمفونیک ادامه بدهم. ولی طبیعتا برای هر هنرمندی اتفاق خوشایندی است که در مورد کار و زندگی اش مستندی ساخته شود تا مردم ببینند.
قبلا مستند پرتره یا فیلم های داستانی را که بر اساس زندگی هنرمندان یا موسیقی دانان ساخته شده، دیده بودید؟
بله، خیلی زیاد. اکثرا فیلم هایی با موضوع زندگی موسیقی دانان و رهبران ارکستر را می بینم. اغلب افرادی که این فیلم ها را ساخته اند، خودشان در موسیقی دست داشته اند. درنتیجه فیلم هایی که دیده بودم، بسیار خوب و حرفهای بودند. البته تمام فیلم هایی که در این زمینه دیده ام، خارجی بودند.
الان که «دره ستارگان» را دیدید، فکر می کنید در مقایسه با مستندهای خارجی چه کمبودهایی دارد؟
چند ماه پیش که آخرین نسخه از این فیلم را دیدم، پیشنهادم این بود که اگر بخواهم خودم را جای مردم بگذارم و فیلمی با موضوع زندگی یک موسیقی دان ببینم، بیشتر دوست دارم صحنه هایی از فعالیت او را ببینم، نه این که افراد دیگر در موردش صحبت کنند. اتفاقا این پیشنهاد باعث شد تغییرات کمی در فیلم داده شود، ولی چون به اندازه کافی ماتریال نداشتند و شاید چون از قبل در این مورد فکر نکرده بودند، نسخه در حال اکران با چیزی که تصور می کردم، کاملا متفاوت است.
وقتی بیننده فیلمی در مورد یک هنرمند می بیند، احساس می کند می تواند از طریق فیلم به او و روند کارش نزدیک شود. اما خلأ این مسئله در این فیلم خیلی زیاد احساس می شود. مثلا کل خانواده شما در موسیقی فعالیت می کنند، اما در فیلم اشارهای به این مسئله نشده.
البته خودم چندان علاقهای نداشتم که به مسائل خانوادگی ام داخل شوند.
حتی اگر شما هم علاقه نداشته باشید، یک فیلم ساز باید تا حدی به این مسئله ورود می کرد، چون برای مردم اهمیت دارد.
با شما موافقم. برای خودم هم جالب ترین قسمت از زندگی یک موسیقی دان این است که بدانم چگونه کار می کند، اتاق کارش چگونه است، چه فعالیت هایی می کند و در زندگی شخصی اش چه مراوداتی دارد.
چون همه ما با زندگی کاری و رهبری ارکستر شما آشنایی داریم.
ورود به این مسائل به نظرم وظیفه کارگردان است.
مثلا در فیلم هیچ اشارهای به فعالیت های دخترتان نمی شود.
خودم علاقهای نداشتم که به این مسئله اشاره شود.
یعنی در حد صفر؟
بله. دلم نمی خواست فیلم خیلی خصوصی شود.
بههرحال شما صاحب فرزندی هستید که در عرصه موسیقی فعالیت می کند.
شاید محدودیت هایی در فیلم سازی باعث شده هیچ اشارهای نشود. چون دخترم خواننده است و شاید نمی شد به این مسئله اشاره کرد.
حتی در مورد پسرتان هم خیلی کم صحبت می شود و در حدی اشاره می شود که اطلاعات جدیدی به مخاطب نمی دهد.
فکر می کنم این مسائل تاحدی بهخاطر دوری و عدم دسترسی به من بوده. ولی اینها قابل حل است و اگر برنامه ریزی شود، می توان اینها را برطرف کرد و بعدها هم می تواند قابل استفاده باشد.
فکر می کنید اگر این فیلم قرار بود توسط یک کارگردان خارجی ساخته شود، چه تفاوتی با این فیلم می کرد؟
دقیقا نمی دانم. ولی حدسم این است که اگر بیشتر روی فرد و زندگی روزمره و نوع کارش تمرکز شود، جالب تر می شود. چند سال پیش که نسخه اول این فیلم را دیدم، عین همین حرف را به کارگردان زدم. یک ربع که از دیدن فیلم گذشت، گفتم: این فیلم اصلا مورد پسند من نیست، برای این که فقط می بینیم آدم هایی می آیند و از من تعریف می کنند و دوباره نفر بعدی… گفتم اصلا دوست ندارم این نسخه اکران شود.
خودتان علاقه داشتید که بازیگرها در فیلم حضور پیدا کنند؟
من اصلا در جریان نبودم.
فکر می کنم فضای فیلم به اندازهای تصنعی است که توی ذوق می زند. یک گوشه پیانو گذاشته اند و شما نشسته اید، بعد می گویند شما نوازندگی «دره ستارگان» را انجام بدهید و هنرپیشه خانمی که هیچ نوع تجربه موسیقایی ندارد، بنشیند آن جا و حس بگیرد.
تازه خیلی از اینها را گفتم از فیلم خارج کنند، که نتیجه فعلی را شما مشاهده میکنید.
نگاه خودتان به این فضا چگونه است؟
این پروسه سه سال و نیم طول کشید و من فکر می کردم این فیلم به جایی نخواهد رسید. حتی فکر نمی کردم به اکران کشیده شود. از شما چه پنهان اگر اکران نمی شد، خیلی هم ناراحت نمی شدم! اشکال بزرگی که دارم، این است که وقتی خودم را به کاری متعهد می کنم، تا آخرش می ایستم. به خصوص وقتی این دو جوان علاقه مند را دیدم و با فیلمی هم که از آقای شکیبایی ساخته بودند، اطمینان پیدا کردم که کارشان مستندسازی است، احساس کردم باید به آنها کمک شود. البته اسم این گروه هم رویش است؛ سینمای هنر و تجربه. فکر کردم شاید تجربهای برای این بچهها بشود و با اشتباه هایشان یاد بگیرند. ولی بههرحال می توانست فیلم جذاب تری باشد که نهتنها در ایران، بلکه در خارج از کشور هم به نمایش درآید. چون من در خارج از ایران هم کم طرفدار ندارم. حتی می توانست برای مستندسازی ایران قدم بزرگی باشد. مثلا من خودم رفتم و خانهای را که ۴۰ سال پیش در آن زندگی می کردم، پیدا کردم. آن خانه در تهرانپارس هنوز سر جایش است. وقتی زنگ زدم و فهمیدند من هستم، بهزور من را به داخل بردند و اتاقم را نشانم دادند. من این نکته را به این دو جوان گفتم و آنها باید استقبال می کردند، اما این کار را نکردند. خیلی جالب می شد اتاقم و خانهای را که دوران بچگی ام را در آن گذرانده بودم، در فیلم نشان می دادند. پسر خانوادهای که در خانه سابق ما زندگی می کنند، به من گفت من اصلا بهخاطر علاقهای که به شما داشتم، به دنبال موسیقی کلاسیک رفتم و اتاق شما را برای خودم انتخاب کردم. اطلاعاتی که در مورد موسیقی کلاسیک داشت، برایم سرسام آور بود. خب خیلی جالب تر می شد اگر این پسر و صحبت هایش را در فیلم استفاده می کردند. قطعا این مسئله تاثیر بیشتر و جذاب تری روی مردم می گذاشت. اما با استفاده از یکسری از بازیگران، اصلا فیلم از من درآمد.
شما خودتان هیچوقت پیشنهاد ندادید که یک فیلم بردار به آمریکا بفرستند؟
من این قدر درگیر زندگی و خانواده خودم بودم که آن چنان پیگیری نمی کردم. آنها کار خودشان را می-کردند و من هم آرزویم این بود که فیلم خوبی دربیاید. اما درنهایت متوجه شدم که اینطور نشد. بعد از دیدن آخرین نسخه دعا می کردم که فیلم یا اکران نشود، یا اکران محدودی داشته باشد. من فقط بهخاطر این که اینها جوان بودند و خواستم کمکی کرده باشم، حضور در آن را قبول کردم. اما کنترل این فیلم از دستم در رفت.
من فیلم ساز نیستم، ولی اگر سوژه ام را شهرداد روحانی قرار می دادم، هرطور شده یانی را گیر می آوردم و با او مصاحبه می کردم.
من شماره یانی را هم به آنها دادم. وقتی در این مورد با یانی صحبت کردم، گفت از خدا می خواهم در این فیلم حضور داشته باشم، فقط بگو با من تماس بگیرند. افرادی مثل چارلی آدامز یا کارن بریگز هم همین طور. اما این تماسها حاصل نشد. حتی نتوانستند یک فیلم بردار پیدا کنند تا تصاویر خارج از ایران را برایشان فیلم برداری کند. باید هزینه می کردند و یک نفر را در اختیار می گرفتند تا راه ارتباط با این افراد را برایشان مهیا کند. در این مدت سه سال و نیم در ایران کنسرت داشتم، اما یک بار هم نیامدند تا از پشت صحنه کنسرت فیلم بگیرند. چندین سفر به کشورهای مختلف داشتم، اما یک بار هم من را همراهی نکردند. متاسفانه این قدر درگیر کارهایم بودم که نتوانستم نظارت کافی داشته باشم. همین چند صحنهای که در فیلم می بینید، بهخاطر اصرارهای من بود. حتی می توانستند با نوازنده های من مصاحبه کنند، اما این کار را نکردند.
چند روز پیش فیلم کوتاهی را که از پشت صحنه تمرین شما سر ارکستر سمفونیک تهران گرفتم، در اینستاگرام منتشر کردم و کلی طرفدار پیدا کرد و همه در موردش سوال می کردند. خب اینها برای مردم جالب است، وگرنه شهرداد روحانی رهبر را که همه می شناسند. اگر فیلم را می-بینند، بهخاطر این است که او را می شناسند و دوست دارند. می خواهند ابعاد دیگری از زندگی او را ببینند. من به شخصه کاری را که با علیرضا عصار کرده بودید، دوست داشتم. خود عصار هم آدم بسیار باشخصیتی است. اما حضور او در فیلم فقط در حد یک جمله است. ایشان قطعا عکس های زیادی از زمانی که در لندن بودید، داشت که می توانستند از آنها استفاده کنند.
بله، درست است. وقتی فیلم را به آقای عصار نشان دادم، به من گفت اگر این فیلم پخش شود، دشمن های شما خوشحال می شوند.
اگر الان تیم دیگری به شما بگویند می خواهند مستندی در موردتان بسازند، قبول نمی کنید؟
الان وسواس من بعد از این تجربه، چند برابر شده است. طبیعتا باید نمونه کار و اسکریپت ببینم تا بتوانم قبول کنم.
این فیلم در حدی هست که بخواهید سی دی اش را به کسی بدهید؟
راستش نه. حدود یک سال و نیم پیش کارگردانی به اسم آقای صیوف به من پیشنهاد ساخت فیلم داد. کلیپی از نوازندگی پیانوی یک نفر ساخته بود که وقتی آن را دیدم، شاد شدم. این پسر واقعا ایده داشت و تصاویر خوبی گرفته بود. فیلم برداری تیتراژ «دره ستارگان» را هم مرتضی فرشباف انجام داده. صحنه هایی که اول فیلم نشان می دهد، ایده اش از خودم است و تدوین آن کار سیامک مهمان دوست است. حتی این تصاویر را با هزینه خودم گرفتم برای سوییت سمفونی خلیج فارس که «دره ستارگان» هم نام یکی از قطعات همین سمفونی است. مرتضی فرشباف و چند نفر دیگر به قشم و کیش رفتند و این تصاویر را گرفتند. می خواهم این فیلمها را هم زمان با اجرای زنده کنسرت با ویدیو پروجکشن در سالن پخش کنم. من این تصاویر را در اختیار آنها قرار دادم. آنها هزینه چندانی برای فیلم نکردند. فیلم قسمتی را که با کارن بریگز ویولن می زنم، از یانی گرفتم. شماره یانی را به منیجر ایرانی ام دادم تا با او تماس بگیرد. او هم با کمال میل قبول کرد این ویدیو را در اختیارمان بگذارد. حتی خود یانی هم کپی رایت این کار را ندارد، از کمپانی اجازه گرفت تا از این فیلم بتوانیم استفاده کنیم. فکر کنید من این کارها را خودم به عهده گرفتم. درست است فیلم من بود و خودم هم باید کارهایی را به عهده می گرفتم، اما نه این که از این دست کارها هم به عهده خودم باشد. تازه خیلی از قسمتها هم با مشاوره من از فیلم حذف شد. من با وجود اینکه مستندساز نبودم، احساس می کردم این فیلم نمیتواند برای بینندهها جذاب باشد. این قدر همه آدمها داشتند در فیلم از من تعریف می کردند، واقعا حالم داشت از خودم به هم می خورد. اصلا این قدر تعریف را کسی باور نمی کند.
ماهنامه هنر و تجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز