فیلم «انتهای زمین» به کارگردانی ابوالفضل صفاری پس از یازده سال در گروه سینمایی هنروتجربه اکران شدهاست. «انتهای زمین» اولین فیلم این کارگردان و مستندساز ایرانی است که به پدیده دوره بیست و ششم جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۶ تبدیل شد و با استقبال خوبی از سوی منتقدان و اهالی رسانه مواجه شد. این فیلم تاکنون موفق به دریافت جوایزی همچون زردآلو طلایی بهترین فیلم در جشنواره ارمنستان، جایزه بهترین فیلم در جشنواره بینالمللی کیش، جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره بینالمللی فیلم کیش، جایزه فیلم منتخب جشنواره بینالمللی ژنو و جایزه فیلم برگزیده جشنواره بینالمللی سن پائولو برزیل شده است. داستان فیلم به زندگی حجت و سیر و سلوک او میپردازد. صفاری اولین بار حجت را در کوههای مریخی چابهار میبیند و تصویر او در ذهنش نقش میبندد. همین تصویر صفاری را ترغیب به ساخت فیلمی براساس زندگی حجت میکند.
به نظر میرسد با وجود اینکه فیلم «انتهای زمین» بعد از گذشت مدت طولانی به اکران رسیدهاست ولی همچنان جذابیت دارد. برای خود شما به عنوان صاحب اثر به چه شکل است؟
وقتی بعد از ۱۱ سال فیلم را در سینما به همراه مردم دیدم، برایم جالب بود که نسلی که آن موقع حدود ۱۰ سال بیشتر نداشتند، الان ۲۱ سالشان است. با وجود اینکه نسل تغییر کردهاست ولی همچنان با فیلم و کاراکتر اصلی ارتباط خوبی برقرار میکنند. به نظرم فیلم «انتهای زمین» همچنان به روز است و با وجود اینکه ۱۱ سال از ساختش میگذرد، هنوز حرفی که میزند، جذابیت دارد.
یعنی خودتان فکر میکنید این سالهایی که فرصت اکران فیلم پیش نیامد به اثرتان و حرفی که قرار بود بزنید لطمهای وارد نکرده و به قول معروف فیلم بیات نشدهاست؟
نه، اتفاقا به نظرم الان بهترین وقت برای اکران این فیلم بود.
شما پیش از این فیلم «از تهران تا بهشت» را در گروه هنروتجربه داشتید. چرا اول «انتهای زمین» را برای اکران پیشنهاد ندادید و ترجیح دادید فیلم «از تهران تا بهشت» قبل از آن اکران شود؟
آن موقع که فیلم «از تهران تا بهشت» را برای اکران فرستادم، هنروتجربه به تازگی داشت شکل میگرفت. فکر کردم چون «از تهران تا بهشت» بازیگر چهرهای چون مهناز افشار را دارد، شاید بهتر باشد اول این فیلم را اکران کنیم تا هم کمکی به دیده و شناخته شدن هنروتجربه شود و هم مخاطب بیشتری به این واسطه به تماشای فیلم بیاید.
همانطور که خودتان اشاره کردید، در «از تهران تا بهشت» از بازیگر چهره بهره بردید در شرایطی که در فیلم «انتهای زمین» هیچکدام از بازیگران شناخته شده نبودهاند. دلیل رفتن سراغ بازیگر چهره در فیلم «از تهران تا بهشت» چه بود؟ آیا به دلیل ناکام ماندن «انتهای زمین» برای اکران تصمیم گرفتید در فیلم بعدیتان از بازیگر چهره استفاده کنید یا دلیل دیگری داشت؟
بله این هم یکی از دلایلم بود. البته متاسفانه «از تهران تا بهشت» نسخه کاملش اکران نشد و نسخه اکران شده آن حدود ۱۵ دقیقه سانسور شده بود. به موضوع و محتوای این دو فیلم هم بستگی دارد؛ «انتهای زمین» فیلم اول من بود و دوست داشتم در آن چیزهایی را که دوست دارم، تجربه کنم. بعد از سالها ممکن است نظر شما تغییراتی بکند. حتی در فیلم جدیدم هم از بازیگران چهره استفاده کردهام. ولی «انتهای زمین» و موضوعیت آن نیاز به بازیگر غیرچهره داشت و چیزی نبود که بشود با بازیگران چهره آن را اجرایی کرد.
«انتهای زمین» مربوط به سالهایی میشود که فیلمسازان گرایش زیادی به ساخت فیلمهای تجربهگرا داشتند. اغلب این نوع فیلمها توسط بایرام فضلی فیلمبرداری میشدند و فیلم شما هم توسط او فیلمبرداری شده است. از آن سالها و حال و هوایی که بین اهالی سینما رایج بود بیشتر بگویید و اینکه چطور شد که تصمیم به ساخت «انتهای زمین» گرفتید؟
یکی از دلایلی که در ابتدای مصاحبه گفتم با وجود گذشت ۱۱ سال از ساخت فیلم، همچنان جذابیت خود را دارد، همین است. تجربی بودنِ «انتهای زمین» کمک زیادی به ماندگار شدن حرف فیلم میکند. هنروتجربه باعث شد که خیلی از این فیلمهای ایرانی که تا به حالا دیده نشده بود و همنسلان من در آن برهه از زمان با ایدههای خلاقه سراغ ساخت آنها میرفتند، اکران شود. واقعیت این است که نگاه خود من هم به سینما تجربی است. برای من فیلمسازی لزوما امرار معاش نیست. اینکه فیلمی کار کنم که فروش بالایی داشته باشد و بتوانم از آن طریق کسب درآمد کنم،هیچوقت مطرح نبوده است. سینما برای من به منزله تجربه کردن و لذت بردن از مسیر است و از راههای دیگری به غیر از سینما هزینه زندگی و امرار معاشم را تامین میکنم. اصولا سینمای ما نمیتواند به عنوان راهی برای چرخاندن زندگی مورد استفاده قرار بگیرد. در نتیجه نگاه من به سینما همواره تجربی بوده و فیلم جدیدم «بیسایه» نیز از این نگاه بهره بردهاست. فکر میکنم بعد از «انتهای زمین» و «از تهران تا بهشت»، با فیلم «بیسایه» به یک ثبات تجربی رسیدم. از فیلم «بیسایه» به بعد، نسبت به سینمایی که برای خودم جذاب است به کشف تازهای رسیدم. بنابراین شاید بیراه نباشد اگر بگویم سینمای من از «بیسایه» به بعد، شروع شدهاست.
فیلمسازی وجود دارد که سبک کاری او برایتان تبدیل به الگو شدهباشد؟
هیچوقت اینطور نبوده که یک فیلمساز بخصوص برایم اسطوره شده باشد و بخواهم راه او را دنبال کنم. البته به کارهای فیلمسازانی علاقهمند هستم، از جمله ویموندرس که خیلی به فیلم «پاریس – تگزاس» او علاقه دارم. یا فیلمهای گونزالس ایناریتو و فونتریه نیز برایم دوست داشتنی هستند. ولی لزوما اینطور نیست که بخواهم از آنها در سینما الگوبرداری کنم. بیشتر اینطور هستم که دوست دارم خودم با تجربه کردن به چیزهای جدید برسم. حالا اینکه چقدر موفق باشم یا نه را نمیدانم و مخاطب و منتقدان باید در این خصوص قضاوت کنند.
داستان فیلم «انتهای زمین» را با متون و داستانهای ادبی کهنی مثل «گیلگمش» یا «رابینسون کروزوئه» مقایسه کردهاند. آیا از ابتدا این برایتان مطرح بود که براساس این داستانها فیلمنامهای بنویسید یا این شباهت اتفاقی رخ دادهاست؟
فیلمنامهای با چنین مضمونی داشتم ولی وقتی با شخصیت حجت آشنا شدم، دیدم چقدر خوب میشود که حجت در فیلم نقش خودش را ایفا کند. حجت ۲۰ سال است که به تنهایی کنار دریا زندگی میکند. به واسطه یک مستند که در آن سالها میساختم با او آشنا شدم و به این نتیجه رسیدم که بهتر است حجت در فیلمم بازی کند که خودش هم واقعی است و این نوع زندگی را در واقعیت تجربه کردهاست.
یعنی داستان زندگی حجت که در «انتهای زمین» دیده میشود با زندگی واقعی او مطابقت دارد؟
بله، حجت واقعا یک رابینسون کروزوئه است و همین الان هم دارد با همان حالتی که در فیلم دیدید در آنجا زندگی میکند.
چقدر جالب. درخصوص آشناییتان با حجت بیشتر توضیح دهید.
در کوههای مریخی که کوههای کوچکی در چابهار هستند مشغول ساخت یک مستند بودم، کوهها حدود ۴ الی ۵ متر هستند و ما در میان دالانهای این کوهها برای خودمان مشغول چرخیدن و فیلمبرداری بودیم، یک دفعه دیدم مردی لخت که فقط یک لباس زیر به تن داشت، روبهرویم سبز شد. یک لحظه او را دیدم و بعد ناپدید شد. هرچه گشتم او را پیدا نکردم ولی تصویر او در ذهنم ضبط شده بود. فردای آن روز دوباره به دنبال او رفتم، میخواستم بدانم این فرد کیست، بعد از کلی گشتن دیدم که حجت یک خانه در میان کوهها برای خودش درست کرده و در محدوده یک غار زندگی میکند. این اولین برخورد من با حجت بود. اصولا در جاهای سخت و خطرناکی مستندهایم را کار کردهام. در مورد آدمهایی که خاص زندگی میکنند و کارهای متفاوتی انجام میدهند، تحقیق میکردم و برایم جذاب بود.
ارتباط برقرار کردن حجت با گروه فیلمبرداری و شما کار سختی نبود؟
دو سال بعد از اینکه با حجت آشنا شدیم من «انتهای زمین» را ساختم. بنابراین دوستیام با او دو ساله شد و بعد پذیرفت که روبهروی دوربین بیاید. تا قبل از آن اصلا قبول نمیکرد که در فیلم بازی کند، او سالها تنها زندگی کرده و به هیچ آدمی اجازه ورود به زندگیاش را نداده بود، همیشه از آدمها فرار کرده که بتواند تنها زندگی کند، بنابراین برایش خیلی سخت بود که بخواهد جلوی دوربین بیاید. ضمن اینکه ما در آن زمان امکانات دیجیتال نداشتیم و فیلممان را با دوربینهای ۳۵ میلیمتری و نگاتیو ساختیم و خود این موضوع کارمان را بسیار سختتر میکرد. آنقدر با حجت کار کرده بودم که وقتی بازیگرهای روبهرویش درست بازی نمیکردند، آنها را کنار میکشید و به آنها میگفت تو باید اینطوری بازی کنی و اینجوری دیالوگت را بگویی. اتفاقا ایرادی که میگرفت و راهنمایی که میکرد کاملا درست بود و حجت در این دو سال حسابی حرفهای شده بود.
الان خودش از نتیجه کار راضی است؟
خودش فیلم را ندیده است. حجت برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگری از جشنواره بینالمللی فیلم کیش را گرفت، با او تماس گرفتم که جایزهاش را برایش بفرستم ولی گفت جایزهام را نمیخواهم. تصمیم گرفتم جایزه و یک قاب عکس از حجت را بعد از پایان اکران فیلم به موزه سینما بدهم که یاد او همیشه ماندگار باشد.
کاراکتر حجت در فیلم شما آنقدر جذابیت دارد که خودش به تنهایی میتوانست داستان را با همان دو مستندساز که در اول فیلم میبینیم، پیش ببرد ولی شما ترجیح دادید برای روایت زندگی او کاراکترهای زیادی را وارد مسیر فیلمتان کنید. علت این انتخابتان چه بود؟
البته این فیلم مربوط به ۱۱ سال پیش است و الان که فیلم را میبینم نظرم خیلی تغییر کردهاست. اگر قرار بود الان فیلمنامه «انتهای زمین» را بنویسم صددرصد تغییرات زیادی در آن بهوجود میآمد. ولی موضوع این بود که حجت از یک جامعه و آدمهایش به دلایلی فرار میکند ولی با وجود اینکه یک سال پیادهروی میکند تا جای امن و دور از سکونت را برای خودش پیدا کند، باز هم آدمها با مشکلاتشان سراغ او میآیند. منظور کلی من این بود که حجت با وجود اینکه از بودن کنار آدمها فراری است، باز هم در شرایطی قرار میگیرد که به شهرت میرسد، برای خودش تبدیل به یک رابینسون کروزوئه میشود، هر کسی سعی دارد استفادهای از او ببرد و اجتماعی که از آن فرار کردهاست، باز به سمتش هجوم میآورد. ولی در نهایت امر میبینیم که او همچنان تنها میماند و آدمها ترکش میکنند.
چرا زندگی حجت را تبدیل به یک مستند نکردید و تصمیم گرفتید آن را به شکل فیلم داستانی پیش ببرید؟
از آن سال مستندسازی برای من تمام شد. فکر نمیکنم از این به بعد هم دیگر سراغ ساخت مستند بروم. شاید روزی در سینما هم این اتفاق برایم بیافتد. زمانی که احساس کنم چیز جدیدی برای گفتن ندارم، دیگر دلیلی برای کار کردن باقی نمیماند. من چند جایزه بینالمللی مستند گرفتم و مستندهایم در تمام شبکههای معتبر دنیا پخش شدهاند. بنابراین دیگر ساخت مستند برایم جذابیت و شوق و شوری نداشت. به همین دلیل قالب داستانی را برای فیلمم انتخاب کردم. ولی در نهایت پایه و اساس فیلم «انتهای زمین» مستند است.
ارتباط شما بعد از فیلم با حجت قطع شد؟
نه ادامه دارد. البته او تلفن ندارد، ولی دوستانی دارم که از آنها میخواهم به حجت سر بزنند و هرکاری از دستم بربیاید برایش انجام میدهم. جالب است بدانید که دستمزد حجت برای بازی در این فیلم یک موتور آبی بود. چون او علاقه زیادی به موتور آبی داشت و من طبق قولی که به او داده بودم، برایش یک موتور آبی خریدم.
با توجه به اینکه شما دومین بار است که فیلمتان در گروه هنروتجربه اکران میشود، نظرتان را درباره عملکرد این گروه بگویید.
اصلا برایم مهم نیست که آدمها درباره گروه هنروتجربه چه حرفی میزنند، چون به این ایمان دارم که بعد از سی و چند سال بهترین اتفاقی که برای سینمای هنری ایران رخ داده است، تولد گروه هنروتجربه است. خیلیها دوست ندارند هنروتجربه شکل بگیرد، ولی باور کنید این اصلا مهم نیست. شاید سالنهای هنروتجربه فقط ۲۰ درصدش پر شود، ولی این هم اهمیتی ندارد، چون کمکم آدمها میآیند و با این فیلمها آشنا میشوند.
به این توهم که بعضی از دوستان میگویند سینما باید مستقل باشد اصلا اعتقاد ندارم. فقط دوجا در دنیا هست که سینما پولش را برمیگرداند، یکی بالیوود هند و دیگری هالیوود امریکا. در تمام کشورهای دنیا دولتها موظف هستند از ۴۰ تا ۶۰ درصد از هزینههای سینما را متقبل شوند. در حال حاضر در آلمان شرکت دارم و مشغول به کار هستم، در آنجا اگر برآورد فیلم شما یک میلیون دلار باشد، دولت موظف است که ۴۰۰ هزار دلار به شما پول بدهد. عموما بین ۴۰ تا ۶۰ درصد پول را دولت میدهد. در مورد هنر تئاتر هم همینطور است. نباید بگوییم چرا دولت به سینمای هنری کمک میکند، چون این روال در همه جای دنیا وجود دارد. به نظرم هنروتجربه یک اتفاق بینظیر است. البته که نقدهایی را هم به آن وارد میدانم؛ مثلا بهتر بود به جای اینکه اینقدر طولانی مدت فیلمها را اکران کنیم، در هر ماه فقط سه فیلم اکران کنیم.
سایت هنروتجربه-عاطفه محرابی