تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۲۵ - ۱۱:۵۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 26914

فیلم سینمایی من«من» یکی از فیلم های چالش بر انگیز جشنواره فیلم فجر گذشته بود که موافقان و مخالفان پر و پا قرصی دارد. سهیل بیرقی کارگردان جوان فیلم در اولین حضورش در جشنواره فیلم فجر توانست جزء سه فیلمی باشد که به بخش رقابتی راه می یابد.

به گزارش سینماسینما، سهیل بیرقی تا قبل از ساخت «من» به عنوان اولین فیلمش، بیشتر به عنوان برنامه‌ریز و دستیار کارگردان شناخته شده بود و در کارنامه او همکاری با کارگردانان باسابقه‌ای مثل رسول صدرعاملی، حسن فتحی، واروژ کریم‌مسیحی، عبدالرضا کاهانی، بهرام توکلی و… دیده می‌شود. فیلم «من» برای اولین‌بار در جشنواره فجر سال قبل اکران شد. در کنار فیلم «ابد و یک روز» تنها فیلمی بود که علاوه بر بخش« نگاه نو»، در بخش مسابقه اصلی هم پذیرفته شد و هم نظر داوران و هم نظر منتقدان را جلب کرد. حالا دوهفته‌ای از اکران آن می‌گذرد و با وجود رقبایی مانند «لانتوری» و «فروشنده» و با اینکه فیلم ضدقصه‌ای است و بیشتر مخاطب خاص را هدف قرار داده، توانست فروش خوبی داشته باشد. با سهیل بیرقی، کارگردان فیلم «من»، درباره حال‌وهوای ساخت این فیلم گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

«من» برخلاف خیلی از فیلم‌های اول این سال‌ها، نه تحت‌تأثیر سینمای اصغر فرهادی شکل گرفته و نه به سینمای جشنواره‌ای تنه می‌زند و نه در قالب سینمای آپارتمانی- با حرکت‌های کاذب دوربین روی دست- جا می‌گیرد. درواقع سعی کردید مسیر مستقلی را برای کارگردانی فیلم اول‌بودن طی کنید. چگونه به ایده مرکزی و روایت داستان رسیدید؟

تحت‌تأثیر زندگی پیرامون خودم هستم. این حرفم نه برای دادن شعار و نه برای نمایش است. واقعیتی که در اطراف خودم می‌بینم را سعی کردم در فیلم به تصویر بکشم و می‌خواستم گام اول را محکم بردارم. ماجرای انتخاب این داستان، این‌طور نبود که مجموعه قصه‌ای داشته باشم و برای اولین فیلم مثلا این یکی را انتخاب کرده باشم. بلکه ایده به شکل دلی و احساسی شکل گرفت. تصویر زنی در ذهنم بود که قرار بود همه ابعاد خاموش زنانه‌اش را افشا و می‌خواست ناتوانی خودش را بازگو کند. می‌خواست به‌نوعی انتقام خود را از جامعه اطرافش بگیرد. مدت‌ها روی این ایده کار کردم. هیچ مهندسی به شکل قراردادی در آن شکل نگرفت، بلکه با آزادگذاشتن احساسم شکل گرفت. نمی‌خواستم این زن، زن معمولی باشد. اولین هدف من ارائه تصویری از زنی غیرمعمولی بود و قرار شد انقلاب تک‌نفره از سوی او علیه قانون، آدم‌ها و ضوابط جامعه پیرامونش را به تصویر بکشم و به این صورت، فیلم‌نامه سمت‌وسو گرفت.

ترکیب و تلفیق چند ژانر را در فیلم مشاهده می‌کنیم؛ آن هم در سینمایی که در یک دهه اخیر انگار فقط یک ژانر دارد! (رئالیسم اجتماعی) اما در «من» از قواعد ژانر جنایی- معمایی گرفته تا ژانر نوآر را در راستای مفهوم‌پردازی به خدمت گرفتید. تحت‌ تأثیر ایده تلفیق ژانرها بودید یا نه، داستان فیلم ایجاب می‌کرد به این سمت حرکت کنید؟

خود داستان و نحوه شخصیت‌پردازی آذر (لیلا حاتمی) ایجاب می‌کرد به این شکل روایت را پیش ببریم. اصلا خودم را در هیچ دسته‌بندی قرار ندادم که بخواهم براساس ژانر و قواعد معمول ژانرهای سینمایی، داستانم را تعریف کنم. به نظرم، در زمان نوشتن انگار که همه از ذهنم پاک شده بود. سعی کردم آذر را طبقه‌بندی نکنم. اعتقاد دارم نباید به شکل مهندسی‌شده‌ای روایت را تنظیم کرد و همه چیز کاملا فرمولیزه طی شود. اینکه خود داستان چه جهان معنایی را طلب می‌کند، در اولویت من بود. اگر روند نوشتن فیلم‌نامه کاملا مهندسی‌شده و آگاهانه باشد، فرایند خلاقانه و تجربه‌گرایی از بین می‌رود.

یکی از نقاط قوت فیلم شخصیت‌پردازی مینی‌مال و موجز آذر است که از نوع برخوردش با دیگران تا نوع حضورش در خانه، فیلم سعی می‌کند با رعایت دو مؤلفه مهم روایت مدرن یعنی آشنایی‌زدایی و بیگانه‌سازی، کمترین اطلاعات ممکن را درباره فردیت او انتقال دهد. اما گاهی این رویه دچار اغراق می‌شود، طوری‌که در نیمه‌های فیلم هیچ جزئیاتی به شخصیت آذر اضافه نمی‌شود و ریتم و ضرباهنگ روایت افت می‌کند. برخی از منتقدان این را نقطه ضعف فیلم می‌دانند. نظر خودتان چیست؟

به نظرم، این شکل شخصیت‌پردازی نه نقطه ضعف، بلکه در راستای ابهام‌آفرینی در روایت استفاده شد و جذابیت نگفتن و اطلاعات‌ندادن مستقیم باعث ابهام روایت می‌شود. راحت‌ترین کار، نشان‌دادن و مستقیم‌گویی است که سعی کردم از این الگوها پرهیز کنم که اگر این کلیشه‌ها استفاده می‌شد، کلی از ابهامات از بین می‌رفت. این راه‌ها را خیلی از فیلم‌سازان در روایت مختلف ایرانی و خارجی رفته‌اند. اینکه طبق شخصیت‌پردازی کلاسیک از گذشته و حال شخصیت، شناسنامه ارائه کنیم. ولی من سعی کردم وجوهی از شخصیت آذر رازآلود جلوه کند و باعث ابهام در روایت شود. همه‌چیز به طور آگاهانه قرار بود غیرشفاف باشد. سخت‌ترین مسیر این است که مبتنی بر عدم اطلاع‌پردازی مستقیم حرکت کنیم و این سخت‌ترین راه، برای من جذاب بود. فیلم را می‌شد براساس روایتی هیجانی ساخت اما من سعی کردم از این هیجان کاذب پرهیز کنم. از اول این تصمیم مهم را گرفتم که باید این روایت، کلیشه رایج شخصیت‌پردازی کلاسیک را بشکند، حتی اگر یک جاهایی گنگ و مبهم جلوه کند. درواقع یک داستان پلیسی ساختیم با حذف پلیس، یک داستان هیجان‌انگیز روایت کردیم بدون هیجان کاذب.

 یکی از امتیازات مثبت فیلم بازی لیلا حاتمی است. حاتمی به نظرم، تنها بازیگر سینمای ایران است که فیلم زیر متوسط در کارنامه‌اش ندارد. همه بازیگران فیلم متوسط و ضعیف دارند اما او با انتخاب‌های هوشمندانه پیشنهادها، همیشه سیر صعودی را طی کرده است. به دلیل تجربه همکاری در فیلم «هر شب تنهایی» به او پیشنهاد همکاری دادید؟ یا چون فیلم اول‌تان نیاز به بازیگر ستاره داشت؟

باهوش‌ترین بازیگر زن سینمای ایران به نظرم لیلا حاتمی است و درک غبطه‌برانگیزی دارد. شاید در نگاه اول، دورترین بازیگری بود که برای نقش آذر بشود انتخاب کرد. چون بیشتر پرسونای معصوم او را در روایت‌های عاشقانه دیده بودیم تا اینکه به یک زن ماجراجو و کارچاق‌کن هویت ببخشد. این انتخاب نه‌فقط به دلیل نمایش و متفاوت‌بودن، بلکه به دلیل ذات بازیگری حاتمی صورت گرفت. ابعاد دیگری از بازیگری او در نقش آذر آشکار می‌شود. می‌خواستم این ابعاد دیگر را بیشتر پرورش دهم و طبعا به دلیل استعداد خانم حاتمی و هوش کم‌نظیرش، ایشان را انتخاب کردیم.

 کلا ترکیب بازیگران فیلم، ترکیب عجیبی است؛ لیلا حاتمی، مانی حقیقی، امیر جدیدی و از همه جذاب‌تر بهنوش بختیاری. چطور به این ترکیب بازیگری رسیدید؟ بختیاری را چطور انتخاب کردید؟ چه تمرین‌هایی انجام دادید تا او را از پرسونای زن باطراوات و شاد که تا پیش از این بازی کرده بود، به زنی مذهبی تبدیل کنید؟

طبق تجربیاتی که تا حالا درباره برنامه‌ریزی و انتخاب بازیگران در فیلم‌های دیگر داشتم، در فیلم «من» انتخاب ترکیب بازیگران یکی از سرگرم‌کننده‌ترین و پرچالش‌ترین مراحل کار بود و خیلی برای من نوع انتخاب بازیگر جذاب بود. انواع بازی‌ها را در فیلم‌های مختلف دیده بودم که گاه یک فیلم‌نامه ضعیف با انتخاب بازیگر مناسب از شکست فرار می‌کرد و گاه بر عکس و یک فیلم‌نامه عالی و منسجم و اثرگذار با انتخاب غلط بازیگر تأثیر لازم را نداشت. در این مرحله وسواس عجیبی داشتم. بدون آنکه نمایشی برپا کنم مثلا آدم‌های بی‌ربطی به یکدیگر که تا حالا کنار هم بازی نکرده‌‌اند، را در یک مجموعه قرار دهم. واقعا با درنظرگرفتن احساس و شهودم انتخاب کردم. با خانم بختیاری هیچ‌وقت همکاری نداشتم و حتی از نزدیک ایشان را ندیده بودم. هرچند جریان شبه‌روشنفکری ممکن است عنوان کند بختیاری کارهای خیلی سطح بالایی ندارد، اما به نظرم، کاملا به‌جا و به‌اندازه بازی کرد. ویژگی مهم بازی او ارتباط مؤثر با تماشاگر است و خیلی ملموس بازی می‌کند. از طرفی دیگر مصاحبه‌ای از او خواندم که گفته بود باید چه‌کار کنم که ثابت کنم بازیگر هستم؟ گفتم حتما این بازیگر چیزی در چنته دارد که هم بازی‌های مؤثری دارد و هم چنین ادعایی می‌کند و وقتی با او کار کردم، دیدم استعداهایی دارد که واقعا باید کشف شوند. چقدر هم گرم و پرحرارت بازی می‌کند. تمرین‌های طاقت‌فرسایی داشتیم و واقعا از جان و دل مایه گذاشت و خودش را فدای نقش کرد. افتخار می‌کنم که با این بازیگران کار کردم به‌ویژه خانم حاتمی و بختیاری. هر بازیگری مثل حاتمی و بختیاری این ریسک را نمی‌کند پرسونایی که از او نزد مخاطب شکل گرفته را بشکند و یکی از مهم‌ترین تمرین‌های ما همین روند شکل‌گیری پرسونای جدید برای آنها بود.

 ملات داستانی فیلم انگار در یک‌سوم نهایی به اندازه کافی نیست. در نیمه اول فیلم به‌خوبی با شخصیت قهرمان داستان و خرده‌پیرنگ‌ها همراه می‌شویم اما بعد لایه‌ای به لایه‌های درام اضافه نمی‌شود.

بنای اولیه اصلا این بود که ملات داستانی، ملات پررنگی نباشد و کاملا تعمدی بود. به همین دلیل به سمت استفاده از خرده‌پیرنگ و تلاش برای پیشبرد فیلم با یک شخصیت جذاب و خونسرد و کاملا ساختارشکن رفتم. شکل سختی است که با ملات داستانی کم پیش برویم. خیلی راحت می‌شد آن‌قدر ملات اضافه کرد که فرصت نفس‌کشیدن را به تماشاگر نداد. اما باید توجه کرد آذر در سکانس ابتدای فیلم، داستانش را کامل بازگو می‌کند؛ به او گفته می‌شود ما دنبالت هستیم و کاری نکن که دستگیرت کنیم و هر لحظه حواسمان به تو هست. اول فیلم می‌دانیم او را می‌گیرند. حالا به‌تدریج از سطح به عمق حرکت کردیم. اصلا سم این فیلم بود که ملات داستانی را اضافه کنیم.

پایان فیلم غافلگیرکننده است. وقتی خواننده رپر در مقام کارمند امنیتی (امیر جدیدی) با ورود سرزده به خانه آذر، او را شوکه می‌کند و با سیلی‌ای که آذر به او می‌زند، شوک به مخاطب داده می‌شود. چطور به این پایان‌بندی رسیدید؟

این پایان از همان مرحله اول طراحی شده بود. یکی از معدود بخش‌های مهندسی‌شده بود. چون از اول فیلم مدام به آذر گفته می‌شود که همه پلیس هستند، قرار بود ذره‌ذره به ذهن تماشاگر این تعلیق و دلهره نفود کند. پایان فیلم هم درهمین‌راستا بود؛ موقعیت جذابی که هر چقدر قهرمان باشی، باز به خاطر عواطف انسانی درگیر می‌شوی و همیشه از سوی کسانی نابود می‌شوی که انتظار این نابودی را نداری. وجه انسانی این پایان‌بندی هم برای من مهم بود که آذر از طرف کسی فریب می‌خورد که بیشتر از همه مردان، شیفته ازدواج و زندگی با آذر بود و به‌نوعی این وجه انسانی، به روایت کلاسیک نیز تنه می‌زند.

 فیلم «من» رقیبان بسیاری در این‌روزها روی پرده برای فروش دارد. از «لانتوری» تا «فروشنده» و از «سایه‌های موازی» تا «ناردون». چه چشم‌اندازی برای اکران فیلم در نظر دارید؟

خوشبختاته خیلی زود فروش فیلم از یک میلیارد گذشت و با توجه به فیلم‌هایی که گفتید، همچنان سیر صعودی را در فروش طی می‌کند. با قلب و اعتقاداتم از همان ابتدا جلو رفتم. خیلی مخالفت شد و خیلی‌ها ناامیدم کردند که این فیلم با این نوع روایت، نه می‌فروشد و نه تأثیر می‌گذارد. اتفاق جذاب برای من این بود که با اکران فیلم در جشنواره و حالا در اکران عمومی، رأی خیلی‌ها برگشت. می‌گفتند فیلم فوقش به گروه هنر و تجربه برود و حالا هم با این استقبال خوب، خوشبختانه من و عوامل فیلم، پاداش صداقت خودمان را دریافت کردیم که همین‌جا لازم است از همه آنها تشکر کنم. از لیلا حاتمی و دیگر بازیگران که به من اعتماد کردند، سعید خانی و به‌ویژه عبدالرضا کاهانی که همیشه برادرانه در همه این سال‌ها با من بوده‌است.

منبع: شرق

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها