با سابقه فیلمسازی فیلم کوتاه و تلهفیلم، نخستین فیلم بلند سینمایی خود، «ناهید» را کارگردانی کردید. اصلا تجربیات گذشته چقدر در ساخت «ناهید» مؤثر بودند؟
من سال ۱۳۷۷ وارد دانشکده سینما-تئاتر، دانشگاه هنر در تهران شدم و لیسانس فیلمبرداری و فوقلیسانس کارگردانی سینما را از آنجا گرفتم. از همان نوجوانی داستان کوتاه مینوشتم و اولین داستان کوتاهم همان سالهای ورود به دانشکده در مجله کارنامه چاپ شد. آن وقتها هنوز «هوشنگ گلشیری» زنده بود و سردبیر مجله. از سوی دیگر، شوق دیوانهوارم به فیلمسازی، باعث شد تقریبا هر سال یک فیلم کوتاه ۱۶ میلیمتری بسازم. آن فیلمها فقط تجربههایی خام و نپخته بودند و اما این فایده را داشتند که فهمیدم داستان جدی است و فیلمسازی شوخی نیست. دستکم معنای کار گروهی را فهمیدم و یاد گرفتم بهعنوان یک دختر جوان، کار آسانی برای مدیریت گروهم نخواهم داشت. اعتماد جلبکردن و باوراندن خود به بقیه سخت بود. خب، همه اعضای گروهم بچههای دانشکده بودند و همه فکر میکردیم اورسن ولزهای آینده هستیم و مدعی و مغرور بودیم اما توخالی. بهتدریج فهمیدم باید برای فیلمهایم از تجربهها و ذخایر ذهنی خودم استفاده کنم؛ از زندگیام و از آنچه من بهعنوان «آیدا پناهنده» زیستهام. با همین نیت، فیلم کوتاه «آن دستها» را ساختم که با تحسین زیادی روبهرو شد و فهمیدم دارم درست میروم. مهمترین تجربهای که از کارنامه کاری ۱۷سالهام اندوختهام، جدا از بحث تکنیک و فراگرفتن فن سینما، باورکردن خودم بود. «آیدا پناهنده» بهعنوان دختر زنی که معلم زبان انگلیسی بود و دو فرزندش را با سختیهای زیاد بزرگ کرد، با آن شیوه زندگی و زیروبمهایی که در گذر عمر طی کرده، چه اندیشههایی در سر و چه چیزهایی برای گفتن دارد؛ همه فیلمهای من، بازتاب تجربههای زندگی روزمرهام بودهاند؛ نه بیشتر و نه کمتر!
عنوان فیلم، تلنگری به تماشاگر میزند که قرار است داستان یک زن روایت شود؛ البته اگر بخواهیم از منظر نهضت ساختارگرایی به فیلم نگاه شود با وجود اینکه زن، محور فیلم است. روایت فیلم از دید او نیست. بلکه سعی شده از طریق دانای کل به مسائل زن نگاه شود. درست است که فیلمساز قصد داشته به عمق مسائل زن نزدیک شود. اما بااینحال، چرا این نوع روایت را برگزیدید؟
من هیچوقت نمیخواستم با محدودکردن روایتم به زن قهرمان فیلم، اثری کاملا زنمحور بسازم که تمام جهان از دریچه نگاه یک زن دیده شود. من نوعی از نگاه متکثر واقعبینانه را ترجیح میدادم. این شیوه روایت، دست فیلمنامهنویس و فیلمساز را برای قصهگویی بازتر میگذارد. مثل شاهراهی میماند که به چندین راه فرعی تقسیم میشود و هرکدام از این باریکه راهها، چشماندازها و ویژگیهای خودش را دارد. روایت دانای کل، این امکان را میدهد که کاراکترهای مختلف را دنبال کنیم و ببینیم دنیای فکری و روحیشان چگونه است و چه چالشهایی با قهرمان دارند و چرا دارند؟! «ناهید» مثل مرکز یک منظومه و باقی کاراکترها، سیارههای دیگر آن منظومه هستند. بدون هرکدامشان، آن منظومه، چیزی یکسر، متفاوت خواهد بود.
با نگاهی که فیلمساز داشته، بهنظر میرسد فیلم بیشتر جنبههای اجتماعی زندگی ناهید (ساره بیات) را در نظر داشته، درنتیجه از ملودرام خانوادگی صرف دور شده، اما درعینحال بهاصطلاح تا مدیومشات به ناهید نزدیک شده تا کلوزآپ. چرا روی لبه تیغ حرکت کردید؟
فیلم یک سوژه تا حدی ملتهب دارد. خودم اینگونه تعریفش میکنم که یک انسان، در شرایط خاص، وقتی باید بین غرایز و مسئولیتهای اجتماعیاش، یکی را برگزیند، دچار چه تردیدهایی میشود و درنهایت کدامیک را انتخاب میکند. بهنظرم این برزخی که قهرمان فیلم باید از آن عبور کند، تردیدها و دودلیهایش، در فیلم بازتاب دارد و فیلم به درون مشوّش ناهید نزدیک شده. اما آنچه شما دربارهاش حرف میزنید شاید نوعی همذاتپنداری با قهرمان است که در این فیلم نشان چندانی از آن نیست. حتی در جاهایی، برخی رفتارهای ناهید ممکن است باعث شود تماشاگران فیلم از او فاصله بگیرند که برخی این حس را دارند و به من هم گفتهاند. ما در این حرکت سینوسیوار قهرمان در دوری و نزدیکی به مخاطب تعمدی داشتیم. ما این نوع از الگوی سینمای قهرمانپرداز را که در آن قهرمان هرچه میکند، خوب است و هرچه میگوید شکر است را نمیپسندیم. «ناهید» یک زن معمولی واقعی است، با تمام معایب و محاسنش. ما بهدنبال خلق فرشتهای معصوم و مظلوم نبودیم.
انتخاب بازیگران از نقاط جذاب فیلم است که با راهنمایی کارگردان شاهد موفقیت بازیها در فیلم بودیم. اصولا در بازیگرفتن از بازیگران چگونه عمل میکنید؟
«پژمان بازغی»، اولین بازیگری بود که یکسال قبل از کلیدزدن، فیلمنامه را خوانده لبیک گفته بود. بعد «ساره بیات» و «نوید محمدزاده» آمدند. ساره بیات، حسوحال خیلی خوبی دارد. ترکیبی از زنانگی، شرم و کودکی است. من فقط میبایست کمی زرنگی و تخسی به شخصیت خانم بیات اضافه میکردم. با هم جلسات زیادی گپ زدیم و سعی کردیم هرکدام تجربههایی را که داشتیم به هم منتقل کنیم. من چند فیلمی که دوستشان داشتم، به ایشان برای دیدن پیشنهاد کردم. ساره بیات فقط باید راضی میشدکه قبول کند هر زن خوبِ راستگویی، لزوما قهرمان خوبی برای پرده سینما نیست. یک زن سرتقِ لجباز شاید، قهرمان بهتری باشد! «پژمان بازغی» بازیگری بسیار باهوش و تواناست که هنوز از تواناییهای فوقالعادهاش، استفاده چندانی نشده؛ ترکیبی است از هوش و غریزه. تدوین را هم خیلی خوب بلد است و اولینبار بود که با بازیگری کار میکردم که راکوردش را بسیار دقیق و درست حفظ میکرد که کمک بزرگی به کارگردانان است. من سکوتها و نگاههایش را بسیار دوست داشتم و شخصیت «مسعود» را چنان خوب از آبوگل درآورد که من واقعا باورش کردم. مردی که سالها بر کاغذهایمان زندگی کرده بود، با حضور بازغی، به درستی زنده شد. «نوید محمدزاده» هم بازیگری پرانگیزه و بااستعدادی عجیب است. هوش و درک درستش از نقشش مایه تعجب من بود. نوید هنوز خیلی جوان است اما قدرت فهم و ادراکش به مراتب بیش از سنش است. نوید روزهای زیادی را در قهوهخانهها و لنگرگاهها پرسه زد و با آدمهای آن طبقهای که در فیلم متعلق به آنان است، بُر خورد و تکیهکلامها و شیوه رفتارشان را یاد گرفت. کار به جایی رسید که ماهیگیران قهوهخانهها، واقعا فکر میکردند نوید شمالی است. نوید حتی در پشتصحنه هم با همان تهلهجه گیلکی با ما حرف میزد! آن میزان تعهدش به کار واقعا قابل ستایش بود. من اصرار داشتم که همه بازیگرها تهلهجه شمالی داشته باشند. کار شاقی بود. برای بیات و محمدزاده، ریسک بزرگی بود. «پوریا رحیمیسام» بازیگر و دوست خوبم، پذیرفت که به این دو، لهجه شمالی را آموزش بدهد. روزهایی بود که خسته میشدیم، پشیمان میشدیم، نزدیکانم هشدار میدادند که بیخیال تهلهجه شمالی بشوم. مواقعی بود که بازیگرها احساس ترس میکردند. من اما پایم را توی یک کفش کرده بودم و حاضر نبودم از واقعگرایی خوشایندی که تهلهجه به فیلم میداد، بگذرم. پوریا رحیمی کار بزرگی در حق من و فیلمم کرد. خودش بازیگری جوان و بسیار باهوش و باآتیه است. اگر پوریا و حضور مؤثرش بهعنوان برادرناهید (ناصر)، در فیلم نبود، قطعا «ناهید» ما چیزی کم داشت. و آن پسرک بازیگوش نابغه، آن «میلاد حسینپور» (بازیگر نقش امیررضا، پسرناهید) که اعجوبهای است و در طول فیلمبرداری، من و گروهم از آن میزان هوش و توانش شوکه شده بودیم. ما قبل از آغاز فیلمبرداری، جلسات مرتب تمرین و گفتوگو داشتیم، به اضافه اینکه برای خانم بیات جلساتی جداگانه برای آموزش لهجه تشکیل میشد. بیات، برخلاف انتظار من، خیلی زود به تمرینها واکنش مثبت نشان داد و تهلهجه را فراگرفت. هوش و قدرت انعطافش عالی بود. راستش هیچ اسلوب مشخصی برای کار با بازیگران ندارم. هر بازیگری چموخم خودش را دارد. با یکی زیاد باید حرف زد با یکی هیچ؛ با یکی باید زیاد بحث کرد و با یکی دیگر فقط اشاراتی مختصر کافی است. اما حضور ششدانگِ بازیگر سرصحنه و احاطه کاملش به فیلمنامه و دیالوگها، چیزی است که همیشه از همه بازیگران توقع داشته و خواهم داشت.
آیا با پایان بازی که برای فیلم در نظر گرفتید، خواستید به نوعی امید را تزریق کنید و از ممیزی نجات پیدا کنید؟ چون با توجه به شرایط موجود، برای ناهید راهی برای گرفتن سرپرستی فرزندش وجود ندارد! در این صورت از واقعنمایی دور نشدید؟
پایان فیلم کاملا بسته است و تکلیف مشخص! ناهید تصمیمش را گرفته و دست به انتخاب زده؛ انتخاب او، اصرار بر راهی است که از ابتدای فیلم بر آن اصرار داشت. پایان فیلم، پایان دراماتیکِ قطعی فیلم است و توجه داشته باشید که طبق قوانین، ناهید راههایی برای بازپسگرفتن فرزندش دارد، هرچند ممکن است زمانبر و نیازمند کوششهای زیادی باشد. اما در عین حال، خارج از متن فیلم، کسانی که پروسههای طولانی و اعصابخردکن رسیدگی به پروندههای پیچیده حضانت و طلاق را میدانند، بر این نکته واقفند که فیلم با اتمامش، اشاره به آغازی دوباره برای قهرمان فیلم دارد. ارسلان امیری تعبیری دارد، میگوید «پایان بازِ بسته!».
«ناهید» از فیلمهای خوب این سالهاست که توسط کارگردان جوان فیلماولی ساخته شده است. آیا تمایل دارید این روند را ادامه بدهید و اساسا به مسائل زنان در فیلمهایتان بپردازید؟ در این صورت فکر نمیکنید با مشکلاتی روبهرو خواهید شد. چون نزدیکشدن به مسائل زنان در مواردی «تابو» محسوب میشود؟
نیمی از فیلمهای من اصلا درباره زنان و مسائل آنها نبوده است. در برخی از آنها، مردان نقشهای اول را داشتهاند و داستان درباره دلمشغولی آنها بوده است. دنیای مردان، دنیای جذابی است برایم! راستش من فقط یک فیلمسازم. قراری با خودم ندارم که همیشه درباره زنان و مسائلشان فیلم بسازم. به ذهنم و تخیلاتم آزادی کامل دادهام تا با فیلمسازی به آن چیزی برسم که برای هنرمندان، سیرابشدن روح و جان محسوب میشود. همین! جنسیت من، ممکن است عاملی تأثیرگذار بر فیلمسازیام باشد، اما قرار نیست چیزی را بر من دیکته کند. من اول فیلمسازم و بعد یک زن!
چطور شد که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی وارد این پروژه شد؟
تابستان ۹۰، با «ارسلان امیری» شروع کردیم به نوشتن فیلمنامه. قبلا ایدههایی داشتیم و طرحهایی زده بودیم. پاییز ۹۱ نسخه اولیه فیلمنامه آماده بود اما باز هم مرتب روی متن کار میکردیم و فیلمنامه را بارها و بارها ویرایش کردیم. اواخر پاییز۹۱، فیلمنامه را برای «بیژن امکانیان» فرستادم. امکانیان فیلمنامه را خیلی دوست داشت و قول همکاری داد. قبلا در فیلم تلویزیونی «آبروی از دسترفته آقای صادقی» بازیگرم بود. مانع بزرگ پیش روی تولید «ناهید» بحث بودجه بود. امکانیان پول نداشت و توان جذب سرمایه را هم نداشت. به آب و آتش زدم اما آنچه نبود، پول بود و درهایی که یکی از بعد از دیگری به رویم بسته میشد. همه فیلمنامه را میخواندند و احسنت میگفتند، اما دریغ از یک پاپاسی پول! یکبار معرفیام کردند به یک تاجر جوان که داروهای انرژیزا وارد میکرد. با مدیر تولید فیلم رفتم به دفترش. روی میزش پر از فیلمنامه بود و مرتب لبخند میزد و گفت متأسفانه پولهایش را برای یک فیلم دیگر خرج کرده؛ اما به شام دعوتم کرد و من هم لبخند زدم و گفتم شبها شام نمیخورم! به دفتر امور فرهنگی چند بانک خصوصی رفتیم که مسئولانش مدام شعر میخواندند و از تابلوهای گرانقیمتی که در حراجی برای بانک خریده بودند حرف میزدند، اما نتیجهای حاصل نشد؛ همزمان به چند مرکز دولتی سر میزدم که بدجور سوتوکور بودند و پولی در صندوق ایشان باقی نمانده بود. زنی را ملاقات کردیم که اسم مستعار داشت، همهجای صورتش را عمل کرده بوده و با شرطبندهای مسابقات اسبدوانی رابطه نزدیک داشت. مکالمات تلفنی با آدمهای عجیبوغریب داشتیم که شیتیلهای کلان میگرفتند تا از شرکتهای صوری، وامهای غیرصوری برایمان بگیرند و البته که ما نپذیرفتیم، دنبال دردسر نبودیم. بهار ۹۳، فیلمنامه را به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی دادم که متصدی فیلمهای اول شده بود. با همکاری و مساعدت آقای طباطبایینژاد و رزاقکریمی و اعضای شورای فیلمنامه، تیرم بالاخره به هدف خورد و قصه بیپولیمان تمام شد. دوستان مرکز هم فیلمنامه را دوست داشتند و هم از سابقه کارهایم بهخوبی باخبر بودند و به من اعتماد داشتند. اگر حسننیت طباطبایینژاد و سعی و اهتمام رزاقکریمی نبود، شاید «ناهید» حالا نبود.
در روند تصویب فیلمنامه با موانعی روبهرو نشدید؟
خیر، مسئله پیچیدهای نداشتیم. دوستان نکاتی داشتند که کلی و بنیادی نبود و ما هم لحاظشان کردیم. با آن گروهی که آن موقع تعامل داشتیم، در ارشاد فیلمنامهها را میخواندند. تجربه خوبی بود. بعد هم، وقتی فیلم برای شورای پروانه نمایش رفت، بازهم همهچیز دوستانه بود و جز یک کلمه که پیشنهاد داده بودند، چیز دیگری نبود.
همکاری مجدد با ارسلان امیری چگونه اتفاق افتاد؟
من بیشترین سابقه همکاری را با ارسلان امیری داشتهام. چیزی قریب ۱۷ سال! از روز اول دانشکده سینما- تئاتر همکلاس بودیم و بعد در ساخت نخستین فیلمهای کوتاهم، همکاری داشتیم و بعد تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم. همیشه با هم فیلمنامه نوشتهایم و ارسلان تدوینگر فیلمهایم بوده. بهترین مشاورم، همراهم و همفکرم است. اگر نبود، قطعا مسیر کاری من، چیزی جز این بود. همیشه میگویند، پشتِ سر هر مرد موفقی، یک زن بزرگ است. فراموش نکنیم که پشت سر یک زن موفق هم (اگر بتوانم خودم را موفق بدانم البته)، مردی بزرگ و آرام و خویشتندار، وجود دارد. بیتردید، ارسلان امیری، بزرگترین شانس زندگی من است.
فیلم «ناهید» تنها نماینده سینمای ایران در شصت و هشتمین دوره جشنواره کن بود که موفق به دریافت جایزه «آینده نویدبخش» شد. این موفقیت را چگونه تحلیل میکنید؟
محک و معیار جشنواره کن این است که فیلم، «زبان و بیان سینمایی» داشته باشد. آنها به قصهگویی از طریق عناصر بصری اهمیت زیادی میدهند و اینکه هر فیلم، به شیوهای هنری و نه تقلیدی، عناصری از فرهنگ کشوری را که در آن ساخته شده، در خود داشته باشد.
من مدتها قبل از آغاز فیلمبرداری، به شیوه کارگردانی و بعد با مرتضی قیدی به شیوه فیلمبرداری فیلم فکر کرده بودیم. بارها با ارسلان امیری، درباره سبک بیانی فیلم بحث کرده بودیم. تمام تلاش ما این بود که یک فیلم استاندارد بینالمللی بسازیم. این را چون فیلم موفقیت جهانی داشته، نمیگویم. واقعا ما چنین چشماندازی را داشتیم. فیلم، قصهای دارد که مسئله روز خیلی از جوامع دنیاست. مردم عادی جذب قصه میشوند و متخصصان از شیوه بیانی فیلم خوششان میآید. گاهی هم چیزهایی هست که ما نمیبینیم. شاید چون زیادی به ما نزدیکند یا شاید منتظر معجزهایم. نمیدانم. بههرحال، «ناهید» نظر آن دسته منتقدان سختگیر و معتبری را که سالهاست در کشور ما مینویسند و معلمان من و خیلی از همنسلانم بودهاند را جلب کرد. من نظرات مثبت این گروه را شنیدم یا به من رساندند و خستگی آن زمستان سخت انزلی و دشواری کار و کمپولی، از جانم دور شد. بعد «کتایون شهابی» بود که این فیلم را انگار به رگهای از فلزی گرانبها در یک معدن تاریک خورده باشد، پیدا کرد و باعث شد «ناهید»، مخاطبان گسترده بینالمللی داشته باشد. اولین حضور بینالمللی فیلم در فستیوال فیلم کن، از یادنبردنی است. مردم زیادی برای تماشای فیلم آمده بودند و بعد از اتمام فیلم، خیلیها گریه میکردند. در روزهای بعد، خیلیها در همان خیابان منتهی به کاخ جشنواره، جلو من و بچههای گروهم را میگرفتند و بیتاب و پرشور، درباره فیلم بحث میکردند. ژورنالیستها و منتقدهای خارجی هم نگاه بسیار مثبتی به فیلم داشتند و همچنان دارند. مهمتر از همه اینها، بازتاب مثبت فیلم در اذهان مردم عادی است. من قبل از آغاز اکران فیلم در ایران، بارها فیلمم را با فرانسویها، اسپانیاییها، آلمانیها، سوئدیها و ترکیهایها دیدهام؛ با مسلمانها، مسیحیها و ایرانیان مهاجر. فارغ از هرگونه ارزشگذاری، فیلم تأثیرگذار بوده است.
از اینکه فیلمساز زن موفق در سینمای ایران ظهور و حضور پیدا میکند، چه نظری دارید؟
دوران عجیبی است. ما در ایران، شاید بیشتر از خیلی کشورهای اروپایی فیلمساز زن داریم. من وقتی سفر میکنم و با برخی دستاندرکاران سینمای دیگر کشورها حرف میزنم، تازه میفهمم چه نیروی فوقالعادهای در زنان کشور ما هست. اروپاییها این تعداد زیاد زن فیلمساز ایرانی را باور نمیکنند؛ چه مستندساز، چه آنها که در سینمای داستانی و کوتاه مشغول بهکارند. زنهای ما، دارند فوقالعاده کار میکنند. فقط کارکردن هم نیست؛ دارند بسیار خوب پیش میروند. پس از قرنها سکوت، زنهای ایرانی دارند صدایشان را به گوش مردم خودشان و مردم جهان میرسانند. این نیروی بکر و تازه، بازتاب تحولاتی است که در اعماق جامعه ایران دارد اتفاق میافتد. زنان ما، به خودباوری رسیدهاند. روزگاری نه چندان دور، مادر من، با اینکه خودش فرهنگی بود به شدت با ورود من به سینما مخالفت میکرد. اصلا اولین و مهمترین مخالف جدیام، مادرم بود. حالا، خیلی از دخترهای جوان بستگانم، با علاقه وارد کارهای هنری میشوند و خانوادهها هم حمایتشان میکنند. حالا مادرم بیش از همه مشوّقم است. زمان خیلی چیزها را عوض کرده است. این معدن نیمهتاریک، سرشار از رگههای طلایی رنگ است. فقط باید دستان مهربانی باشند و فرصت ظهور به آنها بدهند. سینمای ما مملو از ظرفیتهایی باارزش و هنوزنشناخته است. جوانانی خلاق و پراندیشه دارند از راه میرسند. لطفا مراقب آنها باشیم.
منبع: شرق
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- بخش رسمی جشنواره کن شروع به کار کرد
- درباره آثار ایرج رامینفر/ تکیه بر پشتوانه نظری، برای رسیدن به نقاط قوت
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- کنسرت منظومه سیمرغ قاف / گزارش تصویری
- همراه اول موفق به دریافت تندیس زرین ششمین جشنواره ملی صنعت سلامتمحور شد
- فروش ویژه سیمکارتهای دائمی همراه اول با تخفیف ۴۰ درصدی
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «درس پیانو»؛ اثری خانوادگی بر پرده سینما و تاریخ
- صدور پروانه ساخت سینمایی جدید برای افخمی، روستایی و ۴ کارگردان دیگر
- موفقیت گریه خاموش در جشنواره دانمارکی
- اعلام مستندهای کوتاه بخش بینالملل هجدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- «کیک محبوب من»؛ کیکی که نصیب ما نشد
- انتشار فراخوان مسابقه تبلیغات سینمای ایران چهل و سومین جشنواره فیلم فجر
- جایزه جشنواره اسکیپ تاون به یک ایرانی رسید
- داریوش فرهنگ: قرار بود واروژ کریم مسیحی «سربداران» را بسازد/ «طلسم» درباره غیبت عشق است
- برنده اسکار بازیگر فیلم نولان شد
- دنباله «میلیونر زاغهنشین» ساخته میشود
- رونمایی از فیلم آذر هفت صبح / گزارش تصویری
- همکاری همراه اول و بانک پارسیان برای پیادهسازی سامانه تعاملی سهبعدی هوش مصنوعی
- آغاز دور جدید حراج شمارههای رند همراه اول
- میزبانی جشنواره تورین از سه فیلم ایرانی
- روایتی عاشقانه از زهره ومنوچهر
- فروش «گلادیاتور» به ۲۲۰ میلیون دلار رسید/ «شرور» در هفته اول اکران صدرنشین گیشه جهانی سینما شد
- «جسدهای جاندار» در گالری ثالث؛ آثار مسعود کیمیایی تماشایی میشود
- «سلام آنا» به جشنواره داکا میرود
- جایزه فرانسویها برای «در سرزمین برادر»
- دومین جایزه بینالمللی یک بازیگر در یک هفته؛ فروغ قجابگلی، بهترین بازیگر جشنواره آمریکایی شد
- درخواست هواداران: هنگام تماشای فیلم «شرور» فعلاً همخوانی نکنید
- داستان کوتاه/ بومرنگ
- دعوت دبیر جشنواره جاده سبز از مستند سازان
- گزارشی از فیلمهای پرمخاطب جهانی؛ ۱۰ فیلم پرفروش سال ۲۰۲۴ همه دنباله هستند!
- فصل سوم «آقای قاضی» ساخته میشود/ تولید سیتکام در دستور کار سیمرغ
- گزارشی از گیشه سینماها؛ ۳ فیلم کودک و نوجوان در میانِ ۵ فیلم صدرنشین گیشه در هفته گذشته
- بیست و سومین جشن حافظ برگزیدگانش را شناخت/ تقدیر از یک عمر فعالیت هنری مرتضی عقیلی