تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۱۰ - ۲۰:۱۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 153338

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی 

قورباغه اولین سریال هومن سیدی بعد از تجربه های موفق سینمایی همچون «آفریقا»، «سیزده»، «اعترافات ذهن خطرناک من»، «خشم و هیاهو» و «مغزهای کوچک زنگ زده» است. ذکر نام آثار پیشین این فیلمساز، از این جهت اهمیت دارد که بتوانیم رد پای یک کارگردان مولف و جهان ذهنی اش را این بار در مدیوم دیگری دنبال کنیم.

اگر چه مجموعه قورباغه ممکن است برای کسانی که آثار سینمایی روز دنیا را دنبال می کنند، اتمسفر آشنا و قابل ارجاعی داشته باشد، اما جنسی از جنون و تعلیق در آن وجود دارد که در سریال های ایرانی کمتر نظیر آن را دیده ایم و شاید به همین دلیل است که برای مخاطبان جوان تر، این غافل گیری جنون آمیز که در فضایی سرد و مینیمال روایت شده، جذابیت دارد. انتخاب درست تعدادی از بازیگران نام آشنا و معرفی چهره های جوان و تازه کار در این عرصه، اتفاق مثبت دیگری است که قورباغه را از منظر کشف استعدادهای جدید بازیگری، از سایر آثار موجود متمایز می کند.

قصه قورباغه درباره قدرت است، قدرتی شوم و شیطانی که به واسطه آن می شود تا مدتی بر ناکامی ها و شکست ها غلبه کرد. برای به دست آوردن این قدرت، اما، باید چیزهای ارزشمندی را از دست داد و حتی مرزهای انسانیت و اخلاق را لگدمال کرد.

به نظر می رسد که سیدی ضمن توجه به متن اصلی، با اجرای متفاوت و بازی با رشته پی رنگ های فرعی در این مجموعه از گرته برداری نیز ابایی ندارد، او فیلم های سینمایی و سریال های روز شبکه های خانگی غیر ایرانی را دیده و می شناسد. همچنان که اپیزود اول قورباغه را  با برداشتی آزاد از فیلم «نفرت» به کارگردانی متیو کاسوویتس فرانسوی ساخته، از شباهت میزانسن هایش به سریال های پر طرفدار نتفیلیکس یا تشابه گرافیک عنوان بندی قورباغه به سریال کارآگاهان واقعی هم آگاه است. او می خواهد مخاطب ایرانی در یک پلتفرم ایرانی، تجربه ای مشابه با جهانیان داشته و نوع دیگری از فانتزی و هیجان را با قصه ای ایرانی ببیند.

اگرچه سیدی پیش تر توانمندی خود در به کار گیری استراتژی های  خلاقانه کارگردانی را نشان داده، اما قورباغه نیز همچون هر محصول هنری دیگر کاستی هایی دارد. این مجموعه ضمن اعمال رده بندی سنی بالای هجده سال حاوی صحنه هایی با حرکات و کلام خشونت آمیز است.

اما خشونت عنصر مهمی است که سبب می شود، بیننده ضمن درک فضای بی رحم و تلخ غالب بر قصه وآدم هایش، با رخدادهای سینوسی و فانتزی اگزوتیک مورد نظر فیلمساز ارتباط برقرار کند. بسیاری بر این باورند که این اولین بار است که تماشاگر ایرانی با این حجم از خشونت بصری روبرو می شود، اما آیا اینطور نیست که همین تماشاگر مشتاقانه بسیاری از فیلم های ژانر تریلر و وحشت را که به مراتب خشن ترند از سینمای جهان دنبال می کند؟!

پلات اصلی قصه بر اساس کشف قدرت خارق العاده، اما مخربِ ماده مخدری به نام قورباغه است که شخصیت ها را یکی یکی به بند می کشد. روح رنجور و بی قرار آدم هایی که به نفرین آن گرفتار می شوند، ناکامی های بیشماری دارد و گاهی هنوز جای سیلی های کهنه بر صورت هایشان سرخ و دردناک است. تلاش برای تلافی نامردی ها و نامروتی ها اما عواقبی دارد که اعتماد، رفاقت، خویشاوندی ها و حتی عشق را به چالش می کشد.

در اپیزودهای اول تا چهارم قورباغه، با گزاره ها و داده هایی روبرو می شویم که منطق روایی کلاسیکی ندارند و غیر قابل باور و مالیخولیایی به نظر می رسند، اما رفته رفته با بسط و قوام قصه در قسمت های بعدی، پازل علت و معلولی رخدادها کامل می شود و بیننده به رفت و برگشت های روایی عادت می کند.

مونولوگ هایی که در ابتدای شروع هر قسمت با صدای صابر ابر ( رامین فیاضی) شنیده می شوند، حاوی کدهایی است که راه نفوذ به لایه درونی قصه را نشان می دهد؛ همچون عبارات رمزی که برای طی هر مرحله از یک بازی نیاز است. در اینجا فیلمساز، به تماشاگر فرصتی برای بازخورد ثانویه می دهد و او را در لذت هم بازی شدن با شخصیت هایش شریک می کند.

در این میان چه بسا که کیفیتِ و شرایط زمانِ حال شخصیت ها، سبب شود پیش فرض ها و اطلاعات کمی از گذشته آن ها داشته باشیم، فقدان فاصله گذاری و نداشتن اطلاعات زمینه ای در شروع، همذات پنداری اولیه با هر یک از شخصیت های اصلی مثل نوری (نوید محمد زاده)، سروش (محمد امین شعرباف)، آباد(نیما مظاهری)، فرانک (سحر دولتشاهی)، لیلا (فرشته حسینی) و شمس آبادی (هومن سیدی) را دشوار و غریب می سازد، اما به طبعِ نقشی که در هر اپیزود دارند، کم کم دراماتیزه شده و در ذهن مخاطب شکل می گیرند. نکته جالب توجه اما، غافلگیری در هر قسمت و حذف ناگهانی همین کاراکترهایی است که به آن ها خو گرفته ایم! اینجاست که پی می بریم با وجود همه کاستی ها و حفره هایی که در فیلمنامه برای پردازش آنها وجود دارد، به واقع دلمان برای شخصیت های حذف شده تنگ می شود. تغییر سلیقه مخاطب با عنصر غافلگیری و جنون، راه نرفته ای است که سیدی خطر کرده و آن را می آزماید.

موسیقی بامداد افشار چه در متن اثر و چه در تیتراژ آغازین و پایانی سریال قورباغه به یادماندنی است؛ استفاده از وُکال زنانه به عنوان تکخوان اصلی و شنیدن نوعی از موتیف آوایی در بزنگاه های درام، انتخاب جسورانه ای است که در نوع خود و در میان آثار چند دهه اخیر کم نظیر است.

در طراحی صحنه، تمایل به مونوکرومی(تک رنگی) و استفاده از رنگ های سیاه، سفید وطیف خاکستری و فضاسازی مدرن بیشتر جلب توجه می کند، حتی سلول شمس آبادی در زندان هم از این قاعده مستثنی نیست است؛ طراحی و نور پردازی اتاقک نگهداری مواد مخدر، تیره گی در و دیوارها و اکسسوار و حتی لباس آدم های ویلای نوری، پس زمینه های وسیع و خالی، همه و همه در القای تنهایی آدم های قصه ودرک لحن تلخ و سرد آن موثرند. همچنین طراحی لوگو و گرافیک این سریال خلاقانه و مرتبط با تم اصلی آنست.

بسیاری از کسانی که حتی جزو مخاطبان این سریال نبوده و دنیایی را که در آن ترسیم شده غیر واقعی و توهمی می شمارند، بر این نکته اتفاق نظر دارند که سیدی با قورباغه ضمن جذب طیف وسیعی از مخاطبان جوان و سخت پسند و سرگرم کردن آن ها، چند قدم بزرگ در مسیر جهانی شدن آثار ساخته شده برای پلتفرم های نمایش خانگی برداشته است و با اینکه این اولین باری نیست که یک سریال ایرانی برای حضور در نتفلیکس با این استریم گفتگوهایی داشته، به نظر می رسد که نظر بسیاری از مخاطبان در سراسر دنیا نیز به آن جلب شده‌ باشد.

منبع: بلاگ نماوا

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها