سینماسینما، حمیدرضا گرشاسبی
راز بزرگ در سبیلهای پوآروست و پوآرو یکی از بزرگترین کارآگاهان دنیاست. در نگاه اول هرکول پوآرو بیشتر از آن که آدمی باهوش جلوه کند که میتواند پرده از روی همه رازها بردارد، او مردی است که مسخره به نظر میآید. وقتی مادر دوست پوآرو – مادام بوک – خیلی رک و راست به پوآرو میگوید او مسخرهترین آدمی است که تا به حال دیده، در واقع دارد اولین کامنت هر آدمی را میگوید بعد از دیدن پوآرو. این یک نظر فوری است، اما باید بیشتر صبر کنیم تا او را به طور کامل بشناسیم و وقتی او را شناختیم، از او وجود و تواناییهایش شگفتزده میشویم. پوآرو مسخره جلوه میکند چون شاید منحصربهفردترین سبیل و به تعبیری مسخرهترین سبیل در جهان را دارد. و همیشه بعد از دیدن او چنین سوالی در ما بیرون زده که چرا شکل سبیلش این چنین است. فیلم مرگ روی نیل اگر هیچ دستاوردی برای ما نداشته باشد – که دارد -، معلوم میکند چرا قیافه پوآرو این طوری است. بعد از دیدن این فیلم، ما یک پله از بقیه جلوتریم و میدانیم راز سبیلهای پوآرو چیست. در واقع او با این سبیلهایش در حال پنهان کردن چیزی است. او در حال پنهان کردن یک ضعف است. اگر زخمهای بدنی (اِسکار) را ضعف بدانیم، لاجرم باید آنها را پنهان کنیم بهخصوص اگر این زخمها در صورت باشد. سبیلهای پوآرو پردهای است که راز یک صورت زخمی را پنهان میکند. این زخمها برای پوآرو از جنگ به یادگار مانده و حیلتی است که نامزد پوآرو به او پیشنهاد میکند تا زخمهایش را بپوشاند. و این امر خود ماهیت همه داستانهای پلیسی/ معمایی/ جنایی است: چیزی پنهان شده که به طور قطع ریشه در ضعف آدم/بشر دارد. هرگاه که جنایتی صورت میگیرد، ضعفی بیش از حد بر یک انسان مستولی شده است و آن فرد احتمالا برای انزجار از چنین ضعفی دست به آن جنایتزده، در حالی که جنایت، راه حل ضعف نیست. پوآرو از آنجا که خود نیز چیزی را پنهان میکند، فردی مناسب برای پیدا کردن پنهان کاری های دیگران است. اما این، همهی قضیه نیست و پوآرو یکی از بزرگترین کارآگاهان دنیاست برای آن که صاحب هوشی بسیار بالاست.
مصر، این سرزمین باستانی با آن همه معماری اعجابآورش و برخورداریاش از رود نیل که رودی است اساطیری/مذهبی (شکافتن نیل به دست پیامبری اولوالعزم)، مکانی است شگفتآور برای پیاده کردن داستانی پررمز و راز که با جنایت نیز مخلوط میشود و آب رودخانه را آلودهی گناه میکند. رود نیل همواره برای همه کنجکاویبرانگیز است و اینجا بستری مناسب میشود تا ضمن بهرهگیری از زیباییها طبیعی آن، به عمق رودخانه رفت و راز و رمزهایش را به قلاب زد و آنها را بیرون کشید. آگاتا گریستی خالق این داستان به خوبی میدانسته، دارد داستانش را کجا پهن میکند. و همین طور کنت برانا به عنوان کارگردان و مایکل گرین در کسوت فیلمنامهنویس، به خوبی میدانستهاند به سمت مکانی رفتهاند که میشود فضایی اسرارآمیز و زییا از آن ساخت. جای این نکته همین جاست که بگویم کنت برانا و مایکل گرین، قبل از فیلم مرگ روی نیل یک همکاری دیگر نیز با هم داشتهاند. کنت برانا کارگردان فیلم «قتل در قطار سریع السیر شرق» بوده و مایکل گرین فیلمنامهنویس آن. گویا هر دو به ساخت فیلمهایی علاقهمند هستند که در یک وسیله نقلیه میگذرد. قطار در فیلم «قتل در قطار سریع السیر شرق» بستر داستان است و کشتی در فیلم «مرگ روی نیل»، بار اصلی داستان را به دوش میکشد. و البته که هر دو اثر، داستانهایی نوشته آگاتا کریستی هستند؛ داستانهایی که در فضاهایی معمول و خانوادگی میگذرند و جنایت نه به دست جانیان حرفهای که توسط فردی اتفاق میافتد که تا قبل از برملا شدن معمای داستان، او را فردی عادی (مثلا خواهر یا مادر یا پدر یک خانواده) میشناختهایم. البته در «مرگ روی نیل» وقوع جنایت در آیندهای نزدیک قابل پیشبینی است چرا که شخصیتهای اصلی داستان بر گناهکار بودن خود معترفند و خود را در خطر میبینند. گویی که بخشی از روند جنایت (ریشهها و مقدمات آن) از همان آغاز داستان کاشته میشود و از همان شروع ما در تعلیق میمانیم که جنایت چهطور و به دست چه کسی صورت میگیرد. خالق اثر نیز با آن که از این کنجکاوی ما اطلاع دارد (چرا که بذر آن را خودش کاشته)، آدمهای اطرافِ زوج داستان را طوری میچیند که ما به همگی آنها میتوانیم شک کنیم. و این شک ماست که ما را بیشتر و بیشتر به داستان میچسباند و آن را با اشتیاق دنبال میکنیم. توجه میدهم به طرز نگاه همه افراد حاضر در داستان به شخصیت اصلی زن. اینجا در سینما و در مقایسه با ادبیات، وضعیتی راحتتر برای کارگردان وجود دارد. فقط کافی است میزانسن را طوری بچیند که حتی یک نگاه غیرعامدانه ما را به شک وادارد.
بالاخره شب حادثه فرا میرسد؛ آن هم در حالی که اسلحهای همراه رقیب لینت بوده است. حقههای نویسندگی آگاتا کریستی و به تبع آن کنت برانا طوری است که بر فکر ما در راستای وقوع قتل از سوی رقیب حسود و دلشکسته خط بطلان میکشد و او را به سرعت از انجام جنایت مبرا میکند تا با جابجایی ذهن ما، دوباره کنجکاوی ما را تقویت کند. یک آدم به سرعت پوچ میشود تا دوباره برای باز کردن مشت قاتل تلاش کنیم. و جالب اینجاست که لینت آن قدر مرتکب گناهانی بزرگ و کوچک شده و آنقدر در حق اطرافیانش بیرحمی کرده که همه آدمهایی که در این کشتی کروز بر رودخانه نیل در حرکتاند، میتوانند جنایتکار بالقوه باشند. و پوآرو طوری با آنها حرف میزند که گمان میکنیم همهشان انگیزه لازم برای از بین بردن لینت را داشتهاند.اما این پوآرو ست که همه کنشها و واکنشهای دیگران را در سلولهای خاکستری خود ضبط کرده است. روش او برای حل معما، رفتن به گنجینه مشاهدهگری خودش است. باز کردن درِ این گنجینه فاش میکند که هر کدام از آدمها تا لحظه قتل، چه کارهایی را از سر گذراندهاند. کنار گذاشتن همه اعمال آدمها پازل را کامل میکند و چهره قاتل را هویدا میسازد. و پوآرو در کنار هوشمندیاش، آنقدر پرحوصله است که تکههای این پازل را لحظه به لحظه کنار هم میگذارد تا تصویر کامل میشود؛ حتی اگر این تکهها بسیار ریز باشند.
«مرگ روی نیل» نشان میدهد که آدمها برای عشق دست به چه کارهایی میزنند؛ کارهایی کاملا غیرانسانی. تلخی زندگی در آن است که قرار بوده عشق آدمها را مهربانتر کند نه این آنها را به خشونت بکشاند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی





