تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۸/۰۴ - ۲۳:۳۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 163362

سینماسینما، زهرا مشتاق

محمد خزاعی مدیر جنجال برانگیزی است. او در همین زمان کوتاه سه عملکرد قابل تامل داشته است. نخست انتخاب اعضای هیات امناء فارابی که با مخالفت جدی اغلب سینماگران رو به رو شد و البته از سوی شخص ایشان بدون پاسخ ماند.
مشت نمونه خروار است. اگر در یکی از مهم ترین نهادهای تصمیم گیرنده فرهنگی چون بنیاد سینمائی فارابی افرادی تا این اندازه نا‌مرتبط سکان امور را به دست می گیرند؛ قدر مسلم در دیگر وزارتخانه ها نیز باید چنین رویکردی به کرسی نشسته باشد. کماکان اینکه فهرست برخی مسئولین بسیاری از کنشگران و اندیشمندان حوزه های مختلف اجتماعی و سیاسی را حیرت زده کرد. حیرتی که دامان سینما را گرفت و سینمای ایران را نیز بی بهره نگذاشت واقعیت این است که چنین تصمیمی تنها از یک منظر می تواند قابل پذیرش باشد. ایجاد تغییرات اساسی در مسائل فرهنگی و بخصوص سینمای ایران. معنایش این است که شخص رئیس سازمان سینمائی که البته نماینده بخشی از تفکر حاکم شده در کشور است؛ تشخیص داده که وضعیت سینما نه به دست صاحبان سینما، که در دست افراد دیگری که به جای سابقه فرهنگی، هنری یا سینمائی، عقبه های سیاسی دارند می بایست سیاست گذاری شود و درست در همین نقطه است که اسف بار بودن چنین تصمیمی آشکار می شود و برآیند آن انتخاب مدیری است که مورد پذیرش جامعه سینمایی نیست. نکته مهم دیگر در چنین تصمیمی، تک صدایی بودن و نشنیده شدن خواست سینماگران در انتخاب مدیر فرهنگی با پیشینه مرتبط است. حال سوال اینجاست که آیا رئیس سازمان سینمائی با انتخاب چنین ترکیبی برای هیات امناء فارابی، از همین الان برای آینده حرفه ای خود در دو مسیر سیاست و فرهنگ دورخیز نکرده است؟ هم چنان که شهرداری تهران و یا برخی مناصب دیگر سکوی پرشی برای برخی افراد بوده است؟
از سوی دیگر واکنش محمد خزاعی در ایران مال، به نوعی اعمال دادرسی برای فیلمسازانی است که کمتر به طور جدی دیده یا شنیده شده اند. چرا که به نظر می رسد سیاست غالب، کسانی را که فیلم های بلند سینمائی می سازند، بیشتر به رسمیت می شناسد تا کارگردان هایی که فیلم های کوتاه یا مستند درست می کنند. در حالی که بسیاری از فیلمسازان از دنیای فیلم کوتاه و مستند، وارد سینمای بلند شده اند و البته که ساخت فیلم کوتاه و مستند نیز خود گونه ای مستقل و حرفه ای محسوب می شود. اما قهر محمد خزاعی از ایران مال، اگر نتیجه اش توجه ویژه آن چنان که در شان این گونه سینمایی است باشد، می تواند نوید خوشایندی برای این گروه باشد.
و البته آخرین تصمیم جنجالی ادغام دو جشنواره فجر و ملی است که موجب شگفتی دوباره اهل سینما شد. آن‌هم درست زمانی که جشنواره جهانی فجر موفق به صعود به رتبه الف و جشنواره های درجه یک شده است، چنین تصمیمی جز به سقوط دوباره و از دست دادن این جایگاه جهانی هیچ نتیجه دیگری نخواهد داشت و بدتر از همه آنکه از دست رفتن مقام الف، معنایش جایگزینی اسرائیل به جای ایران است و نکته قابل ذکر دیگر این است که یکی از اتفاق های خوب و مهم این جداسازی، دیده شدن فیلم ها و مهمانان جشنواره جهانی است. به یاد بیاورید طی دوره های گذشته، بخصوص برای منتقدین و فیلمسازان تا چه اندازه امکان دیدن فیلم های خارجی میسر می شد؟ در روزهای شلوغ جشنواره و برنامه به هم فشرده سانس ها و نشست های نقد و بررسی فیلم های ایرانی فرصتی جهت تماشای فیلم های خارجی در بخش مهمان و بین الملل فراهم نمی‌شد و یا مخاطب را ناچار به انتخاب می کرد. حتی اگر بپذیریم که اساسا در حوزه فرهنگ با محدودیت شدیدی در بخش بودجه رو به رو هستیم، اما می توان با توجه به دستاوردهای مفید جشنواره جهانی، نسبت به جلوگیری از انحلال یا ادغام آن تجدید نظر کرد و به تعبیری نگاه زعمای قوم را نیز مدنظر داشت.
گرچه بسیاری از اهالی سینما نسبت به ایجاد تغییراتی در جهت کمک واقعی به هنرمندان و دیده شدن آثارشان دست از امید شسته اند، اما اشراف محمد خزاعی به مقوله سینما در ایران و نزدیکی به جریان های مختلف سینمایی می تواند پتانسیلی بی اندازه مهم در اجابت خواسته های معقول آنها و به دست آوردن موقعیتی ممتاز باشد. گرچه تاکنون ریاست سازمان سینمایی نشان داده به صاحبان قدرت در سطوح و نهادهای مختلف بیشتر علاقه‌مند است تا نگاه و نظر همکاران سینمائی خود.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها