تاریخ انتشار:1400/06/05 - 14:07 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 160428

سینماسینما، زهرا مشتاق 

من در دوره تحصیل دانش آموز تنبلی بودم. و همیشه با حسرت به دانش‌آموزانی نگاه می کردم که سر صف و در مراسم صبحگاه به عنوان شاگرد ممتاز و اول و دوم معرفی می شدند. نه از ریاضیات چیزی می‌فهمیدم، نه علاقه ای به فیزیک و شیمی داشتم. تنها چیزی که مدرسه را برایم جذاب کرد دوره دبیرستان و درس هایی مثل جامعه شناسی و فلسفه و البته ادبیات بود. و تنها نمره بیستم مربوط به درس انشا بود. دانشگاه دوره دیگری از زندگی ام بود. من و رفقایم اولین دانشجویان دانشگاه سوره بودیم. من به طور مطلق روی ابرها بودم. من گم شده ای را یافته بودم که حتی نمی دانستم گم شده ام است. فقط می دانستم که خوشحالم و از شوق داشتنش گریه می کردم. شنیدن قصه های اساطیر یونان و قصه های روم باستان و خواندن نمایشنامه های شگفت انگیز. از سوفکل و اوریپید و شکسپیر و مولیر و خواندن تاریخ تئاتر ایران و جهان و نمایشنامه های بهرام بیضایی. کتاب های ادبیات نمایشی کم بود. ما در به در خیابان انقلاب و انتشارات مروارید و نمایش را برای پیدا کردن کتاب پایین و بالا می رفتیم. یک عالمه از کتاب ها را فتوکپی می کردیم و خانه زندگیمان وسط تئاتر شهر و خانه نمایش ولو بود و به زور برمی گشتیم خانه. و چه معلم های درخشانی داشتیم. رکن الدین خسروی، پری زاهدی، کمال الدین شفیعی، منصور خاکی، حمیدرضا اردلان، احمد کریمی حکاک، عطاالله کوپال. حتی معلم معارف ما کسی چون عمادالدین باقی بود و ادبیات عمومی را سید ناصر هاشم زاده درس می داد که کلاس های نظامی گنجوی اش جای سوزن انداختن نبود. ما دست هایمان را زیر چانه می گذاشتیم و با هر قصه به تاریخ سفر می کردیم و شگفت زده می شدیم از چگونگی خلق و تکثیر ادبیات نمایشی تا به امروز. جهان نمایش گم شده بسیاری از ما بود و با عشق، لذت و شوقی سرشار درس می خواندیم.
من در تمام دوره دانشجویی و بعدتر که در دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد ادبیات نمایشی خواندم به یک سوال مهم فکر می کردم و آن اینکه به جای وقت تلف کردن برای دروسی که دوست نمی داشتیم، می توانستیم از همان اول مسیر مورد علاقه را زودتر شروع کنیم.
در سیستم آموزشی ما وقت زیادی تلف می شود. دروسی تدریس می شود که اغلب به یاد نمی ماند و خیلی از آنها در زندگی روزمره هیچ تاثیری ندارد. در حالیکه تحصیلات می شود از ابتدا، تخصصی و همراه با کسب مهارت های عملی باشد. مثل مدرسه ورزش، موسیقی، رقص، نمایش، پزشکی.
حالا تصمیم گرفته اند رشته نمایش را برای دختران در هنرستان سوره جمع کنند و در سال تحصیلی جدید دختران را نپذیرند. چطور ممکن است چنین تصمیمی گرفته شود؟ با چه دلایلی؟ مگر ممکن است؟ مثل اینکه یک دفعه مثلا رشته تجربی، یا ریاضی را برای دختران یا پسران حذف کنند. غیر منطقی بودن چنین تصمیمی درست مثل حذف رشته نمایش برای دختران در هنرستان سوره است. آیا قرار است به دهه شصت برگردیم که سعی می شد آدم های نمایش بیشتر مرد باشند تا زن تا دچار ممیزی نشوند و البته حواس تماشاگر از بازیگران زن به خود آنها جلب نشود؟ آیا این تصمیم، قدم اول در حذف تدریجی زنان در عرصه نمایش نیست؟ حضور دختران در هنرستانی که به طور تخصصی می توانند در آنجا به عرصه نمایش وارد شوند، چه معنایی دارد؟ کدام مقام و با چه ادله و استدلالی چنین تصمیمی گرفته؟ آیا این تصمیم در برگیرنده یک نگاه عام و کلی تر نسبت به حضور زنان در عرصه نمایش نیست؟ آیا تصمیم گیرندگان به تبعات روحی و نیز لطمه هایی که به طور مشخص به دختران علاقه مند برای ورود به این رشته وارد می شود آگاهی دارند؟ چگونه ممکن است عده ای که اغلب گرایش های فکری و سلایق مشخص و تغییر ناپذیری دارند؛ برای دیگرانی که موافق نگاه و اندیشه آنها نیستند، تصمیم سازی کنند؟ آیا قرار است سال های سخت دهه شصت تکرار شود؟

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها