آراز بارسقیان
سعید عقیقی نکات آموزندهی زیادی دارد ولی بارزترینش برایم این است که میداند “شرافت” را با “شین” مینویسند. اعتقادش برایم جالب است. الان سالهاست در جشنواره فیلم (لااقل در “کاخِ قرمزِ جشنواره”) نیست و آرامش خودش را حفظ میکند و راحت است چون میگوید هر فیلمی که نمایش داده میشود بالاخره در طول سال اکران میشود و خُب همان موقع میبیندش اگر هم اکران نشود از این طرف و آن طرف به دستش میرسد. از وقتی بساط کاخِ قرمزِ جشنواره راه افتاده نکتهای که همیشه صدای منتقدان را در آورد این بود که چرا این همه آدم “ناآشنا” در سالن وجود دارند. هر سال هم داد زدند که “آقا چه خبر است” بهتر نشد که هیچ بد و بدتر شد. فرق هم نمیکند کی مدیر باشد، کدام دولت سرکار باشد یا کدام فیلم بخواهد پخش شود. در کاخ جشنواره، به علت وفور ظاهری همه چیز، حضور آدمها شده است درست عین حضور در سر تقاطع متروها. یعنی لحظاتی که آدمها عین تکههای گوشت وارد دهانهی چرخ گوشت میشود و یا لحظاتی که آدمها عین گوشت چرخ کرده از آن طرفش بیرون میآیند. شب پنجشنبه ۱۵ بهمن ماه ۱۳۹۴ در کاخِ قرمزِ جشنواره ـ برج میلاد شاهد بازتولید صحنههای هر روزهی متروی تهران بودیم.
مردمی که در ازدحام شدید، بدون نشان دادن کارت، کارتهایی که لااقل منِ منتقدِ عضوِ انجمن منتقدان خانهی سینمای ایران و یا منِ اهل رسانه و یا منِ عضو تحریرهی فلان مجله یا هفتهنامه یا روزنامهی سینمایی برای به دست آوردنش در طول سال زحمت میکشم، وقت میگذارم و کار و زندگیام را درش خلاصه میکنم، باید در کنار کسی قرار بگیرم که حتی نیازی نیست کارت نشان دهد و همین طوری من و او با هم سوار واگن مترویی شویم که ممکن است هر لحظه درش برایمان مشکل ایجاد شود. این درست اتفاقی بود که شب ۱۵ بهمن ۹۴ رخ داد و البته اتفاق بیسابقهای نبود. در هر دوره این بلاها سر ما میآید. چندین نفر به در و دیوار کوبیده شدند و یک عالمه آدم صدایشان در آمد و با هیچکس به اندازهی شائنش برخورد نشد. از آن بدتر عوامل سالن بودند که در کمال پررویی میگفتند خودتان نگران خودتان باشید.
یادم است چند سال پیش در اعتراض به همین هرجومرج جشنواره عدهای از بچههای مطبوعات و منتقد روی سِن سالن رفتند نشستند تا نشان دهند میزان اعتراضشان به فضا چقدر است. امسال خبری نیست. چون خیلی از بچهها نیستند. یا فردفرد شدندشان بیشتر تشدید شده. آدمها کمتر شدهاند و غریبهها بیشتر. همه فراری شدهاند. آنهایی که زور بیشتری داشتند رفتند سینماهای دیگر و آنهایی که نه انتخاب داشتند و نه صدای بلندی برای اعتراض به عدم انتخاب افتادهاند در جهنمِ برج میلاد. گناه گرفتار آمدهها در جهنم کاخِ قرمز، این است که آنها حق انتخاب نداشتند و زورشان کردند و برخورد مسئولان از موضع بسیار بالا بوده. از این موضع که میخواهی بخواه نمیخواهی شب خوش. این گناه انجمن منتقدان سینما است؟ یا گناه دستاندرکاران فارابی یا گردانندگان “کاخِ قرمز جشنواره”؟ الله اعلم بحقائق الامور.
ولی اگر انسان را در بدویترین شکل خودش، یعنی شکل تجربهگرای خودش ببینیم، باید تا امسال که شش سال از کوچک سالن منتقدان مطبوعات به برج میلاد گذشته، مدیران محترم این کاخِ قرمز از آزمون و خطاهای خودشان درس میگرفتند و از غریزهی زیست تجربیشان این بهره را میبردند که برای منتقدان “رسماً” گزینهی سالن دیگر را “افتتاح” میکردند تا حداقل در این کاخ خودشان باشند و انصار خودشان. ایستگاه مترویشان هم اختصاصی خودشان باشند چون حقیقت این است که دیگر شعار “اینجا مکانی است فرهنگی” خاکستر شده. وقتی “فرهنگ” وجود ندارد، مکان فرهنگی را کیلویی چند؟ وقتی “بودجه” برای وجود بیست سی جوان کتوشلوار پوش به منظورم تأمین نیازهای سالن نمایش در نظر گرفته میشود و خرج میشود اما هیچ فرهنگی در این خرج وجود ندارد، مکان فرهنگی دیگر چه دروغی است که بهم میگویم؟ و از آن بدتر چطوری میتوانیم آماتوریزم را در انتخاب این جوانهای شیکوپیک برای گردن کلفتی جزو کارنامهی مدیریتی خودمان بدانیم؟ این سئوال قدیمی که “چه کسی نگهبانان را نگهبان است؟” چند بار باید در طول روز از خودمان پرسیده شود؟
غریزهی تجربهی گرایی مدیران، که از کهنترین و ذاتیترین خصایص “انسان” است کی قرار است فعال شود تا به داد دیگران برسد؟ وگرنه اسمها چه اهمیتی دارند؟ اسامی مدیران چه اهمیتی دارد وقتی غریزهی استفاده از تجربه درشان خوابیده؟ جشنواره در حقیقت مکان دیالوگ بین منتقدان است با هم، مکان تعامل منتقدان است و حتی در بهترین شرایط مکان دادوستد فرهنگی. اما آرامش هر سال بیشتر و بیشتر گرفته میشود. آسایش منتقد و اهل رسانه از بین میرود و اگر خوب به سالن نگاه کنید، میبنیید هر سال چهرههای آشنا کم و کمتر میشوند. دیگر سال تحویل “سینمای ایران”، سال تحویل “منتقدان سینمای ایران” نیست. چرا؟
خُب در بدترین شرایط و اتفاقاً در استفادهی غریزی مدیران از قوهی خردشان، این کار فقط و فقط یعنی منفک کردن افراد از همدیگر و دور و دور و دورتر کردن آدمها از هم و رساندن آدم به نقطهای که بگوید ترجیح میدهم از خانه یک لقمه نان و پنیر بیاورم یا یک فلافل پُرکن بخور بخرم و در سینماهای عادی و در روزهای اکران و حتی این روزها دانلود قانونی/غیرقانونی فیلمها در تنهایی خودم به تماشای فیلمها بشینم. ولی گول این هر سال شام و ناهار دادن را نخورم. گول این چهار رنگ غذایی که چهار گوشهی سالن میگذارند و هر سال هم با یک اَدا و اطفار مخصوص (یکی ناخن خشکتر و آن یکی دست و دل بازتر) را نخورم. گول مقبرهای به نام فرشِ قرمزِ کاخِ قرمز را نخورم. این برقها که برای کور کردن چشم من نیست. بر گول زدن مردم همیشه گول خور است.
این کاری است که سعید عقیقی میکند یا لااقل زمانی میکرد. چه امتداد بدهد چه ندهد، فرقی ندارد. یک درس خوب، یک درس خوب است ولو معلم بهش عمل بکند یا نکند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «پرتره مرد ریخته» در سنگلج اجرا میشود/ همکاری دو نمایشنامه نویس جوان
- حرف های ناگفته شفیعی از علت راه نیافتن”هیهات” به جشنواره فیلم فجر
- ابوالحسن داوودی، داور جشنواره فجر:سینمای ایران، مقهور نامها
- کارگردان بهترین فیلم جشنواره: حمله به «ابد و یک روز» را درک نمیکنم
- اظهارات نیکی کریمی دربارهی داوری
- رجانیوز: انتخاب فیلم ابدویک روز به عنوان فیلم برگزیده تماشاگران به سبک رای آوردن روحانی بود!
- نامهی دبیر جشنوارهی فجر به خودش
- مهمترین تغییر جشنواره ۳۴/ اتفاقات ویژه نخستین سال برگزاری کاخ مردمی جشنواره فیلم فجر
- بهداد: از اینکه نامزد سیمرغ نشدم، ناراحت نیستم
- توضیحات مدیرهنری کاتالوگ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر
- باز خوانی گفت وگویی با رهبرانقلاب درباره سینما سال ۶۳: به اعتقاد من، آوردن فیلمهای خارجی بیضرر است
- واکنش بهروز شعیبی به کاندیدا نشدن «سیانور»: جشنواره فجر به تخممرغ شانسی تبدیل شده است!
- رونمایی از پوستر خارجی “لانتوری”
- رضا میرکریمی کارگردان فیلم «دختر»: جامعه حوصله تنش ندارد
- جوایز جشنواره فیلم فجر از همان دوره اول سیاسی بوده اند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- رونمایی از پوستر «زال و رودابه» در آستانه جشنواره فیلم فجر
- یادداشتی برای فیلم «رها»/ جامعه ناکارآمد و پدرهای بیخاصیت
- حاشیههای جشنواره فیلم فجر/ از دست دادن رضا بابک با مرضیه برومند تا سوءاستفاده از صدا و تصویر شکیبایی
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- ششمین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- بخش زیادی از انتقاداتی که در برنامه هفت مطرح می شود به خود افخمی بر می گردد
- برخی نهادهای حاکمیتی و ارزشی ، از برند سازی برای مسعود فراستی چه هدفی را دنبال می کنند ؟
- چهارگانه صدرعاملی کامل شد/ عاشقانه آرام میان دو غریبه آشنا
- «توقیف»؛ روایتی صریح از ممیزی در آثار هنری
- پنجمین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- افتتاح دومین دوره بورسیه نخبگان علمی توسط همراه اول
- «یوزفکا» روی صحنه عمارت نوفل لوشاتو میرود
- رونمایی از پوستر «ژن زامبی» همزمان با معرفی بازیگران و عوامل
- برنده اسکار در داوری نخل طلا؛ ژولیت بینوش رئیس هیات داوران جشنواره کن ۲۰۲۵ شد
- درباره «شمال از جنوب غربی» و «چشم بادومی»/ غلبه نگاه سادهانگاره و طرح مساله با راهحلی نشدنی
- ادب مرد به ز دولت اوست
- «آبستن» و آیندهای درخشان برای کارگردانان فیلم
- یادداشتی بر دو فیلم «رها» و «آبستن»/ زخمهای ماندگار و ماندگاری زخمها
- «بچه مردم»؛ فیلمی که به دیگران جوالدوز میزند، اما از زدن سوزن به خودی باز میماند
- حرفهای تازه رییس اسبق سازمان سینمایی؛ ایوبی: پشتم را خالی کردند/ دولت باید پایش را عقب بکشد
- چهارمین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- حاشیههای سومین روز جشنواره فیلم فجر؛ از مشکل حل نشدنی صدای برج میلاد تا حضور نوزادان در سینمای رسانه
- آموختههایی از پشت صحنه «صد سال تنهایی»/ آیا مارکز از نتیجه اقتباس راضی میشد؟
- پروانه نمایش برای فجر صادر شد؛ «قاتل و وحشی» در جشنواره اکران میشود
- یادداشتی بر «بچه مردم» و «اسفند»/ از روایت دلنشین و شیرین تلخیها تا فیلمنامه چشم اسفندیار
- سومین روز جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- اندر احوالات هوش مصنوعی
- در سومین روز جشنواره فیلم فجر؛ بهرام رادان از هیات داوران جشنواره خارج شد
- آغاز دور جدید حراج شمارههای رند همراه اول
- تنور سرد روز دوم جشنواره فیلم فجر/ چرا باید هر فیلمی سر از جشنواره دربیاورد؟
- نقد «صنم» و «آنتیک»/ از چرایی حضور یک فیلم در جشنواره تا اثری که محترم ماند
- «رگهای آبی»؛ با فروغ، رزومهای برای باران
- واکنش پوریا شکیبایی به سوءاستفاده از صدا و تصویر پدرش در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر
- اختتامیه جشنواره بینالمللی تئاتر فجر / گزارش تصویری