تاریخ انتشار:1399/11/12 - 23:45 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 149598

سینماسینما، مینو خانی

از اولین روزهایی که بحث برگزاری سی و نهمین جشنواره فیلم فجر راه افتاد، هیچ اظهارنظری نکردم، همانطور که در مواقع دیگر مثل برگزاری مراسم عزداری یا سفرهای دسته جمعی به شمال و جنوب کشور با یک روز تعطیل هیچ حرفی نزدم. چون معتقدم باید زندگی کرد، حتی در شرایط کرونایی، ولی با احتیاط و مراقبت. ضمن اینکه نمی‌توان از یک ملت انتظار رفتار یکسان داشت. 

برخلاف بسیاری از دوستان که جشنواره فجر را با جشنواره‌های خارجی مثل کن (که برای دومین بار طی مدت همه‌گیری کووید۱۹ به تعویق خواهد افتاد یا حتی کنسل خواهد شد)، مقایسه کردند و مرتب از «جشنواره ما و جشنواره اونا» حرف زدند، هیچ مقایسه‌ای به ذهنم خطور نکرد. چون باور دارم هر جای دنیا مختصات خود و فرهنگ خود را دارد. همانطور که مثلا یک تصادف بسیار ساده در خیابان‌های فرانسه می‌تواند به دلیل احتیاط‌های ذهنی و فرهنگی شهروندان فرانسوی، ترافیک چندین ساعته ایجاد کند و به دلیل رعایت حال آنهایی که تصادف کرده اند کلی اتفاقهای ناشی از احتیاط پیش می آید، قطعا همان فرهنگ می‌طلبد که جشنواره مهم کن برگزار نشود. و اتفاقا در ایران و فرهنگ ایرانی می‌گوید که باید جشنواره فیلم فجر برگزار شود. چون ما اهل ریسکیم، چون روسای ما اهل ارائه بیلان و برآوردها هستند. همانطور که بدون هیچ فکر اساسی و خصوصا بدون زیرساخت مناسب نمایشگاه کتاب، به صورت مجازی برگزار شد. خب باید جشنواره فیلم فجر خصوصا در ایام دهه فجر برگزار شود تا مسوولان سود چندجانبه ببرند. اما این سود بدون متقاضی یا تماشاگر به ثمر نمی‌رسد. برای همین در مقابل سوال: آیا به جشنواره می‌روی؟ پاسخ دادم: چنانچه جشنواره بطلبد، چرا که نه. و بیشتر به این فکر می‌کردم که باید در مواجه با شرایط، اظهارنظر موافق یا مخالف کرد. 

امروز جشنواره در دو فضای بزرگ، برج میلاد و پردیس ملت مختص اصحاب رسانه و منتقدان سینمایی، شروع شد. ورودی پردیس ملت، فضای خاص ضدعفونی تعبیه شده بود و این نوید را می‌داد که بر اساس گفته‌های مسوولان سینمایی جشنواره با رعایت پروتکل‌های بهداشتی برگزار خواهد شد. پردیس ملت که سال گذشته در چنین زمانی پر بود از خبرنگار و منتقد و عوامل فیلم‌ها، امروز شاید حدود ۵۰، ۶۰ نفر خبرنگار و منتقد و چند نفری هم از مسوولان برگزاری جشنواره در راهروهای سوت و کور در تردد بودند. لابی استراحت و چای نوشیدن که بین فیلم‌ها، ولوله آدم بود، امروز تک و توکی نشسته بودند و برخی هم از دور با هم سلام و علیکی می‌کردند. نه بوفه‌ای برای خرید یک بطری آب خوردن بود، نه میزی از سوی برگزارکنندکان برای چایی. 

تنها سالن نمایش فیلم، سالن منهای ۲ و در قعر پردیس ملت بود، آسانسور پایین می‌رفت و احساس غربت من بالا؛ غربت سینمایی که روز به روز بیشتر از آنچه باید باشد و حقش بود، دور می‌شود. برخلاف همیشه نه صفی جلوی ورودی سالن بود، نه آشنایی به چشم می‌خورد. مراقب سالن دستور می‌داد با دو صندلی فاصله از یکدیگر بنشینیم. صدای کسی شنیده شد که درخواست می‌کرد هوای سالن را کمی گر‌م‌تر کنند و پاسخ آمد که یک سال سالن بسته بود و از امروز صبح دستگاه‌ها روشن شده و زمان می‌برد تا فضا گرم شود. تا آخر فیلم که اتفاقا فیلم بدی هم نبود، لرزیدم و به این فکر کردم اگر کرونا نگیریم، حتما از سرمای سالن جشنواره فیلم فجر بلایی سرمان خواهد آمد و در دلم می‌گفتم: مسوولان محترمی که می‌خواهید آتش جشنواره‌تان را گرم کنید تا بیلان کارتان را بالا ببرید، بدون ما، بدون خبرنگار و منتقد، بدون تماشاگر حرفه‌ای که فیلم‌ها و تلاش شما و بقیه را بنویسند نمی‌توانید؛ می‌دانید، بدون ما نمی‌توانید. پس کمی به کسانی که قرار است یک پای مهم به ثمر رسیدن اهداف شما باشند فکر کنید، فقط کمی فکر کنید. گرم کردن سالن یک روز جلوتر حتما کار سختی نیست، با هیچ جای دنیا هم مقایسه‌تان نمی‌کنم، برعکس از مسوولان کشور صاحب نفت و گاز انتظار می‌رود سالن سینمایش حداقل گرم‌تر از خیابان باشد. 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها