سینماسینما: حمیدرضا گرشاسبی در مجله نماوا نوشت:
باران، سیلآسا میبارد و دلیلش را نفهمیدهاند؛ هواشناسان و تحلیلگران شرایط جوی. مثل پاره شدن پهلوی آسمان است اما نمیدانیم چرا. و آن قدر فراوانی دارد که باورش نمیکنیم. حتی شکلش هم عادی نیست. بارانی است همراه با آفتاب. آسمان این شهر بیلکه است، اما صاعقه میزند. این که بالاخره یک روز و دو روز، و نهایت سه روز. اما این باران را سرِ قطع شدن نیست. سرِ نیامدن و نریختن. غلو شده میزند. زیاده میبارد. درشت است. ندیدهایم تا به حال تهران، این چنین بارانی به خود دیده باشد. نه این تهرانی نیست که ما میشناسیم. این آسمانِ آشنای تهرانِ ما نیست. البته شاید باید حرف دخترِ جویای آموزش رانندگی را باور کنیم که میگوید، میگویند آسمانش مال ما نیست. در واقع او هم دارد از کسانی دیگر نقل میکند یا فکت میآورد. اما فیلم «تفریق» میگوید اینجا تهران است. حتی از شهری دیگر هم حرف میزند که تهرانش را بیشتر باور کنیم. از کرمان و بندرعباس هم حرف میزند. تهران را میگذارد در قیاس با شهری دیگر که بگوید دارم از جغرافیایی مشخص حرف میزنم. اما چرا چنین تقویمی از تهران را – ما – سراغ نداریم؟ نگارنده این متن غریب به پنجاه سال، تهران را میشناسد اما یادش نمیآید که در تهران باران نه چند روز که هفتهها، بی قطع شدن باریده باشد. پس یعنی فیلم در آیندهای دور یا نزدیک اتفاق میافتد؟ در چند سال بعد از اینکی که زندگی میکنیم؟ «تفریق» آیا یک فیلمِ ناظر بر فرداها ست؟ نه نباید این طور باشد چرا که رنگ و رخ شهر، اسباب و وسیلههایش، خیابانها و معماری شهرکیاش، موتور خانه مجتمعهایش، استادیومش و لباس آدمهایش همان چیزی است که ما امروز میپوشیم و میبینیم. بنابراین با فرضی دیگر باید برای چرایی این همه باران جوابی پیدا کنیم. داستانپردازِ «تفریق» برای ما نسخهای از این شهرِ آشنا پیچیده که خواندنش سخت است و فهمِ نکتهای که در این نسخه نوشته، سخت است. انگار که با خطی بد آن را نوشته باشد. آن قدر سخت و پیچیده که گویی دارد از این شهرِ آشنا، آشنازدایی میکند و غریبهای را به ما نشان میدهد. این باران همه چیز را بهم ریخته است و آدم خیس و خیابانهای خیس، خطرناکتر از قبل و شکل معمولشان هستند. روی خیابان خیس که سُر بخوری، ممکن است به مهلکه پرتاب شوی. بنابراین احتیاط شرط بقا ست. اما گاه حتی احتیاط هم نجات دهنده نیست. در این لحظه نجاتدهنده به واقع در گور خفته است. فرزانه و جلال تا آنجا که میشد احیتاط به خرج دادند اما باز هم مرگ آنها را به کام خود کشید. داشتند مودب و با شخصیت پیش میرفتند اما باز هم به قعر دره رفتند. چرا؟ چون باران سیلآسا میبارد و سیل همه را با خود میبرد.
معلوم است که برای داستانگوی «تفریق» مهم بوده که بارانِ فیلم را خیلی تزیینی قلمداد نکنیم. انگاری که این باران را جزو لاینفک قصهاش میداند. حتی از شروع فیلم، دربارهاش حرف میزند. فرزانه و دختر جویای آموزش رانندگی بخشی از حرفهایشان را میگذارند روی باران. از ماهیتش میگویند و از سرچشمهاش. این باران را باید رمزگشایی کرد. و البته باران در کنار شهر مفهومیتر میشود. من فکر میکنم سازنده «تفریق»، انرژی زیادی را صرف کرده تا بگوید «تفریق» داستان یک شهر و باران آن است. فقط داستان آدمها نیست. او آدمها را در بستر شهر تعریف میکند. شهری که آلوده است. و بیشترِ آلندگی، از نخوت و تباهی آدمها بیرون میزند. شهرِ گناه است این تهران. آدمهایش گناهکارند و آلودهاند به حسد، بغض، غرور، خشم، خودبینی، دیگرآزاری، فراموشی، خودآزاری، توهم، سترونی، نامولدی، اضطراب، ناموزونی، بیتعادلی، دروغ، بدقولی، بیاعتمادی، بیمبالاتی و تفریق از کنشهای انسانی. در سهلترین معنا گرفتن از این بارانی که بر این شهر میبارد، آن را باید عنصری برای پاک کردن بگیریم. اما باران نیز پاککنندگیاش را از دست داده است. برای همین است که قرار است در بُعد کمیت بر حجم آن افزوده شود چرا که این باران در بُعد کیفیت نمیتواند وظیفهاش را درست انجام دهد. این باران به قصد درست کردن اوضاع میآید؛ آن هم بیامان. با شدتی فراوان و در حجمی زیاد. گرچه پر زور میآید اما نمیتواند سبب پاک شدن آلودگی شود. سندِ این عدم پاک شدنی را باید در رفتن جلال و بیتا دید و ماندن و اتحاد فرزانه و محسن. این جابجایی حسرتبرانگیز است. این ماندن و رفتن و جابهجا شدن آدمها، غمانگیز است. خالی شدن شهر از وجود آدمهای درست، غمبار است. و در عوض آنها که شرورند و شرارت میورزند، میمانند تا دروغ و خشم و توهم از این شهر پاک نشود. حتی اگر کودکی زیر باران، تبهکاری آنان را فاش سازد و رازشان را بیرون بریزد باز هم سر جایشان هستند. در تفریق توان تبهکاری آدمها و خودبینیشان بر قدرت طبیعت فائق میآید. این بار سیل نمیتواند قدرتش را چنان پیش ببرد که مثلا محسن و فرزانه را در خود غرق کند؛ آنها که موجودیتی زیان بار دارند. گرچه همواره شنیدهایم که طبیعت قدرتی فوق العاده دارد اما این بار در برابر بشریتِ تباه انگار شکست میخورد. بشریتی که میل به درست کردن ندارد و همواره در برابر اعمال درست، کنش خصمانه دارد.
«تفریق» یک مقدمه کوتاه (مثل پیش پرده) دارد که مدخل درستی برای وارد شدن به دنیای فیلم است. قبل از هر چیز دعوای محسن را نشان مان میدهد. زمانی که هنوز آسمان بارانش نگرفته. به نظر میرسد که این اولویت در معرفی آدمها (قبل از همه، محسن) نشان از آن دارد که قطب منفی فیلم را آدم اصلی این ماجرا میداند. بعد میرود سراغ فرزانه، بعدتر جلال و سرآخر بیتا. بعد از آن مقدمه و نزاع تا مدتی از موضوع دعوا جدا میافتیم و در وسط فیلم داستانش باز میشود و اینجاست که شخصیت محسن رو میشود و به ماجرای فیلم قوت میبخشد و آن را جلو میبرد. در واقع فیلمی که تا این لحظه بیشتر فیلمی شخصیت محور بوده، با یک جرقه دوباره جان میگیرد و دارای داستان میشود و دوباره آرام سُر میخورد و شخصیت مدار میشود. و اصلِ کار گویا این است که فیلم میخواهد آدمهای جور را بهم پیوند بدهد. حالا فرقی هم نمیکند که اتحاد آدمها توسط کودک فیلم فاش شود، چرا که محسن با آن نبوغ منفیاش میتواند تمهیدی برای ادامه زیستشان پیدا کند. «تفریق» بدها را کنار هم میگذارد و خوبها را باهم میبرد. حالا ممکن است باهم بودن بیتا و جلال در جهانی دیگر باشد؛ تهرانی به موازات این تهرانِ ما. اصلا این طور است که آن دو از قبل، همان جا بودهاند و پرت شدن به تهرانِ فیلم، همه چیز را در هم و بر هم کرده و صاعقههایی که اینجا میبینیم حاصل برخورد ابرهای آن جهان باشند نه آسمان اینجا که نمیتوان لکهای در آن دید. اینجا برای آن دو بستری برای آشنایی است. میآیند، آشنا میشوند، کنار هم قرار میگیرند و دوباره به جایی میروند که از آن آمدهاند.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- نگاهی به سریال «شوگر»/ محله چینیها
- سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری مطرح کرد؛ ترانه علیدوستی ممنوع از پرواز نیست
- نوید محمدزاده با کارگردانی خودش روی صحنه میرود
- فیلمی به تهیهکنندگی نوید محمدزاده در جشنواره لوکارنو
- آکتور ایرانی در شبکه آرته فرانسه
- یادی از داریوش مهرجویی در بیستوپنجمین نشست ماهانهی «مستندهای ایرانشناسی»
- «جنگل آسفالت» با بازی نوید محمدزاده و فرشته حسینی
- ماجرای بازیگری که در انتظار نوید محمدزاده بود؛ «من نوید نیستم!» به اجرا بازگشت
- دو جایزه جشنواره نیویورک برای «شب، داخلی، دیوار»
- جایزه بزرگ جشنواره کورش به «آیههای زمینی» رسید/ معرفی برگزیدگان
- حضور «شب، داخلی، دیوار» در آستانه اکران جهانی در جشنواره «کمرا ایمیج»
- رهایی در اوهام/ نگاهی به فیلم «تفریق»
- راهیابی «سیزده سالگی» به جشنواره مورد تایید اسکار و بفتا
- «تفریق»؛ معلق میان پرسشهای ناتمام
- رقابت دو فیلم برنده نخل طلا؛ «آناتومی یک سقوط» در روز اول اکران از «پارازیت» پیشی گرفت
پربازدیدترین ها
- حقایقی درباره فیلم یک تکه نان به بهانه پخش آن از شبکه نمایش
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- خبرهای اختصاصی سینماسینما از جشنواره کن؛ مجیدی و فرهادی نمیرسند/ در انتظارِ روستایی، پناهی، مکری، کاهانی و اصلانی
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
آخرین ها
- اکران آنلاین «زودپز» در شبکه نمایش خانگی
- نتفلیکس با «صد سال تنهایی» به یک رمان کلاسیک «غیرقابلاقتباس» جان میبخشد
- «ذهن زیبا»؛ اتفاقی زیبا در تلویزیون
- اسرائیل، کارگردان برنده اسکار را بازداشت کرد
- یک جایزه برای مجری اسکار؛ کونان اوبراین، جایزه مارک تواین را گرفت
- برای دستاوردهای یک دهه فعالیت حرفهای؛ بالاترین تجلیل سینمایی بریتانیا از تام کروز
- داوری فیلمساز ایرانی در جشنواره مورد تایید اسکار
- نگاهی به «اکنون»/ هنرِ شنیدن
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- «روایت ناتمام سیما» قاچاق شد/ علیرضا صمدی: خواهش میکنم نسخه غیرقانونی را نبینید
- نقدچیست؟ منتقدکیست؟
- نوروز موسیقایی با فیدیبو؛ برنامه فستیوال موسیقی «گوشه» اعلام شد
- دارن آرونوفسکی میسازد؛ اقتباس سینمایی از رمان «کوجو»
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- «سلب مسئولیت»؛ کابوسی پنهانشده پشت نور
- خبرهای اختصاصی سینماسینما از جشنواره کن؛ مجیدی و فرهادی نمیرسند/ در انتظارِ روستایی، پناهی، مکری، کاهانی و اصلانی
- اختصاصی سینماسینما- کنفرانس خبری؛ ۱۰ آوریل/ احتمال حضور جارموش، لینکلیتر، اندرسن، مالیک و برادران داردن در جشنواره کن
- تبعات کرونا و اختلافات حقوقی با برادران وارنر؛ اعلام ورشکستگی شرکت تولیدکننده فیلمهای «ماتریکس» و «جوکر»
- به هر سازی رقصیدیم غیر از ساز دل خویش/ این بهاریه نیست، نامهای است برای امیروی امیر نادری
- تفاوت ساعت «۶ صبح» و «۵ عصر»
- پوستر بخش ۱۵ روز کارگردانان جشنواره کن منتشر شد
- یادداشت علیرضا داود نژاد برای مهدی مسعود شاهی
- هدیه نوروزی سوینا؛ انتشار نسخه ویژه نابینایان «پدرخوانده (۲)» با صدای فرهاد اصلانی
- یک جایزه دیگر برای «دانه انجیر معابد»/ برندگان جوایز فیلم آسیایی معرفی شدند
- متوهمی به نام «اون»!
- نگاهی به سریال «شوگر»/ محله چینیها
- سریال کُمدی «خجالت نکش» نوروز منتشر میشود
- عرضه ۲۳۵ مستند در شبکه نمایش خانگی
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دبیر جوایز ایسفا مشخص شد