تاریخ انتشار:1399/03/25 - 07:40 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 137354

سینماسینما، پویا نبی

 چهل روز از جهان بدون نجف دریابندری می گذرد، مترجم و نویسنده شهیری که گستره تاثیر او صرفا معطوف به فعالیت های ادبی نمی شود. مترجمی که از همان سنین جوانی و در نخستین گام ها تغییرات شگرفی را در ترجمه آثار ادبی در سرزمین ما پدید آورد و بی راه نیست اگر ادعا کنیم عرصه ترجمه در سرزمین ما به قبل و بعد از دریابندری تقسیم می شود. کسی که اگر نگاه و سلیقه جستجو گرش نبود شاید پای ادبیات آمریکای شمالی به ایران ای بسا به مراتب دیرتر باز می شد. دریابندری را بی تردید باید واسطه آشنایی مخاطبین ایرانی با نویسندگانی چون همینگوی، فاکنر و اشتاین بک دانست. کسی که برای ترجمان آثار هرکدام از این غول های ادبی شیوه ای بدیع و منحصر به فرد را به کار بست تا ترجمه این آثار به لحن نویسنده اش هر چه بیشتر نزدیک شود. از استفاده اصطلاحات مردم جنوب ایران همچون بمبک (برای کوسه) در رمان سترگ پیرمرد و دریا نوشته ارنست همینگوی تا استفاده از نثر شکاریه دوره قاجار برای ترجمه گفتار قهرمان رمان (بازمانده روز) نوشته اییشی گورو. 

شاید همین تسلط بی چون و چرای دریابندری به زبان فارسی و در مقابل شیوه داستانگویی نویسنده مورد اشاره اش باعث شده تا برگردان آثار بزرگانی چون ارنست همینگوی، برتراند راسل، ساموئل بکت، ویلیام فاکنر، مارک تواین و حتی جبران خلیل جبران توسط این مترجم فقید تفاوت های ماهوی با دیگر ترجمه های موجود در بازار نشر داشته باشد. 

دریابندری بی تردید مترجمی صرف نبود و دارای ذوق و سلیقه ای والا در انتخاب کتب ترجمه ای اش بود گویی که قصد داشت مخاطبین را در عیشی که پیش تر در خلوت از خواندن آن کتاب برده  شریک سازد و در این انتخاب سلیقه ای از هیچ حرکت رادیکالی ابا نداشت کما اینکه سالها قبل در پاسخ به عدم ترجمه دو فصل پایانی کتاب «قدرت» به صراحت گفت این دو فصل پایانی به هیچ عنوان در حد و اندازه کلیت کتاب نبوده و حتی می توانم بگویم بسیار هم چرت بوده است! نکته ای که توسط برخی از تحلیل گران ادبی به عنوان علاقه دریابندری به حزب توده و گرایشات سیاسی او پیش از کودتای ۲۸ مرداد تلقی شد. شاید به همین دلیل ساده و تنوع طلبی آشکارش بود که دامنه فعالیتش از ادبیات داستانی آمریکای شمالی تا کتاب های فلسفی و نهایتا آموزش آشپزی گسترش می یابد. 

شهرت دیگر دریابندری در مقدمه های مفصلی است که در ابتدای آثار ترجمه شده اش می نوشت و خواندن آن مقدمه، جهان نویسنده آن کتاب را به طور کامل مقابل دیدگان خواننده قرار می دهد. نمونه مصداقی و درخشان این دست مقدمه ها را می توان به مقدمه پیرمرد و دریا با عنوان «همینگوی یک دور تمام» ارجاع داد که چه شیرین دنیای نویسندگی ارنست همینگوی را برای ما کالبد شکافی می کند.

وقتی از سلیقه مرحوم دریابندری سخن به میان می آوریم لاجرم باید نگاهی به فعالیت های سیاسی او در حزب توده هم بیندازیم، شاید یکی از علل علاقه او به نویسندگانی مانند فاکنر و همینگوی همانا عقبه چپ آن بزرگان بود و یا ترجمه کتاب هایی مانند «قدرت» را باید به حساب نگاه سیاسی او حداقل در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد که چند سالی هم به خاطرش زندانی شد بدانیم. 

میزان دخل و تصرف او در این آثار حتی در برخی مواقع بدل  به یک معمای ادبی شده است که تا همین امروز کسی پاسخ روشنی برای آن ندارد . نمونه مثال زدنی آن ترجمه کتابی با نام «چنین کنند بزرگان» نوشته ویل کاپی است که تا همین امروز بین اهالی ادبیات مناقشه جدی است که آیا این کتاب واقعا ترجمه است و اساسا نویسنده ای به اسم ویل کاپی وجود خارجی دارد؟ و یا یک تالیف شخصی برای فرار از دست سانسور است. مناقشه ای که در هر دو طرف طیف آدمهای جدی همچون عباس معروفی و اسدالله امرایی به بهانه های مختلف در مورد این کار دریابندری سخن به میان آورده اند، ولی هر چه باشد کتاب سترگ چنین کنند بزرگان قطعا جزو گنجینه های طنز ادبیات این سرزمین است و برای نگارنده در کنار رمان بزرگ «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشکزاد جزو طنازانه ترین متون این سرزمین به شمار می آید.

هر چه هست باید دریابندری را از سرمایه های ادبی این کشور بدانیم و او را جراح واژه ها قلمداد کنیم، ادیبی خود ساخته که با انتخاب درست واژه ها سبب شد تا محصول نهایی به اثری شیرین، گیرا و البته ماندگار در ذهن مخاطبین ایرانی بدل شود. مترجم و نویسنده ای که مانندش به  این زودی ها یافت نمی شود و باید سالها با حسرت به صندلی خالی این پیرمرد خوش لبخند نگاه کنیم. 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها