تاریخ انتشار:1399/10/08 - 15:25 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 147551

سینماسینما، مهگان فرهنگ 

سینمای کودک و نوجوان جهان و ایران می تواند برای خود فضایی اختصاصی در تحلیل، نقد و معرفی داشته باشد. با شروع این زمستان و به بهانه زادروز بهرام بیضایی به عنوان یکی از سینماگرانی که بی توجه به مقوله کودکان و نوجوانان در سینمای ایران نبوده،  نوشتار و مطالبی را در باب سینمای کودک و نوجوان ایران و جهان، در سینماسینما خواهیم داشت. 

کودکان و نوجوانان از آسیب پذیرترین اقشار در جنگ ها هستند و این، به عنوان یکی از موضوعات مهم فیلم های سینمایی در جهان، مورد مطالعه و بررسی است و بسیار هم کم به آن پرداخته شده است.

چه چیز باعث می شود علی رغم مهم بودن بحث کودکان، سینمای آن ها و مباحث پژوهشی درباره آن ها کمتر باشد؟ سینمای کودک نیاز به دقت، توجه و تلاش بیشتری دارد چه در رابطه با فیلم های برای کودک و چه فیلم های درباره کودکان. آنچه در سینمای کودکان و کلا بیان کودکی در سینما (هر گونه فیلم) اهمیت دارد ویژگی هایی چون به تصویر کشیدن نحوه ی برخورد با کودکان در هنگام جنگ و پس از آن، ارائه تصاویری برای آشنایی کودکان با مفهوم جنگ و در عین حال مفاهیم بزرگ انسانی چون صلح، آرامش و از خود گذشتگی و ارائه باورهای ملی و قومی هر کشور نسبت به جنگ است. چرا که این می تواند در هر مرزی به بیان و روایت خودش تعبیر شود. کودکی که در آلمان زمان هیتلر بوده و کودکی که در لهستان زندگی کرده است. این نوع نگاه به حضور کودکان و جنگ بسیار مهم است و برای هر دو بسیاری از چیزها مشترک است: «قربانی شدن».

«باشو غریبه کوچک» یکی از ساخته های متفاوت بهرام بیضایی است. این فیلم در سال ۱۳۶۴ ساخته شد اما ۵ سال توقیف بود و در سال ۱۳۶۹ اکران شد. در این فیلم بازیگرانی مانند سوسن تسلیمی و پرویز پورحسینی بازی می‌کنند. به جرات می توان گفت اولین فیلمی است که در ایران به کودکان و جنگ اشاره نزدیک و ملموس می کند و تمامی مسایل آسیب جنگ بر پیکر خانواده ها و کودکان را نشان می دهد. باشو کودکی است سیاه چرده که از سرزمین خودش (جنوب ایران) دور می شود (آواره می شود) که در زمان جنگ با اصطلاحی به نام «جنگ زدگان» برای آنها در ایران روبرو بودیم. خانواده «نایی جان»، نمادی از خانواده هایی هستند که پدر خانواده به جنگ رفته و خبری از آن ها نیست و یا دیر به دیر خبری می آید. این زبان جهانی فیلم است و در همه ی کشور هایی که جنگ را تجربه کرده اند این بیان وجود دارد. زنان، مادران و کودکانی که چشم انتظار همسران، پسران و پدرانشان هستند. به همین دلیل است که باشو هم می تواند به راحتی در سرزمین های دیگر دیده شود و تاثیر خود را بگذارد. زبانی که برای همه آنهایی که سینمای جنگ را می شناسند یا در سرزمینشان جنگ داشته اند آشناست.

این فیلم شاید از نظر بسیاری یکی از کارهای خوب بهرام بیضایی باشد، اما در نظر گرفتن یک نکته ضروری است، با تمامی تلاش هایی که بهرام بیضایی برای فرهنگ، هنر، تئأتر و سینمای ایران انجام داده است اما باید گفت این کار او بسیار با بقیه فرق دارد چون به کودکان ایران در جنگ سهم و اعتبار بخشیده؛ اگر چه در فیلم های دیگری چون «بازی بزرگان» و خیلی فیلم های دیگر هم می توان شاهد آثاری در این زمینه بود اما نگاه بیضایی نگاهی جهانی و با دقت و بیانی ایرانی است.

باشو جنوب ایران را به شمال وصل می کند. باشو از دل خاک و سختی و انفجار به میان مزارع سر سبز و فضایی مثل بهشت می رود.

در ابتدای فیلم کامیون توقف می کند و باشو از درون تاریکی، چادر کامیون را بالا می زند و در حالی که نور چشمانش را روشن می کند، پایین می پرد. باشو تازه به دنیا می آید. این غریبه ای که خیلی هم غریب است. رنگ صورت و زبان و دنیایش متفاوت است. نایی جان باشو را کشف می کند با نمای درشت چشمانش که که دال بر یک مدلول و جان انسانی دیگر است.

نایی جان، هم خشن رفتار می‌کند هم مهر دارد، خشم و مهر مادرانه و زنانه، به او نان می دهد، آب می دهد و عشق مادری ارزانی می دارد. عشقی که تا آخر داستان مخاطب را میخکوب می کند. فیلم پر از کودکانه هایی است که همه با هر ایده ای با او همراه می شوند. شادی و غم و بیم و امید است آن چنان که در طبیعت هست و در زندگی که در این فیلم جهان به وحدت می رسد و زندگی انسانی با حیات حیوانی و نباتی پیوند می خورد. نایی گاه به اصوات تغزلی طبیعت با پرندگان آسمان و مرغان زمین صحبت می کند به همین دلیل است که زبان باشو را هم می فهمد. او را می نشاند و با هم کلمات را یاد می گیرند.

در پایان این گفت وگوی کوتاه نهایتاً زن می گوید «نایی» و پسرک می گوید «باشو». باشو محلی شده کلمه «باشی» است به معنی ماندن و بودن و خلاصه زندگی کردن است و باشو کنار آن ها می ماند. اسم نایی با تلفظ محلی ناهید یا آناهید به معنی «ناآلوده و پاک» است و در اساطیر ایرانی زن خدای آناهیتا یا ناهید سرچشمه همه آب های روی زمین است. نایی جان فیلم نشانه‌ای از همه اینهاست.

باشو عناصر چهارگانه (آب، خاک، باد، آتش) را با تمام وجودش لمس می کند. باشو فیلمی است که به مطالعه ایران می پردازد. فیلمی که تلخی جنگ را به ویژه برای کودکان نشان می‌دهد. اما باشو انگار از جهنم جنگ به بهشت سرسبز افتاده شده باشد. باشو تمام کودکانه های بچه ها را دارد، بازی کردن ها، شیطنت ها، انتظار، کمک کردن، آرزو و مراقبت از مادر و خواهر و برادر.

باشو به زندگی در شمال عادت می‌کند همان‌طور که تمام مهاجران و جنگ زدگان در سراسر دنیا چنین روزگاری را داشته و گذرانده اند. آن ها مجبورند به شرایط محل جدید عادت کنند. او رفته‌رفته مثل مرد خانواده و حامی نایی جان می‌شود. باشو برای کمک به نایی جان مترسکی درست می کند که از دستانش سر قوطی های حلبی آویزان است و صدا دارد. گفتگویی میان باشو و مرد (همسر نایی جان) شکل می گیرد و مرد از دستان مترسک خوشش می آید و به باشو می‌گوید که فکر خوبی برای دستان مترسک کرده است. مخاطب دقایقی بعد می بیند که مرد دستانش را از دست داده و شاید باشو باید فکرهای جدید برای دستان همسر نایی جان کند. در جنگ برخی مردان بر نمی گردند و یا وقتی بر می گردند، دیگر آن آدم های قبل نیستند.

باشو روایت هزاران کودکی است که به واسطه یک اتفاق شرایطشان خیلی زود تغییر می کند و حتی خیلی زود بزرگ می شوند. تفاوت ها را زودتر می بیند و از سختی ها می گذرد. باشو غریبه کوچک یک فیلم صلح محور است. باشو کودکی شاهد است.

این فیلم و این سینماست که شاهدی برای روزهای سختی است که بر باشوها و نایی جان ها رفته است. در دهه های اخیر ، مورخان و نظریه پردازان فرهنگی تصدیق کرده اند قدرت سینما در خلق روایت های گذشته بسیار است. باید از حافظه کوتاه مدت بشر ترسید و در این میان هنرمندان و فرهنگ پروران نقش مهمی در حفظ حافظه تاریخی مردم و سرزمین ها را دارند.

به گفته پیر سورلین Pierre Sorlin، پس از جنگ جهانی دوم شکل کودک به عنوان قربانی جنگ «ژانری منحصر به فرد» در سینما های اروپا، با گذاشتن یک خاطره مشترک بین فرهنگی از جنگ در اروپا دیده می شود. این یکی از اتفاقاتی است که باعث بهبودی شرایط زندگی شده و در نظر گرفته شدن آسیب هایی است که به هر اجتماع بعد از جنگ وارد می آید. بیضایی در سینمای ایران با این فیلم کودک را به عنوان شاهدی بر این جریان نشان می دهد. بیضایی از جمله کارگردان هایی است که در این اثر خود، به دنیای کودکان به خوبی می پردازد؛ به ویژه کودکان و جنگ.

حضور کودکانی که مشاهده گر هستند، در فیلم های زیادی از جمله «دزد و دوچرخه» اثر دسیکا یا «آلمان سال صفر» ساخته روبرتو روسلینی بعد از جنگ جهانی دیده می شود. این نگاه خیلی زود به دیگر سینماها نیز وارد شد. در سینمای ایران تاثیرات نئو ریالیسم ایتالیا در آثار سینما گران خوبی با شروع موج نو دیده می شود. به گونه ای که در کارهای کارگردانان مطرح سینمای کودک و نوجوان ایران از جمله امیر نادری، سهراب شهید ثالث، عباس کیارستمی و بهرام بیضایی می توان حضور کودکانی که شاهد رویداد ها هستند را شاهد بود. آنچه مسلم است، نگاه نو و متفاوتی است که این فیلم را از همان ابتدا تا به امروز متفاوت کرده. باشو غریبه کوچک هنوز به عنوان یکی از فیلم های برتر سینمای ایران به حساب می آید. جای روزهای سخت جنگ در زندگی کودکان در سینمای ایران بسیار خالی است.

کوین توماس در لس آنجلس دیلی در ۱۹۹۰ در رابطه با این فیلم نوشت: باشو، غریبه کوچک در نهایت شاهدی است بر قدرت تحول آفرین عشق. توانایی فیلم در عبور از مرزهای تجربه، تحصیلات و قومیت به خوبی دیده می شود … او این فیلم را سرزنده، متواضعانه و بی نقص می داند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها