تاریخ انتشار:1397/05/02 - 15:34 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 92948

سینماسینما، پویا نبی:

از همان روزهای پایان جشنواره سی و ششم فجر بود که ناقوس مرگ اقتصادی سینمای ایران به صدا در آمد و گفتیم و نوشتیم که سینمای ایران در سال ۹۷ با این فیلمهای که ما دیدیم وضعیت به سامانی نخواهد داشت، حالا پنج ماه از سال ۹۷ گذشته و سینمای ایران در اوج روزهای که می‌توانست به واسطه تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها مخاطبین جوان را به سالن‌های سینما بکشاند گذشته اما به گواه آمار فروش فیلمهای روی پرده باید اعتراف کرد که بخش قابل ملاحظه‌ای از فیلم‌های نمایش داده شده با شکست بسیار بدی در اکران مواجه شدند و با بلیت پانزده هزار تومان فیلمهای چون مرداد، خاله قورباغه، در وجه حامل، فراری، نا خواسته و سهیلا شماره ۱۷ را داشتیم که حتی به رقم زیر یک میلیارد تومان رضایت دادند و از پرده پایین آمدند. به راستی مشکل از کجاست؟

با فرض اینکه شرایط روحی اغلب افراد جامعه به واسطه اخبار بد اقتصادی ایران مساعد نیست، به فرض اینکه شورای صنفی نمایش در سال جدید آنگونه که شایسته بود از ماهیت اکران صیانت نکرد، با فرض اینکه سینمای ایران و فیلمهای ایرانی ارزش پانزده هزار تومان بلیت را ندارد، با فرض اینکه سالن‌های سینما علی رغم ساخت‌وساز‌های اخیر اما همچنان مطلوب نیست، اما جایگاه سینماگران و سیاست‌گذاران کلان فرهنگی در این مناقشه کجای کار است؟

آیا به لحاظ کیفیت فیلمنامه‌ها و ساختار فنی فیلمهای ایران بدون اشکال هستند و همه چیز از خارج به این حوزه ورود کرده؟! چرا دوستان سینماگر ما و مدیران سینمایی نمی‌خواهند قبول کنند که بازی را به محصولات خارجی و سریال‌های روز امریکایی باختند؟ تا کی باید در این دایره بسته حرکت کنیم و روز به روز از تعداد مخاطبین مان کاسته شود؟ تا کی باید الگوهای دهه شصت و هفتاد در فیلمنامه نویسی، اکران و تولید سر مشق ما باشد؟ تا کی نمی‌خواهیم باور کنیم نسل جدیدی به تماشاگران سینمای ایران اضافه شدند که دیگر علاقه‌ای به کمدی‌های سخیف و کپی‌های درجه چندم از فیلمهای آقای فرهادی ندارند؟ تا کی می‌خواهیم خودمان را گول بزنیم که بازیگران همچان در فروش تعیین‌کننده هستند؟

به ظن نگارنده به واسطه گسترش شبکه‌های مجازی و در دسترس قرار گرفتن فیلمهای روز خارجی نسل جدیدی از مخاطبین وارد سینمای ایران شدند که دیگر همچون نسل‌های گذشته سینما را صرفا محلی برای خندیدن و گذران وقت نمی‌بینن، نسلی که بر زبان انگلیسی تسلط دارد، تمام نشریات معتبر جهانی را رصد می‌کند و به خوبی آگاه است که در اطرافش چه می‌گذرد و از همه مهم تر بی‌توجه به نام هر منتقد و یا فیلمساز معتبر ایرانی فقط به محصول نهایی نگاه می‌کند و فیلم خوب و بد را از هم تمیز می‌کند شاید یکی از علت‌های فروش بالای فیلمهای نظیر خفگی، اژدها وارد می‌شود و نگار علی رغم پیچیدگی‌های روایی و فضای منحصر به فردشان جذب همین تماشاگران خاموش بود.

تماشاگری که ژانر می‌شناسد و علاقه دارد فیلمهای خوش ساخت در ژانر‌های مختلف ببیند. سینمای ایران با بی‌توجهی مطلق به خواسته تماشاگران جوانش راهی را در پیش گرفته که مقصدی جز ورشکستگی و تعطیلی سینماها ندارد. فروش اسفناک فیلمها در پنج ماهه اول امسال نشان از به اغما رفتن سینمای ایران در جذب مخاطب دارد، سینمایی که احتمالا با شرایط اقتصادی ماه‌های اخیر و فروش‌های اندک امسال سرمایه گذارانش را در بخش خصوصی یکی پس از دیگری از دست خواهد داد و عملا به کالای بی‌مصرف نزد مردم ایران بدل خواهد شد. امید به آن است که با توجه به شرایط این روزهای جامعه و وضعیت اقتصادی سینما فکری جدی و بررسی دقیق برای برون رفت از این بحران عظیم صورت پذیرد. نخستین قدم هم از نگاه نگارنده برچیدن شورای پروانه ساخت و نمایش از سوی سازمان سینمایی برای بالا بردن تنوع تولیدات و اراده‌ای جدی از ناحیه تولیدکنندگان سینما برای چرخش از وضعیت راکد فعلی است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها