تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۱/۱۸ - ۲۰:۵۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 169748

سینماسینما، مرسده مقیمی

برخی دوست دارند هادی حجازی‌فر را دوست نداشته باشند! به دلیل همکاری با محمدحسین مهدویان در فیلم‌هایی با تم‌مایه مشخص یا کار کردن با ابراهیم حاتمی‌کیا در سفارشی‌ترین فیلم‌اش، به دلیل سفارش پذیرفتن از صدا و سیما، به دلیل نساختن فیلم درباره مشکلات مردم کف کوچه و خیابان به جای ساختن فیلم در حوزه جنگ و قهرمانان آن تاریخ هشت ساله و…
به نظرم ایرادی ندارد، شاید بشود به دلایلِ هرچند فرامتنیِ بالا حجازی‌فر را دوست نداشت اما نمی‌توان نادیده‌اش گرفت؛ حجازی‌فر از همان اولین حضورش در سینما و با بازی در نقش جاویدالاثر احمد متوسلیان هنرمندی قابل اعتنا بوده است.

او در دو جشنواره گذشته با سه فیلم کاملا متفاوت با فضایی که بیشتر او را در آن دیده‌ایم، ظاهر شد و انتخاب داوران جشنواره ندیده گرفتن‌اش بود؛ ندیده گرفتن او در «دوزیست»، «بی‌همه‌چیز» و از همه مهم‌تر «آتابای». او اما سکوت کرد و آرام و بی‌صدا کارش را ادامه داد. در گیر و دار ساختن سریال‌اش بود که «آتابای» پس از دو سال سرانجام به اکران رسید؛ فیلمی که او ستاره بی‌چون و چرایش بود، گرچه به دلیل مشغله‌اش برای آماده کردن سریال و البته نسخه سینمایی‌اش از زندگی برادران معزز باکری عملا از مانور تبلیغاتی فیلم کنار گذاشته شد.

حجازی‌فر در برابر تمام حرف‌ها سکوت کرد، درست مثل زمانی که هیات داوران کاظم «آتابای» را ندیدند و حتی آن را شایسته نامزدی نداستند! به نظر می‌رسید او تمام تمرکزش بر «موقعیت مهدی» است و نه چیز دیگر؛ فیلمی که اولین حاشیه‌اش ادعای منتقدان صدا و سیما به علاقه این سازمان برای ورود به سینما بود آن هم با تدوین یک سریال و استخراج نسخه‌ای سینمایی از آن. در حالی که این خبر و گستره انحصارطلبی صدا و سیما و کشیده شدن آن تا جشنواره فجر همه جا پیچیده بود؛ باز هم انتخاب هادی حجازی‌فر سکوت بود. سکوتی که حتی با اعلام بودن فیلم در لیست محبوب‌های مردمی هم نشکست؛ طوری که اولین سوال اهالی رسانه از او در نشست رسانه‌ای فیلمش این بود که چرا مثل سایر فیلم‌های جنگی وارد پروپاگاندا نمی‌شود و گوشه‌ای ایستاده و در سکوت نظاره‌گر است؟!

حجازی‌فر اما در برابر تمام اصرارها و ابرام‌ها بر پاسخگویی و وارد بازی رسانه‌ای شدن از زمان اکران «آتابای» تا جشنواره فجر، مقاومت کرد و ترجیح داد به جای بیانیه دادن و مصاحبه کردن و رجز خواندن در روشنیِ فلشِ دوربینِ عکاسان، در تاریکیِ سالنِ سینما پاسخ همه این حرف‌ها را بدهد و به نظر می‌رسد آن تشویق طولانی و غیرمنقطع پایانی در سالن اهالی رسانه او را به هدفش رسانده باشد.

«موقعیت مهدی» که نسخه سینمایی‌اش، تدوین مجدد سریال نیست و به گفته خود کارگردان از ابتدا جداگانه برای این نسخه فکر شده و حتی در دکوپاژ و پرداخت قصه با نسخه تلویزیونی به کلی متفاوت است؛ تعمدا ترجیح داده به جای قصه‌ای مشخص با پلاتی ارسطویی که از نقطه آ به ب برسد و دارای نقاط گره‌افکنی و گره‌گشایی با تعدادی معین باشد؛ روایتی ساده، تصویری و مستندگونه باشد از برش‌های مختلف زندگی زنده‌نام مهدی باکری؛ برش‌هایی که عامدانه منقطع است و قرار است فقط سرنخ‌هایی بدهد از زندگی بزرگی که قطعا نمی‌شود تمام ابعاد شخصیت‌اش را تصویر کرد.

حجازی‌فر با انتخاب ساختار اپیزودیک کاملا هوشمندانه از اتهام پراکنده‌گویی گریخته و این تکه تکه بودن را به ساختار روایت‌اش بدل کرده است. هر اپیزود برشی است منحصر به فرد اما نخ وصل مشخصی دارد و آن چیزی نیست جز مهدی باکری؛ یعنی حتی اپیزودی که درباره برادرش ساخته شده هم قرار است به ما نشان دهد نسبت او با مهدی چیست و نوع تعامل دو برادر را برای‌مان بسازد. ما از هر اپیزود و چیزهایی که حجازی‌فر در مقام کارگردان، سناریست و بازیگری کاملا مسلط بر اتمسفر، قصه، زبان و جغرافیا برای‌مان می‌کارد؛ چیزی درو می‌کنیم که گرچه حجم زیادی از اطلاعات را شامل نمی‌شود و کوتاه است و مینیمال اما در نهایت برای‌مان قهرمانی می‌سازد که مهم نیست چقدر از پیش او را می‌شناسیم، قهرمانی که فارغ از هر شعارزدگی متداول این‌گونه فیلم‌ها از نو و با او می‌شناسیم به طوری که در انتها دیگر در حال تماشای زندگی شهیدی پرآوازه و نام‌آشنا نیستیم بلکه داریم برای شهادت قهرمانی که در تاریکی سینما شناختیمش و به آن دل بستیم اشک می‌ریزیم.

حالا مهم نیست که برخی همچنان دوست دارند که حجازی‌فر را به دلایل غیرسینمایی دوست نداشته باشند اما به نظر می‌رسد سینما تصمیم‌اش را گرفته، او حجازی‌فر را دوست دارد؛ ما چه کنار سینما بایستیم چه نه، او در سکوت و با تمرکز بر کارش موقعیتی برای خود ساخته که همچنان نمی‌توانیم نادیده‌اش بگیریم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها