سینماسینما، یاسمن خلیلیفرد
«هزارتو» نخستین ساخته ی امیرحسین ترابی را می توان در زمره ی آن دسته از فیلم هایی قرار داد که احتمالاً خودشان هم آگاه هستند که دارند با یک داستان تکراری کار می کنند و با این وجود می کوشند به همان قصه ی بارها تکرارشده سر و شکل متفاوتی ببخشند. اما تکراری بودنِ موضوع فیلم آنقدر در پیرنگ آن تنیده شده است که حتی هر دو نقطه عطف فیلمنامه نیز به لحاظ محتوایی تکراری به نظر م یرسند و داستان در روند پیشرفتش غافلگیری چندانی را برای مخاطب پدید نمی آورند. دو خط سیر اصلی داستان همان مایه های آشنای سال های اخیر سینمای ایران اند: کودک و گم شدن اش که مسبب آن والد بی مسئولیت است و سپس معضل خیانت و تلاش فیلمساز برای آسیب شناسی این پدیده ی فراگیر اجتماعی.
فیلم از همان آغاز تکلیف مان را روشن می کند و متوجه می شویم که هسته ی اصلی و مرکزی داستان کودک است و همه ی موقعیت های دیگر قرار است پیرامون مسئله ی گم شدن او شکل بگیرند. در راستای واقعه ی گم شدن کودک، بحران عاطفی زندگی مشترک زوج و اختلافاتشان با یکدیگر به تدریج آشکار شده و از رازهای قدیمی زندگی آنها پرده برداشته می شود و اینجاست که دیگر تنها مسئله ی فیلم محدود به کودک نمی شود و بحران دراماتیک گستردهتر از آنچه می پنداشتیم می گردد. با این حال، حجم گسترده ی تنشی که از آغاز درام به مخاطب تزریق می شود درنهایت منجر به فراز قابل اعتنایی در متن کار نشده و «هزارتو» از میانه ی راه کشدار و از نفس افتاده می شود.
فیلم در طرح بحران اولیه ی خود عملکرد بدی ندارد. مسئله ی گم شدن کودک و نقشی که هریک از شخصیت های داستان می توانند در این واقعه داشته باشند ماهیتاً قابلیت این را دارد که تعلیق مناسبی را در نیمه ی نخست فیلم ایجاد کند اما جزییات پراکنده و تکرار بیهوده ی برخی رویدادها همچون پناه بردن چندباره ی نگار به اتاقش و خط و نشان کشیدن های پی در پی او خطاب به امیرعلی، عدم پرداخت کافی به کاراکترهای فرعی چون مادر و برادر نگار که حتا متوجه کیفیت رابطه شان با او نمی شویم و عدم باورپذیری و درنیامدن شکلِ رابطه ی برخی از آدم های داستان با یکدیگر (مثلاً امیرعلی با بیتا) که بسیار صیقل نیافته و خام باقی مانده اند موجب آن می شوند که ارتباط مطلوب و ارگانیک میان فیلم و مخاطب به درستی شکل نگیرد و به رغم پرکشش بودن موضوع، در درک مخاطب از فیلم و پذیرش رخدادهای آن از سوی او خلل ایجاد شود.
گرچه ملودرام با واقعه ی گم شدن کودک شروع می شود اما جرقه ی بدبختی های زوج در گذشته زده شده و شاید آغاز تمام این مصیبتها به شب حادثه ی تصادف اسفندیار و امیرعلی بازگردد که امیرعلی موجب مرگ شریکش شده و با تن دادن به یک ازدواج نه چندان عاشقانه بستر را برای آغاز رابطه با زنی دیگر فراهم می کند. بنابراین آنچه باعث می شود فیلمنامه در کشاکش پیچ و خم روابط آدمها و تعدد رویدادهایش راه به جایی نبرد و در اندازه ی یک موقعیتِ ایستای بسط یافته باقی بماند این است که احتمالاً موقعیت بنیادی و داستانِ اصلی فیلم همان بخش هایی هستند که در قالب دیالوگ هایی شتابزده (درباره ی گذشته) مطرح می شوند و فیلمساز به سرعت ازشان عبور می کند؛ بدین ترتیب بیشتر زمانِ فیلم صرف تکرار دو الگوی دراماتیک ثابت می شود؛ بحث و جدل های کنایه آمیز زن و شوهر و جستجوهای از سر رفع تکلیف امیرعلی برای یافتن کودک که هیچ یک از این دو الگو منجر به شکل گیری داستان و تکامل شخصیتها نمی شوند و صرفاً در قالب چند موقعیت دراماتیک بی حاصل باقی می مانند، موقعیت هایی که گرچه درام را جلو می برند اما در تکامل قطعات گمشده ی پازل روایی داستان نقش بسزایی ایفا نمی کنند و به بسیاری از چرایی های مخاطب پاسخی نمی دهند.
نکته ی دیگری که به”تعلیقها”ی فیلم آسیب رسانده و از طرفی نظم زمانی و عِلّی میانِ گره افکنی ها و گره گشایی های کار را به هم ریخته است، برخی پراکنده گویی ها و داستان های فرعی آن هستند. مثلاً فیلمساز در راستای معماگونه کردن درام، به شکل هوشمندانه ای مخاطب را نسبت به شخصیتِ نریمان دچار سوظن می کند و درنهایت برای اعلام این که او رباینده ی کودک نیست تمهید اخاذی از امیرعلی را اجرا می کند حال آنکه چنین مسئله ای بی ربط به خط سیر اصلی داستان است و وقتی ناگهان چنین داستانکی به فیلم اضافه و به واسطه اش یک شخصیت فرعی دیگر (مریم معصومی) نیز به مخاطب معرفی می گردد انتظار گره گشایی پیچیده تری در ما شکل می گیرد که دست کم به بحرانِ اصلی فیلمنامه و آن رخدادهای درهم تنیده و متعدد دخلی داشته باشد اما نه تنها چنین اتفاقی نمی افتد بلکه پس از این سکانسِ نسبتاً طولانی، نریمان و دختر جوان کلاً از فیلم حذف می شوند. ضمن آنکه به طور کلی پذیرش آنی چنین نقشه ی سردستی و خامی از سوی امیرعلی که فردِ کم تجربه ای هم نیست در منطق روایی داستان نمی گنجد و در لحن فیلم گسست ایجاد می کند.
«هزارتو» کاملاً به بازی شهاب حسینی و ساره بیات وابسته است. شهاب حسینی بازیگریست که علیرغم سمپاتیک بودنش قابلیت ایفای نقش های مختلفی را دارد و به خوبی می داند چگونه بازی دو نفره ی مطلوبی را با بازیگر نقش مقابلش رد و بدل کند. در این فرآیند، گاه ساره بیات از او عقب می ماند؛ که در نهایت با عبور دادن نقش از خود می تواند خودش را به بازیگر مقابلش برساند. موقعیت و بدنه ی کلی نقشِ بیات در این فیلم شباهت های بسیاری به نقش اش در فیلم «اتاق تاریک» دارد و همین باعث می شود بازی او در «هزارتو» ناخودآگاه شبیه بازی اش در فیلم روح الله حجازی بشود که نمی توان آن را یک ایراد برشمرد چراکه تا حدودی برآمده از ماهیت درونی این دو نقش است. اما غزال نظر، بازیگری که قرار است تکامل گر مثلث عشقی فیلم باشد شاید به سبب نقصا نهای شخصی تپردازی و در کلیشه ماندنِ نقش اش که شبیه نقش بیشتر زنانِ دوم در فیلمهای سینمای ایران است بسیار متوسط ظاهر شده و از دو بازیگر دیگر عقب می ماند.
فیلمنامه ی«هزارتو» یک برگ برنده دارد و آن پایان بندی اش است. فیلم می توانست یک پایان خوش تحمیلی داشته باشد که اینگونه نیست. خوشبختانه فیلمساز به اسلوب های ژانر و منطق روایی اثر متعهد می ماند و همان پایان نیمه باز نامطمئن را انتخاب می کند که بهترین انتخاب ممکن برای فیلمی ست که معمایش در بطن داستان نیز ناگشوده باقی مانده است.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- از «رها» تا «پُتک»؛ همکاری جدید شهاب حسینی و حسام فرهمند
- اکران «مست عشق» در ۱۰ کشور اروپایی
- با حضور شهاب حسینی؛ پیش تولید «دومان» به پایان رسید
- درباره سریال «محکوم»/ محکوم به تماشا
- صدور پروانه نمایش برای فیلمهای شهاب حسینی و حسین میرزامحمدی
- «اسپات لایت» با «آبان» میآید
- انصراف شهاب حسینی از انتخابات خانه تئاتر/ هیات مدیره جدید انتخاب شد
- درباره «رها»/ تاراج
- واکنش شهاب حسینی به جوایز جشنواره فجر؛ میلی بودن جشنواره به یقین همگان رسیده است
- یادداشتی برای فیلم «رها»/ جامعه ناکارآمد و پدرهای بیخاصیت
- بیست و سومین جشن حافظ برگزیدگانش را شناخت/ تقدیر از یک عمر فعالیت هنری مرتضی عقیلی
- چهاردهمین حضور بینالمللی «آخرین حرکت»؛ فیلم شهاب حسینی در بخش اصلی فستیوال بزرگ سالرنو ایتالیا
- جایزه جشنواره اسپانیایی به «آخرین حرکتِ» شهاب حسینی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی





