تاریخ انتشار:1396/11/18 - 22:01 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 79834

سینماسینما، سپیده ابرآویز:

۱- روح الله حجازی در پنجمین فیلم از کارنامه فیلمسازی اش باز هم به خانه و خانواده نگاه کرده است که به نظر می رسد یکی از دغدغه های اصلی اوست .تمام فیلم اتاق تاریک در یک آپارتمان و محدوده اطراف آن اتفاق می افتد . حتی راز مهم فیلم نیز در همین مجتمع مسکونی ا تفاق افتاده است. این دغدغه تکرار شونده از سویی نشان می دهد که فیلمساز حواسش را معطوف آن چه در شهر و جامعه اش می گذرد کرده و از سوی دیگر خطر افتادن به ورطه فضای بسته و قصه هایی که درنهایت شباهت هایی دارند را یدک می کشد. هر چند بزرگترین فجایع اساسا از خانه شروع می شود و تمام نا امنی های روانی ، اجتماعی و درونی و بیرونی آدم ها همیشه در امن ترین جای زندگی همین خانه شکل می گیرد و به معنی خانه مهم ترین بستر شکل گیری روابط و شخصیت های سالم و ناسالم انسانی است.
۲- اتاق تاریک در درجه اول یک فیلم اجتماعی و بیشتر از آن یک ملودرام خانوادگی است از روابط یک زن و شوهر . آنچه بیش از مساله اصلی فیلم درباره اش صحبت می شود رابطه خراب این زن وشوهر است . ساره بیات ( در نقش زن ) و ساعد سهیلی ( در نقش شوهر) به جز سکانس اول مرتب در حال جدال هستند. زن که چند سالی از مرد بزرگ تر است ظاهرا به دلیل همین اختلاف سن عزت نفسش را از دست داده و دچار خشم کمابیش بی دلیلی است. او برای هر موضوع کوچک و بزرگی پرخاش می کند و رفتارهایش نشانه هایی از یک بیمار وسواس فکری و تا حدودی پارانویید دارد. او از همان ابتدا همه چیز را سیاه تر از مرد می بیند ( مثلا زن و کودکی که سوار اتومبیل ها می شوند را خفت گیر فرض می کند). او نوعی نارضایتی مستمر از زندگی اش دارد تا جایی که حتی نمی تواند عصبانیتش را دربرابر بی اختیاری ادرار فرزند کوچکش امیر کنترل کند.
۳- امیر پسربچه ۵ ساله قرار است مهم ترین آدم فیلم باشد و هست ، به شرطی که شلوغی های اطرافش بگذارد او به آرامش برسد و بتواند از آنچه بر او اتفاق افتاده حرف بزند. اما جو نا امن خانه و بگومگوهای تمام نشدنی پدر و مادرش او را دچار بحران روانی می کند، شب ادراری هایش را تشدید می کند و حس اعتماد او را خدشه دار . این احساس های بد امیر را به جایی می رساند که در بیشتر لحظات در مرز و خیال وواقعیت ، با یک سر مگو کلنجار می رود.
۴- فیلم با سکانس گم شدن امیر شروع می شود . پدر و مادر پس از پیدا شدن امیر به راحتی با گم شدن او کنار می آیند و پی گیر اتفاقات احتمالی که در زمان این گمشدن ممکن است افتاده باشد نمی شوند ( اساسا پلیس از سال ها قبل تا امروز نقش جدی در حل مشکلات آدم های فیلم ها ندارد) چند روز بعد امیر به پدرش می گوید که کسی در زمان گم شدنش بدن او را لمس کرده و این احتمال قوت می گیرد که امیر مورد تعرض و آزار جنسی قرار گرفته باشد.باز هم پلیس مهم نیست و پدر شروع می کند به بیابان گردی و کشف راز آنچه بر امیر گذشته است. چند باری می رود و با سگ ها رفاقت می کند و دست آخر هم با آگاه شدن مادر، ادامه ماجرا به مادر سپرده می شود (البته که بازطبق آنچه در فیلم ها می بینیم مشاور و مشاور کودک هم اصلا مهم نیستند ) و خود مادر می رود تا این معمای تلخ را کشف کند.
۵- فیلم نامه تقریبا بر اساس همین چند خط قصه استوار است. اگر قرار باشد فیلم به سمت معمایی نزدیک شود و با آوردن مظنونین مختلف مثل سرایدار ، نگهبان یا پسرهمسایه حس تعلیق ایجاد کند ، نمی کند .اما ضمنا از فضا هم دور نمی شود و کمابیش حول قصه اش که با دعواهای زن وشوهری تزیین شده اند می گردد.
۶- اتاق تاریک از هر حیث در میانه قرار گرفته است. از شیوه طرح حرف فیلم گرفته که حرف بسیار مهمی است تا کارگردانی و تدوین و فیلم برداری که همه کمابیش نمره قبولی می آورند اما تبدیل به شاهکار نمی شوند. روند روایت قصه بی هیچ فرمی و کاملا سرراست است و شاید در این جنس آثار ، فرم و بازی های زمانی کار را جذاب تر کند. اما در همین حد ، فیلم نامه هم مثل دیگر عناصر فیلم متوسط و قابل قبول است .( بر خلاف بسیاری از نقدها و یادداشت ها ابهام خاصی در فیلم نامه وجود ندارد و نباید فراموش کرد که کلید اصلی حل مساله فیلم دست یک کودک ۵ ساله است و کودک ۵ ساله هرگز قادر نیست به وضوح اتفاقات را به خاطر بیاورد).

۷-این فیلم نامه متوسط – که ای کاش در پایان بندی تلاش نمی کرد همه چیز را روشن و واضح توضیح دهد- در حد خودش کارش را می کند و البته که یک نقطه قوت دارد . اینکه در تبدیل به فیلم ، بازیگر کوچکی به نام سید علی رضا میرسالاری در نقش امیر چنان شیرین زبانی و دلبری می کند و چنان تماشاگر را مجذوب چهره دوست داشتنی و زبان کودکانه اش می کند که خود به خود اتاق تاریک از فیلمی با مضمون جدی کودک آزاری تبدیل به فیلمی خوش طعم می شود که حتی اگر امیر در آن به جای تعرض زمین هم خورده بود حس همدلی مخاطبش را بر می انگیزاند و بی تردید تمام طعم خوش اتاق تاریک مدیون حضور امیر است.
۸- امیر در جهان کودکی اش خیال و واقعیت را تشخیص نمی دهد . تمام آنچه تعریف می کند چیزی است بین راست و دروغ . بین ذهن داستان پرداز یک کودک و جهان حقیقی . امیر که بنا به ویژگی های سنی اش یک راوی غیر قابل اعتماد است حرف هایی از روز گم شدنش می زند. حرف هایی که تا آخرین لحظه از فیلم نمی شود مطمین بود چقدرش واقعی است و چقدرش خیالی . همین حرف های کودکانه و آن چهره معصوم ، بیش از هر جیزی دریاد تماشاگر می ماند .امیری که بازی درخشانش یک جمله را به یاد می آورد: عجب حلوای قندی تو …. امیر بی گزندی تو

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها