تاریخ انتشار:1396/11/19 - 22:10 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 79964

سینماسینما، ایلیا محمدی نیا:

سینمای جنگ و تنفس هوای تازه

سینمای جنگ در جشنواره امسال با سه فیلم “تنگه ابوقریب “و “ماهورا” و “سروزیر آب” حضور پرباری به جهت تنوع مضمون تازه و نو داشت. اتفاق میمونی که فارغ از ارزیابی کیفیت آثارمی تواند نوید روزهای بهتری را در ژانر جنگی بدهد.داستان ماهورا برآمده از اتفاقی است که در آغازین روزهای جنگ در جنوب روی داده است.اما در فیلم مشخص نمی شود داستان فیلم تا چه اندازه مستندبه اتفاقی است که روی داده است به همین جهت نمی توان تحلیل جامعی از فیلم داشت.با این همه ماهورا در ترسیم مناسک جشن و عزا در میان هم وطنان عرب زبان هورنشین ما ارائه می دهد.اما داستان فیلم دچار گسست روایت می شود.داستان عشق نافرجام امین به ماهورا در کنار سقوط هواپیمای شناسایی ایرانی و جراهت خلبان در کنار خیانت سلطان و واکنش های جلال و…در کنار هم مخاطب را از قصه اصلی دور می کندبه همین جهت فصل فینال و کشف اجساد به رغم پتانسیلی که داشت چنان مخاطب را با خود همراه نمی سازد. ریتم فیلم هم به همین جهت کشدار است.

 

هایلایت” سوژه داغ و پرداخت سطحی

خیانت در مجموعه های ماهواره ای بازار پررونقی داردو گویا کام شیفتگانش هنوز سیراب نشده است امادرجشنواره امسال به عنوان مشت نمونه خروار تولیدات یکساله اخیر سینمای ایران امسال ،این مبحث به ظاهر جذاب کمتر موردتوجه سینماگران قرارگرفت. امروز هایلایت ساخته اصغر نعیمی به صورت ویژه به این موضوع پرداخت.اگر درسینمای ایران موضوع خیانت در سطح مطرح بود حال تا خانه کاراکتر اصلی فیلم هم نفوذ می کند. موضوع خیانت فی نفسه بد نیست مشکل اینجاست که دم دستی ترین شکل پرداخت به موضوع را انتخاب می کنیم.

 

اتاق تاریک “ایده ای که تعمیم نمی یابد

اتاق تاریک بیشتر اینکه فیلمی درباره کودک آزاری.باشد اثری پیرامون سوتفاهم است.حجازی برای روایت قصه اصلی که به نظر کودک آزاری است چند داستان مرتبط با خانواده فرهادرا هم روایت می کند.که البته کمک چندانی به درک بهتر قصه اصلی نمی کنند.نه پلیس بازی هاله و فرهاد برای کشف کسی که امیر را مورد کودک آزاری احتمالی قرارداده است.نه ترس فرهاد از سگ نه اختلاف پگاه با دوستش و نه حتی خانواده مادری هاله هیچکدام کمکی به روند درست قصه فیلم نمی کنند چراکه کودک آزاری در فیلم پرداخت درستی ندارد و از طرفی فیلمنامه انقدر پتانسیل ندارد که این ایده در سراسر فیلم گسترش یابد.

 

جشن دلتنگی”عدم درک مدیوم
اینکه در مزمت فضاهای مجازی فیلمی ساخته شود فی نفسه بد نیست اما اینکه ندانیم که مدیدم سینما با فیلمنامه ای که می توانست در قالب یک مجموعه تلویزیونی ساخته شود جای مناسبی برای بیانیه ها و خطابه های گل درشت نیست امر دیگری است.اینکه بگویم اینستاگرام مشخصا باعث تنهایی و جدایی ادمها و فروپاشی خانواده خوب است اما اینکه توان تحلیل علت ان را نداشته باشیم.خوب نیست.فیلمنامه جشن دلتنگی صرفا بیانیه ای بی رمق و خسته کننده بود که پتانسیل تبدیل شدن به اثرسینمایی را نداشت.

“امپراطور جهنم” ناامیدکننده و سردرگم

سال گذشته فیلم امپراطور جهنم به خاطر ضعف شدید ساختاری و محتوایی توسط هیات انتخاب جشنواره کنارگذاشته شد و امسال با اعمال نظر ……. به قیمت پایمال شدن حق فیلمسازان مستعد و جوان سینمای ایران به بخش مسابقه جشنواره راه پیدا کند.
برای سینما و جشنواره ای که امپراطور جهنم نماینده آن در بخش مسابقه آن است باید خون گریست.
کاش کسی به فکر فیلمسازان جوان سینمای ایران باشد
کاش دبیرجشنواره و رئیس سازمان سینمایی برای جفای ناجوانمردانه ای که در حق فیلمسازان جوان شده عذر خواهی کنند.

 

عرق سرد سهیل بیرقی و انتظاری که برآورده نمی شود

فیلم “من” توقع از کارگردان جوانش را برای دومین ساخته سینماش بالا برد و البته اینگونه نشد.مشکل اصلی فیلم خط داستانی لاغر آن است مخاطب تا سکانس خسته کننده دادگاه که در یک سوم پایانی فیلم روی می دهدچیز چندانی درباره گذشته یاسر و افروز و علل اختلافشان نمی داند.و داستانکهای پیرامونی داستان اصلی هم شکل نمی گیردو از طرفی خط داستانی اصلی فیلم هم آنچنان توان همراه سازی مخاطب را با خود ندارد.
پایان بندی فیلم شاید درخشان ترین فصل فیلم باشد جایی که افروز در پخش زنده تلویزیونی در تماسی تلفنی تمام دردهای خود را برای لحظاتی کوتاه زمزمه می کند و این تنها سهم از همه ستمهایی است که براو رفته است.سهمی اندک که لبخند رضایتش را به دنبال دارد

 

مغزهای کوچک زنگ زده “سیدی
هومن سیدی درک درستی از مدیوم سینما دارد.می داند که چگونه از یک موقعیت معمولی در فیلمنامه، تصویری خلق کند که بتوان نام سینما بر آن گذاشت.نگاه کنید به لوکیشن خانه و طراحی صحنه درخشان آن و مهم تر از همه دکوپاژهای درجه یکی که از همین لوکیشن به ظاهر معمولی توسط سیدی بیرون کشیده می شود.
فیلم به ظاهر سیاه نمایی می کند اما به نظرم بیشتر از آنکه سیاه باشد تلخ است .انقدر تلخ که گاه درکش از توان ادم شهرنشین درگیر زندگی روزمره سخت می شود. پایان بندی فیلم به رغم انکه کودک توسط شاهین در سبدی امن گذاشته می شود که شاید همچون موسی راهی به کاخ فرعون پیداکند.اما نگاه خشمگینانه فریبرز داستان دیگری را روایت می کند.باید امیدوار باشیم کودکی که برای درمان دردش به آفتاب نیاز داردرنگ آسمان را ببیند و گرنه که فریبرز نوجوان، تلخی بی پایانی را متذکر می شود.تلخ تر از مغز های کوچک زنگ زده.
طراحی صحنه و لباس به همراه بازی درخشان نوید محمد زاده و مادر خانواده و فیلمبرداری و کارگردانی فیلم ازنکات بارز آن است

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها