سینماسینما، زهرا مشتاق
تئاتر می تواند کارکردهای مختلفی در زمان های متفاوت ایفا نماید. نمایش هایی با تم اجتماعی برآمده از ذات برههای است که بیش از هر وقت دیگر، کارآمدتر به نظر می رسد. قصههایی ساده که راوی نسلی از مردم خود است و بدیهی است که آدمهای خوشبخت قصهای جذاب برای روایت خود ندارند؛ چرا که تنها شوربختی است که زوایا و پایین و بالاهایی برای داستانپردازی و ایجاد همذات پنداری در خود مستتر دارد. چهارشنبه آخرین روز هفته، قصه همین نسل برباد رفته است که تعریف میشود. زنهایی که انگار از روی بند رخت جمع میشوند، خشک و چروک. با سرنوشتهای مشابه. اینجا اسمش طاهره است. در کنار جلیل که درست از وسط یک پیت حلبی سوزان بیرون آمده. حتی شنیدن قصهاش آدم را میسوزاند چه برسد به دیدن جنازه آویزان شدهاش از چوبه دار. آدمهای خائن همه جا هستند. از هر سوراخی سر در میآورند. آنقدر که دور و بریها فقط میخواهند بدانند تو کی آدم دیگری شدی؟ کی وقت کردی کسی دیگر شوی؟ یا بودی و ما نمیفهمیدیم. ما نمیدیدیم. بعضی آدمها، بعضی محلهها خوراک آدم سوزیاند. آدمها را چنان میسوزانند که نمیفهمی کی و کجا و چطور بر فنا رفتی. فقط میبینی که گوشه خانه سیاه پوش زندگی و جوانی و خوشبختی و هزار چیز دیگر شدهای و مسیری جز سوگی بی پایان پیش رویت نمانده است.

چهارشنبه آخرین روز هفته مرا یاد روزهایی برد که برای نوشتن چند گزارش مدتی به زندان اوین میرفتم. بند زنان. زنانی که مرتکب قتل شده بودند، اما قاتل نبودند. عنوان قاتل، درست مثل زندگی من در آوردی که خودشان اغلب هیچ نقشی در آن نداشتند؛ حکم به تباهی آنان داده بود. اصلا به دنیا آمده بودند تا زمینه قصههای تاریک برای پاورقی های مجلات زرد باشند. در حالی که یک نوآر تمام عیار بودند. مثل طاهره، مثل جلیل که گرفتار قدرت می شوند، گرفتار….
چه فرقی می کند اسمها چه باشد. چه اهمیتی دارد قصهها از سر به ته گفته شوند یا از ته به سر. پایانش را باز بگذارند یا کیپ و محکم کنند که همین است که هست. درد را از هر طرف که بخوانی درد است. چه عینک نزدیک بین زده باشی چه دوربین.

چهارشنبه آخرین روز هفته چالش مهمش یک چرایی است بر بستر چرایی وسیعتر، عمیقتر. درست مثل آنکه بر سر چاهی ایستاده باشی که تنها دهانه گشادش پیداست و چیزی از درون و انتهای آن ندانی و اجبار به فرو شدن باشد. چون تقدیر چنان خواسته، چون گریزی از سرنوشت نیست. چون عزمی ارجح بر ایجاد تغییر در مردمان فرودست بی چیز و بیآینده وجود ندارد. آیا هر کدام از ما میتوانیم طاهره و جلیل باشیم؟ شاید بله، شاید نه. بیشترش نه است. اگر قرار است در میان آدمهای دسته چهارشنبه آخرین روز هفته جای بگیریم، باید در همان بستر باشیم. در خاستگاهی معلوم از طبقهای معلومتر. که همه چیز حسابی دست به دست هم بدهد برای عینیت یک نکبت تمام عیار. و بیچارگی چادر سیاهش را صاف پهن میکند روی آدمهای محله. به همه هم میرسد. حتی نمیگذارد پای کسی بزند بیرون. عدالت در بیچارگی بیداد میکند. زنده زنده آدمهای زیر چادر را کباب میکند و یک هام بزرگ میکند و قرچ قرچ قورت میدهد.
آیا تضمینی هست که اگر این آدمها از جا و مکان و کس و کار دیگری آمده بودند، رو به راه و رو به رشد میشدند؟ جواب: نه. هیچ تضمینی نیست. اما گزینههایی است که وقتی کنار هم چفت و بست میگیرند، حسابی گیر هم میشوند. به طوری که قیژ قیژ باز و بسته شدنشان یک دنیا را کر میکند. قیژ از جایی دزدی میشود. قیژ در بیمارستان کسی میمیرد. قیژ چاقویی بی هوا قلبی را بی جان میکند. اوه….
چهارشنبه آخرین روز هفته قصه همین آدمهاست. با المانها و صحنهای ساده. گوشه راست زندان، گوشه چپ خانه. وسط زمین بازی هر دو. با چهار بازیگر اصلی و یک سرباز. و کسی که میخواهد از آخرین بقایای جزغاله شده خاطراتی دور، سرنخی رنگی برای گره زدن وقایع به هم پیدا کند؛ نه برای کمک به دیگران، تنها برای پاسخ به یک کنجکاوی دیوانه کننده که چه داستانی میان جلیل و طاهره بوده است. جلیلها، طاهرهها. و البته که بازی حرص درآور قدرت وقت مرگش دل آدم را خنک میکند. انگار که تو هم طاهره باشی.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت





