سینماسینما، پویا عاقلی زاده؛
– هشدار: این یادداشت ممکن است داستان فیلم را لو دهد-
الآن که پای لپ تاپم نشستهام و میخواهم دربارهی فیلم “رها” بنویسم، با هر ضربهای که به دکمهی کیبورد میزنم، عکسی از رها به یادم میآید و با خودم فکر میکنم که آیا همان قدری که حق من است با لپ تاپم بتوانم آنچه میخواهم را بسازم، حق رها نبود که با لپ تاپش این کار را بکند؟ این تاثیرگذاری عمیق بعد از پایان یک فیلم، از درایت، دقت و هنر فیلمسازی میآید که نه تنها واقف به عمق رنج جامعهاش است، بلکه به امکانات سینمایی بازنمایی آن هم مسلط است. حسام فرهمند با استفاده از موتیفهای ساده ولی کاملاً آشنا برای مایی که در این جامعه زندگی میکنیم، به ما و به آنها – که در این جامعه زندگی میکنند ولی با ما تفاوت دارند چون باید تاثیرگذار در روند زندگی افراد جامعه باشند – نشان میدهد که با وضع موجود اجتماعی و اقتصادیمان، به چه آدمهایی تبدیل شدهایم و به کجاها که نمیتوانیم برویم و باز سرافکنده و کمر شکسته به همین جامعهی رو به افول برگردیم.
لپ تاپ اپل در مملکتی که آدمها حتی به خوردن قهوه فکرنمیکنند چون پول قهوهساز ندارند، اشارهای سنگین و دردناک به تناقضات بیشمار وضعیت اجتماعی ماست. “رها” پر است از دوگانههای اختلاف طبقاتی، نه از نظر فرهنگ و منش، بلکه صرفاً از منظر “یا رب مباد آن که گدا معتبر شود”. این مساله به ویژه در برخورد پلیس که نمایندهی مدیران کشوری و یا همان آنهاست، دیده میشود وقتی که وارد خانهی توحید (شهاب حسینی) در پایین شهر میشوند و همچون جنایتکارانی ذاتی با او و خانوادهاش برخورد میکنند در برابر وقتی که قرار است وارد خانهی بالاشهر پسر (محمدرضا سامیان) شوند که گویا اجازهی ورود به خانهی او، همچون لطفی است که در حق آنها میکند. یا وقتی همین شخص روی دختر خانواده (رها) دست بلند کرده در برابر جایی که توحید روی او دست بلند میکند. همهی این موقعیتها مای مخاطب را به سمت و سویی میبرد که گویا از فیلم انتظار داریم تا بالاخره حق این خانواده را از جامعهی نامتوازن موجود بگیرد. چون “رها” بر خلاف سیل عظیم فیلمهای اصطلاحاً اجتماعی چند سال اخیر، به ذاتی بودن زندگی در طبقهی اجتماعی اشاره نمیکند و هوار نمیزند که هر آنچه بر سر ندار میآید، حقش است چون در جایی به دنیا آمده که از ابتدا نداری بوده! بر خلاف این فیلمها که دوربین مقصریاب به سمت خود مردم است، “رها” دوربین را به سمت ساختار جامعه میچرخاند و به راحتی تلنگری که سالهاست باید به همهی آدمهای این جامعه زده شود و سینما قدرت کافیاش را نداشته، بالاخره میزند. وقتی متوجه میشویم که توحید یک راهبر مترو بوده و با دیدن یک خودکشی دیگر توان کار کردن را ندارد، میتوانیم توحید را نمایندهی طبقهی متوسط جامعه بدانیم و دیگر ذاتی بودن این وضعیت ملغی میشود و میتوانیم همراه شخصیت توحید بشویم که نمایندهی قویترینِ ما در منجلاب اقتصادی موجود است. کاری که “جدایی” فرهادی با همهی سر و صداها و قدرت دراماتیکش و با بازی تاثیرگذار همین شهاب حسینی، نتوانست در سطح عموم جامعه انجام دهد را میتوان امیدوار بود که “رها” با شهاب حسینی در اوج توان بازیگری انجام دهد.
علی حسینی و حسام فرهمند، به عنوان نویسنده و کارگردان، به واسطهی توجه و تعمیقشان در مباحث ابتدایی و اصیل درام و کارگردانی فیلم، کاری کردهاند که یادمان بیفتد هنوز میتوانیم بر پردهی سینما، “فیلم” تماشا کنیم؛ کنایی بودن کلمات و نشانهها در “رها” مشهود است و کارگردانی فرهمند آنقدر دقیق و معطوف به هدف غایی درام است که به قول شاملو، با انبردست هم نمیتوان اضافاتش را بیرون کشید. از مفاهیم عمیقی که در لایههای زیرین درام فیلم کار میکنند، مسالهی خودکشی یک دختر جلوی مترو است. این ترومای دردناک برای شخصیت اول این فیلم (شهاب حسینی) او را به این وضعیت بغرنج کشانده ولی به رسم درامها و ملودرامهای این چنینی در سینما، قرار نیست این آخرین زخم روانی شخصیت باشد؛ دنیا آنقدر بیرحم است که وقتی زخمی به آدم میزند، او را رها نمیکند و به دنبال زخمهای بیشتر و عمیقتر است. در اینجا، وقتی رها میرود، وقتی گم میشود و خبری از او نیست، در سالن سینما شنیدم که مردم میگفتند: “رفته مترو خودکشی کنه!” این گونه مخاطب را در دل قصه جای دادن و حدس زدن برای شخصیتهای فیلم، دستاوردی درخشان است که شاید سالهاست از سینمای ما دور شده. حالا این جنایتکار طماع که همان جهان زیستی شخصیت اصلی فیلم است، بار دیگر دختری این بار از جنس خودش را از او میگیرد و اوج استیصال و حیرت توحید را در قابی تقریباً تمام قد ولی با نمایش مردی شکسته و بازنده در این جدال ازلی – ابدی به تصویر میکشد.
این جهان بیرحم، فقط در صورتی ممکن است کمتر آسیب بزند که حمایتی فراتر از یک نفر و یک خانواده بالا سرِ سوژهی مورد نظر باشد و این حامی، کسی نیست جز همان جامعهای که او در بسترش زیست میکند. اما سوال مهم اینجاست که آیا این جامعه توان حمایت و پشتیبانی از کسی را دارد و آیا در مسیر پرورش حامیان حرکت میکند یا در مسیر نابودی مفهوم حمایت؟
از جمله نشانههای تکرار شونده در فیلم، طرح کاراکتر انیمیشنی است که رها دوستش دارد و در اتاقش و روی لپ تاپش دارد. وقتی توحید به خاطر کار کردن لپ تاپ، شروع به رقصیدن میکند، سکانس به این طرح ختم میشود و به شیوهای کلاسیک، این نشانه در ذهن ما کاشته میشود. به همین شکل، فرهمند از موقعیتها استفادهی چندگانه برای پهن کردن بساط درامش میکند. فیلمنامهی علی حسینی و پرداخت سینمایی حسام فرهمند، به یادمان میاندازد که هنوز درام زنده است و میتوان با آن بر انسانها تاثیر گذاشت، میتوان جامعه را به خودش نشان داد و میتوان جامعه را از عواقب آنچه در انتظارش است، آگاه ساخت؛ این آگاهی، صرفاً از دست دادن عزیز نیست که نقطهی اوج دردناک فیلم است بلکه فیلم بعد از این واقعهی هولناک ادامه مییابد همان طور که زندگی ما هم بعد از این دست فقدانها ادامه دارد. اتفاقاً نقطهی مهم اجتماعی – انسانی “رها” این است که در ابتدا به ما نشان میدهد چگونه توحید با وجود رنجهای بسیار، در تلاش است با بیتوجهی به ناتوانیهایش به عنوان مرد خانواده، اعضای خانوادهاش را به تمسخرِ نداریها هدایت کند و آنها را هر طور شده، سرِ پا نگه دارد ولی در ادامه، ناتوانی چنین شخصیتی را در برابر جامعهی دیو سیرت موجود که نتیجهی همان بیحمایتی مردم از مراتب بالا دستی است، به رخ ما و شخصیت توحید میکشد.
توحید با بازی حیرتانگیز شهاب حسینی جان مییابد. حرکت لبهای پایینی او در دو موقعیت حساس که مهمترینش لحظهی اعترافش در ادارهی پلیس است، نه تنها توحید را از همهی نقشهای قبلی شهاب حسینی متمایز میکند، بلکه شگردی بینظیر است برای نشان دادن عمق شخصیت توحید؛ در واقع، وقتی توحید به یاد زخمی میافتد که او را به این روز انداخته، ناخودآگاه دهانش باز میشود و به ما نشان میدهد که زخم غمِ نان در تمام وجودش رخنه کرده و هیچ کس آن را نمیبیند مگر به فلاکت این موقعیت برسد که تمام آنچه بر سرش آمده را بگوید و از تهی، تهی شود! توحید تنها شخصیت فیلم به معنای کامل دراماتیکش است و در واقع، نام فیلم اشاره به رهایی او در پایان دارد. اما رهاییای دردناک، رهاییای از جنس تبدیل شدن یک راهبر متشخص و یک پدرِ متعهد به خانواده، به یک جانی که دیگر مجبور است مثل بقیه فکر کند و مثل بقیه انتقام بگیرد. یادمان نمیرود مواجههی توحید در دو صحنهی ابتدا و انتهای فیلم که دوست رها وارد خانه میشود. سوال مهم این فیلم آن است که آیا توحیدِ ابتدای فیلم که از دیدن لباسهای زیاد در خانهاش هر چند که رویکردی خیریهای داشته باشد، ذوق میکند، با وجود همهی انتقادات خانواده به او، رهاست یا توحیدِ پایان فیلم که دیگر واقعاً چیزی برای از دست دادن ندارد و فقط میخواهد یادگاری از عزیزترینش را داشته باشد تا با پذیرفتن آن و زخمهای قبلیاش گذران زندگی کند؟ واقعاً بر سرِ این خانواده و این آدمها بعد از تیتراژ فیلم چه میآید؟ شاید این همان جادوی سینماست که فیلمها را در زندگیمان جاری میکند و “رها” یک فیلم موفق در این مسیر است.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد
- آثار پناهی، مکری و روستایی در بخش غیررقابتی/ «رها» و «چشم بادومی» در مسابقه فیلمهای اول و یونیسف جشنواره هند
- فراخوان جشنواره فیلم فجر ۴۴ منتشر شد
- «رها» بهترین فیلم جشنواره آلیس در شهر شد
- بیست و سومین جشنواره آلیس در شهر؛ اهدای نشان افتخار شهر رم به رابرت دنیرو/ حضور فیلم سینمایی «رها» در بخش اصلی
- فیلم «رها» مسافر رمِ ایتالیا میشود/ رونمایی از پوستر فیلم با نام بینالمللی «موهای دخترم»
- ۵ نامزد برای معرفی به اسکار اعلام شد
- با صدور احکامی از سوی رائد فریدزاده؛ دبیران جشنوارههای ملی و جهانی فیلم فجر معرفی شدند
- ۲ میلیون تماشاگر طی ۵ هفته؛ آیا گیشه سینماها در اکران نوروزی ناکام ماند؟
- پرفروشهای سینما در هفته اول نوروز/ هیچ کدام از فیلمهای نوروزی، یک میلیون تماشاگر نداشتند
- مهدی مسعودشاهی درگذشت
- نقد «ژن زامبی»، زندگیِ از دسترفته
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- جشنواره علیه جشنواره
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- از استعفای اعتراضی جعفر پناهی تا تقابل با هیاتمدیره؛ پشت پرده اختلافات صنفی سینماگران
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان





