تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۲/۰۲ - ۱۷:۳۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 111026

سینماسینما، یزدان سلحشور

وارد سالن شدم به این قصد که در صندلی‌های نزدیک به درِ خروجی بنشینم تا همان ده دقیقه اولِ فیلم، از سالن خارج شوم! قصدِ بی‌شرمانه‌ای بود اما انتظار حتی فیلم متوسطی را هم نداشتم و این روش را چندین سال است در مورد فیلم‌های بد به کار می‌گیرم و همیشه هم جواب داده! [البته مسعود فراستی از من زرنگ‌تر است در اولین صندلیِ اولین ردیف می‌نشیند و به قول فروغ فرخزاد «پیش از آنکه فکر کنی»، از سالن خارج می‌شود!]

وارد سالن شدم اما بدون هیچ دلیل موجهی، در صندلی‌های وسط ردیف وسط نشستم! کار احمقانه‌ای بود اما تا به خودم بیایم بقیه صندلی‌ها پر شده بود بنابراین دست به دامان خدا شدم! «خدایا کاری کن که سروش صحت فیلم بدی نساخته باشد!»

فیلم‌اولی‌های تلویزیونی‌ها، مخصوصاً اگر کمدی‌ساز باشند معمولا تعریفی ندارد بنابراین با پیش‌فرض‌هایم شروع کردم: خب این از یک «ارکستر بی‌دلیل» که از وسط فیلم‌های اروپای شرقی و سینمای برادران تاویانی پرتاب شده اینجا؛ بعدش هم که یک «دورهمی» که قرار است به «بحران» برسد که بحرانش اطلاع از مرگ «جهان» است و رفتیم توی دنیای اصغر فرهادی!

اما فیلم، خودش را به من «تحمیل» کرد؛ فیلمی روان و خوشایند، با بازی‌های درخشانِ ۸۰ درصد از بازیگران و بقیه هم با بازی‌های خوب و روایت خوب و متن خوب و کارگردانی خوب و چیزی فراتر از سروش صحتی که در تلویزیون می‌شناختیم چه به عنوان نویسنده و چه کارگردان. [این حرف به این معنی نیست که کارهای تلوزیونی‌اش را دوست نداشتم یا ندارم؛ لیسانسیه‌ها –چه یک و چه دو- یک پرش باورنکردنی بود برای صحت و تلویزیون ایران.]

ارجاعات صحت در این فیلم، ارجاعاتی «مکمل» است چه ارجاعی که به ماجرای دعوای دالی و الوآر که با حضور همسر سابق الوآر و همسر بعدی دالی-گالا- در روایت «بونوئل» است [در «با آخرین نفس‌هایم»] که به شکل درخشانی وارد فیلمنامه شده و چه در تبدیل توپ تنیس خیالی «آگراندیسمان» آنتونیونی که در اینجا بدل به توپ فوتبال شده و طنز آنتونیونی را با طنزی از جنس «پارودی» تکمیل کرده [در یکی از سکانس‌های طویله] و چه در آفریدن پارودی «شام آخر» داوینچی.

موفقیت بزرگ صحت در این فیلم،رسیدن به آرزوی بسیاری از فیلمسازان جهان است: ساختن فیلمی که هم آوانگارد باشد هم مخاطبان عام را جذب گیشه‌ی فروش کند. فوق‌العاده بود آقای صحت!

و ایراد بزرگ فیلم: فیلم باید در همان نمای پارودی «شام آخر» تمام می‌شد باقی‌اش اضافه بود و رنگی از نصیحت و تمام چیزهای ناخوشایندی داشت که محصول کار تلویزیونی کردن در ایران است!

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها