کامران محمدی رماننویس و روزنامهنگار در همشهری نوشت :
بله حق با عادل فردوسیپور است؛ فوتبال شاید تنها جایی است که انسان، خیلی سریع، بهسرعت فقط ۹۰دقیقه به آرزوهایش میرسد. میدانی که ۲ملت بدون توپ و تانک با یکدیگر میجنگند و بعد، پیراهنهایشان را به نشانه دوستی تعویض میکنند، به سر یکدیگر دست میکشند، برای هم استوری میگذارند که «سرت را بالا بگیر مرد، ما همه حرفهای هستیم و اشتباه میکنیم. ناراحت نباش و مثبت فکر کن. در بازیهای بعد موفق باشی.» این پیام علیرضا جهانبخش است به «عزیز بوهادوز» بازیکن مراکشی که جمعهشب غمگینترین مرد جهان بود؛ او که در آخرین لحظهها، لحظهای زمان را از خاطر برد و توپش سمت جبهه خودی چرخید. بله، اینجا توپها قدرتی فراتر از تانکها و هواپیماها دارند و میتوانند در کسری از ثانیه، انسانی را به غمگینترین آدم جهان تبدیل کنند؛ بدون ذرهای خرابی. حالا بروید صفحههای مجازی غمگینترین مرد جهان را ببینید تا میزان خرابیهای مجازی را ارزیابی کنید. دوباره بازی را باختهایم. پیراهنهایمان را عوض نکردهایم. دست حریف را نگرفتهایم تا از زمین بلند شود و به بعد فکر کند. به عوض به سرعت سراغ دنیای غیرواقعی خودمان رفتهایم و طوری از عزیز شدن «عزیز بوهادوز» نوشتهایم که اندوه عمیقی که در عمق چشمهای او نشسته است، به خشمی همیشگی تبدیل شود. وزن غم یک ملت بر شانههای بوهادوز میتوانست با سبکی تحملناپذیر شادی ما کمتر شود، اما نشد. بوهادوز را تمسخر کردیم. او را به طعنه و با ریشخند به صدر بردیم و به این شیوه، به شیوه جهان سومی خودمان، مثلا جشن گرفتیم. کاری کردیم که بوهادوز صفحه اینستاگرامش را ببندد و حالا دورخیز کردهایم برای رونالدو، کاستا، راموس، دخیا و… تا دوباره کار را به جایی برسانیم که یکی مثل «لیونل مسی» پیدا شود و مثل ۴سال پیش برایمان بنویسد: «برای این ملت متأسفم!»
بله اینجا همان جایی است که «۸۰ میلیون، یک ملت، یک ضربان قلب» معنا پیدا میکند. همانطور که ضربان قلب امید ابراهیمی، وقتی که با همه وجود میجنگید و از نفس افتاده و زخمی بر زمین افتاده بود، ضربان قلب همه ما بود. همانطور که وقتی بیرانوند، شلیک کالیبر ۴۵بازیکن مراکش را از روی خط دروازه ما دور کرد، دستهای او دستهای همه ما بود و آرزوهای یک ملت را در دستکشهایش حمل میکرد. فوتبال، مسئله مرگ و زندگی نیست؛ چیزی فراتر از آن است(۱) شاید دست یافتن به آرزوها، شاید عیش مدام جمعهشب تا همین حالا که در صدر گروه مرگیم و زندگیمان رنگ و بوی دیگری گرفته است. شاید هم فراموشی دستهجمعی یک ملت، دستکم برای چند روز… . کودکان سرپل ذهاب هنوز نه تلویزیون دارند، نه حتی سقفی بالای سر اما آنها هم در جشن جمعی یک ملت شریک بودند. آب بندر ماهشهر نه قابل خوردن است، نه حتی میتوان با آن غسل کرد اما یوزهای ایرانی، غرور را به ما برگرداندهاند. سرمان را دستکم تا چهارشنبه بالا میگیریم؛ بگذار پنجشنبه، راموس هم مثل مسی برای «یک ملت» ابراز تأسف کند. اینجا ضیافت فراموشی یک تمدن است. خوش باشیم.
۱٫ این جمله از بیل شانکلی، مربی لیورپول در دهههای ۶۰ و ۷۰ است.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- جبلی در جمع دانشجویان مطرح کرد؛ شبکه خبر را برای «متروپل» به خط کردیم، گفتند بس است!/ تحت فشاریم
- صحبتهای علی فروغی درباره عادل فردوسیپور/ کار فردوسیپور داشت از مدار خارج میشد
- بر سر برنامهای دیگر از عادل فردوسیپور در شبکه ورزش چه آمد؟
- اعتراض شدید نرگس آبیار به عدم صدور مجوز برنامه عادل فردوسیپور/ عادل اعتبار صدا و سیما
- تست گزارشگری عادل فردوسیپور در یک برنامه تلویزیونی + ویدئو
- بازیکن تیم تراکتورسازی تبریز: خیلی از فوتبالیستها دلتنگ عادل هستند
- ضربه فنی!/ «فوتبال برتر» و جای خالی عادل فردوسیپور
- داستان حذف فردوسیپور و برنامه «نود» روی صحنه میرود
- نامه سرگشاده ۱۰۳۳ نفر از خبرنگاران و اهالی رسانه به علیعسکری / نود و فردوسی پور را حفظ کنید + اسامی کامل خبرنگاران
- واکنش مدیرگروه اجتماعی شبکه۳ به اتفاقات امروز: صحبتهای فردوسیپور خلاف اخلاق حرفه ای بود/ سوابق او لطمه خورد
- نگاهی به صحبت های مدیر شبکه ۳ و عادل فردوسی پور در برنامه حالا خورشید / بازی اصول گراها
- اول یک سوزن به خودمان بزنیم و بعد…!
- سه رویداد و سه توصیه
- مزدک میرزایی: اختلافی با فردوسیپور ندارم اما برای گزارشگری جام جهانی دعوت نشدم!
- وقتی پویول از میهماننوازی مسوولان تلویزیون تشکر میکند!
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- نقدی بر مستند گفتوگومحور از پگاه آهنگرانی؛ پرترهای در فضای بسته
- نمایشنامههای بهرام بیضایی؛ کلید درک جامعهشناسی خودکامگی در ایران
- مژده شمسایی: پیکر بهرام بیضایی در آمریکا به خاک سپرده میشود
- «ایرانم» علیرضا قربانی به تبریز رسید
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت





