تاریخ انتشار:1397/12/08 - 14:56 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 107485

سینماسینما، علیرضا نراقی

واقعیت را دوربین ثابت روی سه‌پایه یا دوربین متحرک روی دست نمی‌سازد، واقعیت را پلان‌های بلند و کش‌دار یا ریتم تند و پرتنش متبلور نمی‌کند، واقعیت برساخته‌ای نیست که بر حسب الگوهای آشنا مثلا در سینمای ایران بتوان بدون شخصیت‌پردازی، رویکرد و بینش مشخص و تنها با تعقیب چند نفر و یک طرح کلی به چنگ آورد. واقعیت با نمایش تمایز شخصیت و فردیت او، جزئیات شرایط زندگی او و درنهایت بازنمایی دقیق جغرافیا به وجود می‌آید.

کلیشه‌ها هر چند که در طول زمان برای ترسیم واقعیت به وجود آمده باشند، ناتوان از ساخت واقعیت هستند، چراکه کلیشه اساسا ضد واقعیت و ساخته ذهن انسان است. «هندی و هرمز» ساخته عباس امینی بیش از هر چیز یادآور کلیشه‌های سینمای دهه ۶۰ و ۷۰ ایران است. کلیشه‌هایی که انسان‌های یک شهرستان اغلب فقیر را تبدیل به کلیت تحقیرآمیز «شهرستانی» می‌کند و بدون شخصیت‌پردازی، استراتژی در ساخت رخداد و طراحی کنش و هدایت کشمکش به نمایشی سرد از وضعیت آن‌ها بدل می‌شود. سرمایی که تمهیدی زیباشناختی و هنری نیست- که خود می تواند سرمایی گرمابخش باشد- بلکه نتیجه خنثی بودن ذهنیت پشت فیلمنامه و دوربین است. فقری که «هندی و هرمز» بازنمایی کرده است، تنها وضعیت پراهمیت و بغرنج انسان‌ها را در قالب فیلمی بی طعم و مزه تبدیل به یک فراموشی کرده، نه یادآوری تکان‌دهنده‌ای که در کارخانه بازنمایی سینمایی تا مدت‌ها طنینش در روح و روان مخاطب باقی بماند. این فیلم یک نمونه از سینمای کلیت‌بخش و گذراست که اساسا از تجربه می‌ترسد و همه تجربه‌گرایی آن در سطح موضوع و مضمون باقی می‌ماند. با وجود ادعای واقع‌گرایی فیلم واقعیت نمی‌سازد و با وجود زمینه‌ای که برای بازنمایی دارد، از آن‌چه بازنمایی می‌کند، عقب می‌ماند و حتی نمی‌تواند شمایی از آن را تصویر کند.

از دیگر سو، «هندی و هرمز» فیلمی درباره هندی و هرمز، دو شخصیت در ظاهر اصلی خود، نیست. فیلم درباره رخدادهایی که آن‌ها پشت سر می‌گذارند و کنش‌های آن‌ها در برابر آن رخدادها نیست، این دو نفر اصلا اصل ماجرا نیستند. حتی موضوع اولیه‌ای که از فیلم می توان انتزاع کرد، یعنی ازدواج کودکان، نیز مسئله اصلی فیلم نیست. مسئله اصلی جزیره هرمز هم نیست، بلکه مسئله اصلی فقری است که در آن جزیره وجود دارد. شخصیت اصلی فقر در جزیره هرمز است. به همین دلیل استراتژی فیلم‌ساز چیزی جز تعقیب زندگی در این فقر نیست، چه یک زوج ۱۳ و ۱۶ ساله، چه یک مادر تنها، چه جوانانی که جز قاچاق چاره دیگری ندارند… همه در فقری قرار گرفته‌اند که همچون هیولایی در حال بلعیدن آن‌هاست. در نظرگاه فیلم‌ساز جزیره هرمز و زندگی در آن خارج از این شرایط کلی و فاجعه‌بار نیازی به بازنمایی ندارد. اندک لحظاتی از تغییرات در رابطه هندی و هرمز می‌بینیم، پاره‌هایی از رفتار و فضای شخصی این دو را نیز فیلم‌ساز به شکلی مطلقا گذرا و قابل چشم‌پوشی تصویر می‌کند، اما مشکل آن‌جاست که فیلمنامه در آن بخش‌ها انگیزه‌ای برای داستان‌گویی یا بازنمایی و ساخت واقعیت ندارد. استراتژی کلی امینی بازنمایی فقر است و زمینه این فقر نیز اهمیتی ندارد. این‌جاست که با وجود جغرافیای واقعی و پررنگ فیلم درنهایت فاقد جغرافیاست؛ با وجود حضور مداوم دو شخصیت جلوی دوربین و نام آن‌ها در عنوان اثر، فیلم فاقد شخصیت است.

نمایش بدون جغرافیا و فاقد شخصیت در یک فیلم خنثی درنهایت سوژه ناب ازدواج دو کودک و رابطه آن‌ها را می‌سوزاند. مسئله بغرنج و تکان‌دهنده فقر در جزیره‌ای که به بهشت زمین‌شناسی در جهان شهرت دارد، هم‌چنان ناگفته است؛ محلی که هر روز جوانی را که از روی ناچاری برای قاچاق دل به دریا می‌زند، از دست می‌دهد. اما همین مرگ تلخ جوانان هرمز در فیلم «هندی و هرمز» منتهی به یک پایان غیرقابل باور و بی‌معنا می‌شود؛ پایانی که با وجود تلخی بسیار زیاد درنهایت قابل توجیه نیست و مرگ جوانان را به مضحکه بدل می‌کند؛ مضحکه نوجوانی ۱۶ ساله که بیشتر از زندگی در فقر، مشغول دوربین است

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها