تاریخ انتشار:1400/06/27 - 11:59 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 161506

 

جام جم نوشت :اولین خروجی آن هیاهوی پلتفرمی و هجوم همزمان سه کارگردان به ناصرالدین شاه در شبکه نمایش خانگی، سریال «قبله عالم» بود که شروع ناامیدکننده ای داشت و چنگی به دل نزد و به هیچ وجه انتظارات را برآورده نکرد. درحالی که مخاطبان به خاطر فضای کمدی سریال و حضور چهره های محبوب و سرشناس و کارنامه حامد محمدی، منتظر کار جذاب، مفرح و سرگرم کننده ای بودند اما آنچه در دو قسمت و حتی سه قسمت ابتدایی دیدند، فاصله تقریبا بعیدی از توقعات آنها داشت. این سرخوردگی، ضمن این که نشانه نشتی سوژه ها و موضوعات سریال سازی در شبکه نمایش خانگی است که در بازار داغ چشم و هم چشمی و دست یافتن به رکوردهای صوری در پلتفرم ها، در دام موضوعات تکراری می افتد و کیفیت آثار، قربانی شتاب تولید و رسیدن زودتر از رقبای ناصری به پخش می شود، ممکن است پیشاپیش درباره آثار مشابه آتی هم ذهنیت منفی در مخاطبان به جا بگذارد. در نبود کنترل و نظارت درست و دقیق در شبکه نمایش خانگی و ارشاد مبنی بر موازی کاری سوژه ای و موضوعی، باید هم شاهد چنین خنج ها و زخم های کاری بر دل تاریخ باشیم. قبله عالم تا اینجا – البته برای بررسی و قضاوت بهتر باید منتظر قسمت های بعدی باشیم- دستاورد تازه ای نداشته و از ظرفیت عظیم ادبی و سینمایی دوره قجری بهره نبرده است. دوره قاجار، برای بهره برداری ادبی و سینمایی، دوره فریبنده و گول زنک و سهل و ممتنعی است و اگر نویسنده ها و کارگردان ها نتوانند استفاده درستی از آن فضا کنند، آن موقعیت بالقوه درخشان دراماتیک، ضد خودش عمل می کند. می خواستیم قسمت های بیشتری از قبله عالم بگذرد و بعد به آن بپردازیم اما کیفیت همین دو قسمت و تغییر ناگهانی فضای سریال در قسمت سوم و چند حاشیه در همین شروع کار، باعث شد در این مقطع، سراغ این اثر برویم تا ببینیم ماجرا چیست و قبله عالم با خودش چند چند است.

 بازیگوشی های بیهوده

اگر با فیلمنامه و جذابیت و نمک بیشتر و حتی به اندازه و به قدر کفایتی روبه رو بودیم، شاید نیاز به بازیگوشی ها و بزک های بیهوده هم نبود. مثل بسته بندی سریال که در قالب یک کتاب مصور و توضیحاتی که در یک فضای گرافیکی به مخاطب عرضه می شود. اگر قصه، پرمایه و جذاب بود، آن وقت همین ریزه کاری های حالا غیرضروری (اطلاعات ضروری درباره شخصیت ها می توانست در قالب خود قصه و شخصیت پردازی به مخاطب منتقل شود نه با کپشن و نوشته) بانمک و بامزه به نظر می رسید و تلاش برای پیوند ادبیات و سینما جدی گرفته می شد اما حالا حتی انتخاب یک کتاب معروف برای نامگذاری قسمت ها (شاهزاده و گدا، غرور و تعصب و بربادرفته) بیشتر یک وصله ناجور است و کمکی به داستان نمی کند. روایت محمدرضا علیمردانی اگرچه حال و هوایی تاریخی و ملوکانه دارد  اما دستمایه متنی و شوخی هایش برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب و پیشبرد قصه، کم است و چندان به یاری اثر نمی آید و اصلا به پای کیفیت حضور و صدای او در شبهای مافیا و دیرین دیرین نمی رسد.

در نبود قصه و موقعیت های جذاب و کارآمد، حتی طراحی لباس و صحنه باشکوه سریال هم دردی دوا نمی کند و باعث می شود با یک چشم نوازی تاریخی بی کاربرد و بی اثر طرف باشیم. این همه نقش و رنگ و زیبایی، حالا صرفا در حد جلوه گری و جنبه های سیاحتی و گردشگری و میراثی همان لوکیشن های اصلی، مثل خانه طباطبایی ها در کاشان است و نه بیشتر. درصورتی که شخصیت پردازی و قصه و موقعیت های بهتر، این زیبایی بصری را موجه می کرد. بلاتشبیه آن همه فضاهای باستانی و چشم نواز «بازی تاج و تخت» بدون آن همه قصه پردازی و شخصیت پردازی های درخشان، چه سود و لطفی می داشت؟ یا چرا راه دور برویم، آیا قوت همین «افسانه سلطان و شبان» خودمان که در کاشان و مثل بخشی از «قبله عالم» در باغ فین فیلمبرداری شد، صرفا حضور بی بو و خاصیت در لوکیشن تاریخی بود یا شخصیت پردازی و ماجراهای مختلف و مهیج، بر رازورمز آن مکان پرقدمت هم افزود؟

باز در کمبود نمک لازم و ناکارآمدی قصه و موقعیت ها، نویسنده و کارگردان برای جذب مخاطب به لطایف الحیل دیگری متوسل می شود. مقادیری شوخی و اشارات اروتیک و جنسی تا بلکه تماشاگر «هوس» دنبال کردن اثر به سرش بزند اما دقیقا به دلیل سستی داستان و شخصیت پردازی کم قوام، همین مزاح های جنسی ولو اندک (شاید به خاطر ملاحظات و ممیزی)، بیشتر توی ذوق می زند و اثر را رسوا می کند. سردمدار شوخی های کلامی و فیزیکی و ایما و اشاره ای، ظل الدوله با بازی هادی کاظمی است. کاظمی پیشتر در همین فضای کمدی و تاریخی، نقش درخشان باباشاه در «قهوه تلخ» را بازی کرده بود  اما حضورش در «قبله عالم» با وجود تلاش هایی که کرده، به پای آن نقش ماندگار نمی رسد.

 چای قندپهلو یا قهوه تلخ؟

حالا که صحبت از قهوه تلخ شد، بد نیست به تغییر فضا و چرخش ناگهانی قصه قبله عالم در قسمت سوم اشاره کنیم که تا حد زیادی یادآور سریال محبوب اما ناتمام مهران مدیری در شبکه نمایش خانگی شد. البته این شباهت صرفا در جابجایی شخصیت ها در تاریخ برجسته است و تا حدی هم حضور هادی کاظمی (بازیگر مشترک هر دو سریال) آن را کمی شدیدتر می کند. اما همان جابجایی و حضور در زمان و مکان اشتباه و غیر از دوره خود شخص، به قدری پررنگ است که مخاطب را یاد قهوه تلخ و انبوه دیگری از قصه های مشابه بیندازد. این فرمول ، روش جذابی برای جذب تماشاگر است و عموما کارهایی که این فضا را برای روایت انتخاب می کنند، مورداقبال مخاطبان قرار می گیرند.

برای همین، قسمت سوم «قبله عالم» با بهره گیری از همین ترفند قهوه تلخی و فرمول جهانی و امتحان پس داده، تا حدودی توانست رضایت تماشاگران را فراهم کند و نسبت به دو قسمت ضعیف ابتدایی، جذاب باشد و برای لحظاتی خنده بر لب مخاطبان بنشاند. باوجود این که این فضا هم دستاورد تازه ای برای مخاطب ندارد، اما همان عنصر جابجایی و حضور در زمان و مکان اشتباه در تاریخ و رفت و آمد شخصیت های گذشته به زمان حال و بالعکس، می تواند موقعیت های بانمک و جذابی خلق کند و قبله عالم را از سرنگونی کامل نجات دهد.

 نارضایتی ملت از پادشاه

رضایت ۷۵ درصدی کاربران فیلیمو از قبله عالم در مقایسه با رضایت های نود و چند درصدی مخاطبان از برخی دیگر از سریال ها و برنامه های همین پلتفرم مثل «زخم کاری» و «شب های مافیا»، دست کمی از نارضایتی ندارد و نشان می دهد اوضاع اینقدر در جذب ملت و مشتری خراب است که حتی بازوهای رسانه ای و تبلیغاتی پلتفرم هم نتوانستند کار را رفع و رجوع کنند و هر روز خبر از رکوردزنی تازه ای در میزان تماشا و رضایتمندی حداکثری بدهند. اگر نگاهی به نظرات کاربران در فیلیمو داشته باشید، بیش از نظرات مثبت و اندکی امیدوارکننده، با دیدگاه های منتقدانه و منفی مواجه می شوید. برخی نظرات مخالف ملت درباره یکی از سه قبله عالم شبکه نمایش خانگی (آن دو تای دیگر در راهند) برای ثبت در تاریخ از این قرار است: افتضاح بود/ این مثل قهوه تلخ داره میشه، فیلم از اونها ایده گرفته/ مسخرست/ واقعا نفهمیدم چی شد، اصلا داستان پرید/ بیخود و بی محتوا، حیف پول/ ارزش دیدن نداره/ خیلی الکی بود/ حیف این همه بازیگر که توی این فیلم اومدند/ تا الان که سریال خوبی نبود و…

نظرات خوب هم البته درباره سریال هست: داره بهتر میشه/ دوسش دارم جالبه/ باحاله و…

 ایستاده در دروازه تاریخ

مهم ترین حاشیه قسمت سوم قبله عالم، لحظه ای بود که بلافاصله تماشاگران را به یاد سکانس و نمای معروفی از فیلم سینمایی ایستاده در غبار انداخت؛ صحنه ای که افشین (سام درخشانی)، سرایدار کاخ دکتر تاجبخش، در محاصره ارواح تاریخی گرفتار شده و این دیالوگ را می گوید: «دکتر پا شو بیا! اگه اینا روح نیستن، پس چی ان حاجی؟!» و بعد گوشی تلفنش را جلوی تصاویر دوربین های مداربسته می گیرد.

این صحنه تا حد زیادی شبیه لحظه ای است که حاج احمد متوسلیان (هادی حجازی فر) در ایستاده در غبار، زیر حملات دشمن، شاسی بیسیم را فشار می دهد تا صدای رگبار گلوله و شلیک آرپی جی و فریاد تکبیر را به آن سوی خط برسان؛ یکی از مهم ترین قاب ها و شمایل های سینمای جنگ و تاریخ سینمای ایران. برخی مخاطبان، این صحنه در قبله عالم را توهین به شخصیت حاج احمد و تمسخر فیلم ایستاده در غبار و آن فضا می دانند، درحالی که به نظر با یک شوخی بامزه طرف هستیم و اتفاقا این ارجاع بانمک به یک نما و فیلم جدی، نشان از اهمیت و بزرگی و تاثیرگذاری آن دارد.

نام فیلم خوب محمدحسین مهدویان در حالی به خاطر این شوخی، در فضای مجازی و رسانه ای مطرح شد که اخیرا سکانس حضور سیدجواد هاشمی در استخر و در سریال زخم کاری با بازتاب ها و واکنش های جدی و حتی بامزه کاربران و مخاطبان همراه بود. در مقام مقایسه، شوخی حامد محمدی در قبله عالم با ایستاده در غبار، اصلا به چشم نیامد و آنقدر سروصدا ایجاد نکرد.

 پس این سریال را چه کسی ساخته؟

بهروز افخمی، سال ها پیش فیلم اکشنی با حضور جمشید هاشم پور به نام «عقرب» ساخت، اما مثل این که کیفیت کار قابل قبول نبود و ظاهرا دوست نداشت اسمش به عنوان کارگردان فیلم در تیتراژ بیاید. نتیجه منجر به تصمیم عجیبی شد و در شناسنامه فیلم جلوی اسم کارگردان نوشتند: «کار گروهی!» حالا شده حکایت سریال قبله عالم، چراکه حامد محمدی، نویسنده و کارگردان این سریال، یادداشتی اعتراضی درباره اصلاحات زیاد اثرش نوشته و تلویحا گفته که من این سریال را نساختم. بخش پایانی یادداشت محمدی از این قرار است: «شما که غریبه نیستید، اصلاحیه قسمت های پخش شده و پخش نشده به استناد برگه های ممهور و مستند (قابل ارائه به مردم عزیز ایران در هر کجای جهان) آنقدر زیاد است که متاسفانه آنچه از این سریال در رسانه محترم فیلیمو پخش شده و پخش نشده اثر ساخته شده توسط من و تیم همراه و درجه یک سازنده این اثر نیست و برای احترام به مخاطبان، چنانچه بعدتر این سریال به خانه های شما بیاید، بدون تیتراژ ابتدایی و انتهایی پخش خواهد شد.»

به جز لطمه ای که ممکن است برخی ممیزی ها

و ملاحظات به کار زده باشد، نباید از بار مسوولیت شانه خالی کرد و همه چیز، از جمله ضعف و جذاب نبودن قصه و شخصیت ها را به گردن اصلاحات انداخت. ضمن این که از اشاره نویسنده و کارگردان اینطور برمی آید که لحظات بودار سریال، بیش از آن چیزی است که در این سه قسمت به سمع و نظر مخاطبان رسیده بود!

شوخی های برخی کاربران زیر پست این یادداشت در صفحه سینمادیلی هم جالب است، به ویژه این دو تا: «منم جای تو بودم گردن نمی گرفتم» و «من ساخت سریالو به عهده می گیرم!»

بدون اجازه از نویسنده «پری دخت»

یکی از نظرات زیر همان پست یادداشت حامد محمدی در صفحه سینمادیلی را حامد عسکری، شاعر و نویسنده شناخته شده نوشته است: «دو قسمت اولش هم که پر بود از دیالوگ های کتاب من (پری دخت) بدون یک زنگ و اجازه و هماهنگی». این را البته قبل از این که خود عسکری بنویسد، برخی مخاطبان دریافته و به آن اشاره کرده بودند، به ویژه آنها که خواننده کتاب پرطرفدار «پری دخت» بودند. این عده در دو قسمت اول قبله عالم با دیالوگ هایی روبه رو شدند که نعل به نعل آن را در کتاب حامد عسکری که قصه اش فضا و نثری قاجاری دارد، خوانده بودند. این کپی برداری که بدون اجازه و اطلاع عسکری صورت گرفت، با واکنش و استوری او در فضای مجازی همراه شد. حامد محمدی بعد از این واکنش با حامد عسکری تماس می گیرد و می گوید این دیالوگ ها را در یک کانال تلگرامی دیدم و استفاده کردم!  با این وصف و بدون رعایت حق مولف، خودتان نتیجه فیلمنامه ای را که از کانال تلگرامی برای پیشبرد قصه استفاده می کند، در این قسمت های به نمایش درآمده قبله عالم دیده اید دیگر.

برخی از کپی های دیالوگی قبله عالم از پری دخت اینها هستند: جمیله بندانداز امروز تا دست به صورتمون زد گفت تب داری/ دل، خمره سیرترشی نیست که هفت سال بندش کنی تا به عمل آید، دل همچون پیازداغ است، ششدانگ حواس می خواهد، رو برگردانی جزغاله شده است/ سرمان انگاری بازار مسگران شده و دلمان رختشورخانه قنات پامنار و…

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها