تاریخ انتشار:1395/09/14 - 14:33 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 34237

عزیز الله حاجی مشهدیسینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی: «تمرین برای اجرا» را باید هفدهمین فیلم بلند محمدعلی سجادی در مقام کارگردان به حساب آورد. سجادی ازجمله فیلم‌سازانی است که حتی اگر در مقاطعی از دوران فیلم‌سازی خود در عرصه تولید فیلم کاری هم نکرده باشد، کوشیده تا از فضای فعالیت‌های هنری فاصله نگیرد.

با نگاهی به حدود ۳۳ سال کار حرفه‌ای این فیلم‌ساز به‌روشنی پیداست که در دو مقطع مشخص زمانی، ازجمله در سال ۷۰ پس از ساخت فیلم «افسانه مه‌پلنگ» حدود شش سال و از سال ۸۶، بعد از ساخت فیلم «مخمصه» حدود هشت سال، فرصتی برای تولید فیلم نداشته و تنها برای فاصله نگرفتن از فضای کارهای هنری، خود را با نوشتن داستان، رمان، فیلمنامه و نقاشی کردن و برگزاری نمایشگاه نقش و نگارهای متنوع، سرگرم کرده است. هرچند درباره کارنامه فعالیت‌های فیلم‌سازی یک هنرمند، تنها بر پایه شمار آثارش یا با استفاده از سنجه‌های کمی نمی‌توان داوری کرد. با این همه اگر سجادی فضای مناسبی برای تولید فیلم پیدا می‌کرد، بی‌تردید در پی بیش از سه دهه فیلم‌سازی، اکنون می‌بایست بیش از ۳۰ فیلم بلند سینمایی در کارنامه داشته باشد.

«تمرین برای اجرا» اگرچه در شمایل کلی خود به یک فیلم مستند یا مستند – داستانی نزدیک‌تر است، اما سجادی کوشیده تا با اندیشیدن تمهیداتی ازجمله ایجاد تنش‌هایی در میان بازیگران نمایش داستان سیاوش – با وفاداری به شاهنامه فردوسی- در زمانه اکنون و نیز ارائه نماهایی از شهری بزرگ و درندشت با ساختمان‌های بلند و تصاویری از انبوه متراکم سازه‌هایی از سنگ و آهن و سیمان، میان فضای دیروز داستان گذر از آتش با شرایط امروزین آدم‌ها، پیوندی برقرار کند و فیلم را به فضای یک فیلم داستانی بسیار نزدیک سازد. به گمان سازنده فیلم، آدم‌های امروز نیز برای پالوده شدن و پاک شدن از آلودگی‌ها، نیاز به گذشتن از میان آتش دارند و نگاه اساطیری به شخصیت‌های موجود در داستان سیاوش، در رویارویی با شخصیت‌های امروزین داستانی که در حاشیه داستان اصلی فیلم، در پشت صحنه رقم می‌خورد، به‌روشنی رنگ می‌بازد و آب و رنگی زمینی و این‌جهانی به خود می‌گیرد. به گونه‌ای که درک و شناخت هر یک از آین آدم‌ها که بازی‌سازی شخصیت‌های اسطوره‌ای را بر عهده دارند، به دلیل نمایش همان تنش‌های حاشیه‌ای فرامتنی که ربط مستقیمی هم به داستان شاهنامه ندارد، برای مخاطبان چنین اثری آسان‌تر می‌شود.

«تمرین برای اجرا»، درست به همین دلیل آب‌ورنگی داستان‌پردازانه پیدا می‌کند که بتواند در زمانی نزدیک به دو ساعت، مخاطبان خود را به‌خوبی سرگرم کند و با رمزگشایی از یکی از داستان‌های مهم شاهنامه، نگاهی رفتارشناسانه به شخصیت‌هایی چون کیکاووس، سودابه، افراسیاب، سیاوش و صد البته شخصیت اصلی داستان‌های شاهنامه، یعنی رستم، داشته باشد.

در فضاسازی کلی اثر، تلاش شده تا با نوعی فاصله‌گذاری، مخاطب میان بازی‌سازها و شخصیت‌های اصلی داستان سیاوش فرق بگذارد و حتی اگر در این میان، بازی‌سازان، خلق‌وخوی مشترکی نیز با شخصیت‌های اسطوره‌ای داستان سیاوش پیدا می‌کنند، باز هم بین سیاوش گذرکننده از میان کوه آتش داستان شاهنامه با چهره بازی‌ساز نقش سیاوش که در آتش درد و داغ‌های زندگی امروزین خود می‌سوزد، فاصله‌ای قابل درک ایجاد شود.

فیلم با دورخوانی یک داستان مشخص (داستان سیاوش در شاهنامه حکیم طوس) توسط کارگردانی که خود قرار است راوی داستان باشد، آغاز می‌شود. در نخستین نشست دورخوانی، ‌هنوز امکان نزدیک شدن به حال‌وهوای داستان برای مخاطب فیلم وجود ندارد. اما کمی بعد به کمک تمهیدات ساده‌ای مثل گذاشتنِ یک تاج مقوایی تزیین‌شده با زرورق‌های براق بر سر بازی‌ساز، یا بستن یک کمربند ساده، یا پوشیدن نیم‌تنه‌ای ساده و بی‌زرق‌وبرق، خوانش داستان – در قالب کلامی منظوم- کمی جذاب‌تر می‌شود، تا جایی که در برخی از صحنه‌های بعدی، با استفاده از نوعی نمایش سایه و کاربرد درست و کم‌حجم اشیا و آرایه‌های مختصر در صحنه و به‌ویژه با استفاده سنجیده از نور و رنگ و سایه-روشن‌های مختلف، در صحنه‌ای مثل جنگ تن به تن و به راه افتادن دریای خون و نمایش انبوه پشته‌ها از کشته‌های دشمن، تا حدود زیادی القای حس واقعی داستان مندرج در شاهنامه برای ما آسان‌تر می‌شود.

نمایش آزمون آتش با گذر سیاوش از میان کوه آتشی پرسوز که به فرمان کاووس برافروخته شده است و صد البته به دلیل بی‌گناهی‌اش، بر او گلستان می‌شود و با جان سالم، سربلند از این آزمون بیرون می‌آید و برای سودابه تلخ‌کامی و بدنامی افزون‌تری را رقم می‌زند، یکی از درخشان‌ترین فرازهای این داستان در شاهنامه است که در فیلم سجادی نیز – در حد توانستن- پرداخت قابل قبولی پیدا کرده است.

حضور شمس لنگرودی به‌عنوان پژوهش‌گر در کنار گروه بازی‌سازان، فکر خوبی است، اما شرح و توصیف برخی از توضیحات ساده مثل مفهوم نام سیاوش و… که آشکارا رنگ‌وبوی دادن اطلاعات به مخاطب فیلم را به خود می‌گیرد، تنها می‌توانست از زبان راوی فیلم (خود کارگردان) معقول به نظر رسد و توزیع عادلانه این اطلاعات جزئی میان اکثر بازی‌سازها، لطف چندانی ندارد.

در کنار فیلم‌برداری روان و خوب محمدرضا سکوت و انتخاب مناسب بازی‌سازها برای تمرین نمایش داستان سیاوش (از میکاییل شهرستانی گرفته تا مهدی میامی و خود محمدعلی سجادی و…)، نفسِ نزدیک شدن به گنجینه ارزشمند داستان‌های ادبیات کهن ایرانی و استفاده‌ها و برداشت‌های گوناگون از آن‌ها – به‌ویژه در قالب فیلم و برای مخاطبان عام سینما – می‌تواند کاری ستایش‌انگیز به شمار آید. تصاویری که از فضای پشت صحنه تولید فیلم یا اجرای نمایش در این فیلم ارائه می‌شود، نوعی انتقاد از خود مصلحانه و حتی به تعبیری نوعی خودزنی از سوی اهالی سینماست و نشان‌دهنده واقعیت‌های تلخی است که بی‌تردید با نادیده گرفتن آن یا با پاک کردن صورت مسئله، نمی‌توان چنین دشواری‌هایی را از پیش پا برداشت. به‌ویژه که در روزگار ما با وجود گسترش رسانه‌های همگانی و نو شدن وسایل ارتباطی، برای از میان رفتن هنرهای اصیلی چون نقالی، شاهنامه‌خوانی و پرده‌خوانی و نمایش‌های رو حوضی و نظایر آن‌ها جایگزینی مناسب‌تر از سینما نمی‌توان پیدا کرد.

با قبول این امتیازهای انکارناپذیر، صد البته نمی‌توان از برخی ضعف و کم‌داشت‌های آشکار چنین کاری نیز چشم‌پوشی کرد. بسیاری از بازی‌سازها با وجود سابقه و تجربه خوبی که در سینما و تئاتر دارند، در بخش‌هایی از کار، در خوانش ابیات منظوم داستان سیاوش دچار لغزش بوده‌اند، به گونه‌ای که جدا از خوانش درست راوی اصلی داستان، سایر بازی‌سازان، برخی از ترکیب‌های درست دستوری ازجمله صفت‌ها را به صورت قید یا قید‌ها را در جایگاه صفت به کار می‌بردند که کلیت خوانش‌ها را دچار مشکل معناشناختی کرده است.

درست است که با هدف نوعی فاصله‌گذاری، ‌بازی‌سازها هر از چند گاهی، از متن داستان و بازخوانی آن جدا می‌شوند و با انجام برخی کارهای معمولی، ازجمله خوردن ساندویچ، نوشیدن چای و شوخی کردن‌هایی مثلِ به دوش کشیدن بازی‌ساز جوان نقش سیاوش در بدو ورودش به جلسه تمرین و شوخی با او و… به‌اصطلاح خود را از دنیای اسطوره‌ها به زمان اکنون و چهره اصلی و امروزین خود نزدیک می‌کنند، با این همه، وجود برخی مزه‌پرانی‌ها و شوخی‌ها و تکرار برخی تکیه‌کلام‌های لفظی با گویش گیلکی، برای مخاطبان خاص سینما تا حدودی آزاردهنده جلوه می‌کند.

تازه‌ترین فیلم محمدعلی سجادی، با همه ضعف‌ها و کم‌داشت‌هایش – در پی حدود هشت سال سکوت – صدای کارگردانی را به گوش ما می‌رساند تا بدانیم و باور کنیم که عاشقان سینما و هنر فیلم‌سازی با وجود شدیدترین تنگناها و سختی‌ها نیز، هرگز خانه‌نشین نمی‌شوند و هیچ‌گاه شوق پریدن و پرواز در وجودشان فروکش نمی‌کند.

ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها