تاریخ انتشار:1399/06/15 - 17:26 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 141691

نشست «تجربه‌های عینی مستندسازان از کار در دوران کرونا» برگزار شد.

به گزارش سینماسینما به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در ادامه برنامه‌های «دوشنبه‌های سینما» که به‌صورت زنده در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود، دوشنبه ۱۶ تیر نشست «تجربه‌های عینی مستندسازان از کار در دوران کرونا» برگزار شد. مهدی قربانپور، مهدی امینی، جواد یقموری و محسن خان‌جهانی مهمانان این نشست بودند و کیوان کثیریان مدیر سینماتک خانه هنرمندان مدیریت برنامه را بر عهده داشت.

در ابتدای این نشست قربانپور کارگردان مستند «من، زمین، کوید» گفت: از اواخر دی ماه برای انجام پروژه‌ها و کارهای پژوهشی‌ام در کیش مستقر شدم؛ اما از اوایل بهمن ماجرای کرونا پیش آمد و کار ما هم مثل بسیاری از دیگر کارها تعطیل شد. قصد داشتیم در آنجا قرنطینه شویم و کارهای جدی‌تری را دنبال کنیم ولی در اثر کرونا قرنطینه بزرگ‌تری اتفاق افتاد. در ابتدا هیچکس تصوری از ماجرا نداشت و من هم تا پیش از این وارد پروژه‌ای نمی‌شدم که از آن شناخت کافی نداشتم. موضوع کرونا هم جدی بود و در روزهای ابتدایی نیز فضا چندان آماده نبود و طبعا درگیر شدن مستندسازان با این موضوع نیز برای آنها خطراتی به همراه داشت. اما کرونا در تمام نقاط دنیا یک برهه تاریخی است و ما فکر می‌کردیم این برهه تاریخی باید در یک دوره زمانی ثبت و ضبط شود. 

وی ادامه داد: در روزهای نخست کرونا متاسفانه در کیش چند نفر فوت شدند و بیمارستان کیش درگیر این موضوع بود. ما نیز برای رفتن در شرایط ایزوله آماده می‌شدیم و ورود به این فضا و انجام هماهنگی‌ها کار دشواری بود. کادر درمانی و خدماتی بیمارستان هم هیچ تصوری از آن فضا نداشت و نگران بودند که ما نیز با ورود به فضای بیمارستان آسیب ببینیم. نظر من این بود که با رعایت پروتکل‌ها می‌توان به موضوع ورود کرد و در چند روز آغازین کار نیز تحت مراقبت کادر درمان بودیم و تست‌ها و اسکن ریه انجام شد و در ادامه نیز با ما همراهی کردند.

این مستندساز اضافه کرد: در دو هفته آغازین هیچ تصوری نداشتیم که چه فیلمی خواهیم ساخت. در روزهای اول به یک مستند خودنگار و به این موضوع فکر کردم که آیا مستندساز علاوه بر محافظت از خود وظیفه دیگری ندارد؟ آیا باید از خانه خارج شوم یا نه؟ چالشی که با خودم داشتم تبدیل به موضوع جذابی شد و فکر کردم که می‌تواند تبدیل به یک فیلم شود. مکانی که در آن استقرار داشتیم در حال بازسازی بود و آدم‌های مختلفی در آن فضا تردد می‌کردند و همین مساله و احتمال ابتلا به کرونا ذهنم را درگیر کرده بود. به این ترتیب در دو هفته اول در فکر ساخت یک مستند خودنگار بودم. اما پس از آن به شخصیتی رسیدیم و فکر کردیم که این می‌تواند فیلم دیگری باشد. 

قربانپور ادامه داد: مستند بحران فضای سختی دارد و فیلمساز ممکن است دچار هیجانات کاذبی شود و من از روز اول تصمیم گرفتم که با چنین هیجاناتی همراه نشوم و با سختی‌های کار کنار بیایم و در نهایت فیلمی تولید کنم که خودم احساس خوبی نسبت به آن داشته باشم. یعنی فیلم ساختار تعریف‌شده و چیدمان و عوامل درستی داشته باشد. در مورد کرونا نمی‌توانستیم پژوهش دقیقی داشته باشیم و نمی‌دانستیم که چیست و قرار است چه اتفاقی بیفتد، جز اینکه شخصیت‌ها را دنبال کنیم و کشف و شهود اتفاق بیفتد و در نهایت به یک کاراکتر یا اتمسفر تعریف‌شده برسیم و کار را ادامه دهیم. در پروژه ما چنین اتفاقی افتاد. 

کارگردان «من، زمین، کوید» افزود: ما علاوه بر اینکه فیلم اول را ساختیم، برای فیلم دوم به این نتیجه رسیدیم که می‌توانیم با یک کاراکتر همراه شویم که کاراکتر جذابی هم بود؛ شخصیتی که از جنوب ایران به کیش مهاجرت کرده بود و ازخودگذشتگی‌های او را باید در فیلم ببینیم. فیلم طنز تلخی دارد که در دل کرونا اتفاق می‌افتد و آدم‌هایی که از بیرون با فیلم مواجه می‌شوند حس و حال خوبی نسبت به آن خواهند داشت. این نوع فیلم ساختن فرآیند سختی دارد، چون هیچ تصویری نداریم و در هر لحظه ممکن است با فرد مبتلا به کرونا مواجه شوید و کل عوامل فیلم به خطر بیفتند. 

وی ادامه داد: جدا از دو هفته نخست که یک مستند خودنگار ساختم، در ادامه کار گروه ما چهارنفره و شامل صدابردار، فیلمبردار، دستیار کارگردان و کارگردان بود. پروژه اول را خودم فیلمبرداری کردم چون در آن روزها با هر کسی برای کار صحبت می‌کردم چندان تمایلی به حضور در این فضا نداشت و آمادگی لازم وجود نداشت. اما چون پروتکل‌ها را رعایت می‌کردیم و پزشکان بیمارستان کیش و مرکز توسعه سلامت کیش خیلی با ما همراهی می‌کردند، خوشبختانه در پروژه اول به مشکلی برنخوردیم. اما در پروژه دوم این نگرانی‌ها وجود داشت چون عوامل فیلم حضور داشتند و ممکن بود دچار کرونا شوند. 

قربانپور در پایان گفت: منابع و امکانات ویژه‌ای نداشتیم و عوامل فیلم هم در جریان سختی کار بودند. بعد از اینکه بخشی از کار پیش رفت مرکز گسترش تمایل به همکاری پیدا کرد و به ما کمک کردند. در حال حاضر مستندسازی برای مستندسازان بیشتر یک سرگرمی است تا یک شغل حرفه‌ای. ما هم از این ماجرا مستثنا نبودیم و فکر می‌کنیم فیلمی ساخته‌ایم و یک دوره زمانی را صرف ضبط و ثبت وقایع کرونا کرده‌ایم. وقتی افراد ماسک به صورت دارند، شما متوجه اکت و واکنش افراد و روابط بین فردی نمی‌شوید و این کار ما را دشوار می‌کرد. شما با کاراکتر و موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیرد همراه شوید و با او همذات‌پنداری کنید و همه اینها لازم دارد که صورت کاراکتر را ببینید. این جزو دشواری‌های کار بود و تمهیداتی برای آن اندیشیدیم که وجوه چندگانه کاراکتر دیده شود.

پس از آن امینی درباره فرآیند ساخت مستند «تنگنای» در شهر قم توضیح داد: این پروژه از روزهای ابتدایی اسفند کلید زده شد اما چون فضا مقداری امنیتی بود حدود ده روز طول کشید تا مجوزها صادر و به ما اجازه داده شود که وارد فضای بیمارستان شویم. تصویربرداری کار نیز بیش از سه ماه به طول انجامید. چیزی که ما می‌دیدیم ظاهرِ فیزیکی بیمارستان بود ولی در بطن این لوکیشن اتفاقات خاص و تکان‌دهنده‌ای می‌افتاد. افرادی که در آنجا حضور داشتند اعم از کادر درمان و نیروهای خدمات و جهادی واقعا در معرض خطر جانی بودند. هم‌چنان که برخی از این افراد دچار کرونا شدند و متاسفانه از دنیا رفتند. 

وی ادامه داد: یک لایه ماجرا، خود بیماری و درگیری با کرونا بود که تاثیرات روانی و عاطفی گسترده‌ای داشت. کسانی که در آن فضا حضور داشتند به تمام معنا بودند و کمک می‌کردند. ایرانی‌ها خانواده‌دوست هستند و بودن در جمع برایشان اهمیت دارد. اما در بیمارستان افراد تنها بودند و با یک بیماری سخت می‌جنگیدند که در اوایل با علائم سنگینی سینه و حالت خفگی خیلی وحشتناکی همراه بود. 

امینی اضافه کرد: اما کسانی بودند که روز و شب بدون اینکه هیچ خواسته‌ای داشته باشند در بیمارستان حاضر می‌شدند و از بیماران مراقبت می‌کردند و از جان مایه می‌گذاشتند. اعم از کادر درمان و نیروهای جهادی که بعدها اضافه شدند و یکی دوتا از سوژه‌های ما از همین نیروهای جهادی هستند که دچار کرونا نیز شدند و در بیمارستان بستری شدند. اکثر اینها هم در سکوت بود چون تریبونی خاصی نداشتند و جریان خاصی پشت آنها نبود. مردم ایران به‌رغم مشکلاتی که دامن‌گیرشان شده، خوشبختانه هنوز هم دارای این ویژگی‌های مثبت هستند. در روزهای نخست راهرو بیمارستان را دالان مرگ می‌دیدیم چون مرگ و میر بالا بود و مسائل مختلفی وجود داشت. به هر حال با وجود تمام سختی‌ها توانستیم لحظات نابی را به تصویر بکشیم.

یقموری دیگر کارگردان مستند «تنگنای» نیز درباره فرآیند ساخت این مستند توضیح داد: در ابتدا ایده‌ای کلی برای ساخت فیلم داشتیم مبنی بر اینکه کشمکش میان کادر بیمارستان و کرونا را تصویر کنیم. اما وقتی وارد ماجرا شدیم و دیدیم که فضای رسانه‌ای کشور گزارش‌محور است و کار مستندی صورت نمی‌گیرد، به این فکر افتادیم که یکسری مستندهای کوتاه تهیه کنیم؛ برای این کار یکسری شخصیت‌ها را سوژه قرار می‌دادیم و چند روز دنبال می‌کردیم. هم‌زمان به ایده فیلم مستند بلند فکر می‌کردیم که چه اتفاقی قرار است بیفتد و چه کسی شخصیت اصلی فیلم خواهد بود. 

وی ادامه داد: با گذشت زمان ایده مستند بلند نیز به‌تدریج شکل می‌گرفت و بعد از تولید یکسری مستند کوتاه، فیلمنامه مستند بلند نیز تقریبا شکل گرفته بود؛ مضمون فیلم این است که بیماری کرونا موجب تنهایی انسان امروز شد چون انسان‌ها را از نظر فیزیکی از هم جدا کرد. این تنهایی عواطف بسیاری را تحت‌تاثیر قرار داد و ما در بیمارستان شاهد بودیم که هم کادر بیمارستان از نظر عاطفی تحت‌تاثیر قرار گرفته بودند و هم بیمارانی که در آنجا حضور داشتند. بیمارانی بودند که به‌خاطر ترس و تنهایی روزهای اول که فضای جامعه را گرفته بود، از بین رفتند. یعنی این فضای ترس و تنهایی موجب شد که این بیماران خیلی سریع از بین بروند. 

یقموری افزود: بعدها یکسری عوامل باعث شد که این ترس و تنهایی تا حدودی جبران شود. یکسری نیروهای جهادی وارد بیمارستان شدند و خود پرستارها و پزشکان به این نتیجه رسیدند که شاید این قرنطینه خیلی شدید در بیمارستان و عدم حضور همراهان بیمار، به ضرر بیمارها تمام شود. بنابراین به‌تدریج به یکسری آدم‌ها اجازه دادند که بیایند و در کنار بیمارها حضور داشته باشند. بسیاری از بیمارها مثلا پیرمرد یا پیرزن‌هایی در انتظار فرزندان‌شان بودند که از نظر عاطفی به آنها کمک کنند ولی این اتفاق نمی‌افتاد و این فضا بسیار ناراحت‌کننده بود. ما در فیلم چند شخصیت را دنبال می‌کنیم و مضمون محوری نیز تنهایی تشدیدشده در دوران کروناست و اینکه حمایت‌های عاطفی و عشق به یکدیگر می‌تواند بحران را تا حدودی جبران کند و باعث بهبود شرایط بیماران شود.

پس از آن خان‌جهانی راجع به فرآیند ساخت مستند «ABCD» گفت: این مستند فیلمی است از وقایع اجتماعی کشورمان در دوران کرونا. می‌دانستم بسیاری از مستندسازان به مساله کرونا خواهند پرداخت و فیلم‌هایی تولید خواهند کرد. اما به شخصه علاقه داشتم فیلمی متفاوت از فیلم‌های دیگر بسازم. وقتی بحرانی در کشور به‌وجود می‌آید مثل سیل،‌زلزله و.. قطعا همه هجوم خواهند برد که درباره آن فیلم‌هایی تولید کنند. این‌بار با فاجعه‌ای روبرو بودیم که شاید در قرن یکبار اتفاق بیفتد. ضمن اینکه ما هیچ شناختی از کرونا نداشتیم و همین حالا هم هیچ‌کس در هیچ جای دنیا نمی‌داند که کار به کجا خواهد انجامید و از این جهت با سیل و زلزله متفاوت است. 

وی ادامه داد: کار از جایی شروع شد که فیلم مستندی دیدم از دو پسر جوان چینی که وارد ووهان شدند و می‌خواستند مستندی از وقایع این شهر ضبط کنند. اما یکی از آنها به کرونا مبتلا می‌شود و نفر دوم از او فیلم می‌گیرد و بعد نفر دوم دچار کرونا می‌شود و نفر اول از او فیلمبرداری می‌کند. یعنی در ووهان نمی‌توانند هیچ‌جا بروند و در خانه از همدیگر فیلم می‌گیرند. با خودم فکر می‌کردم که باید به چین یا جای دیگری بروم و چنین فیلمی بسازم و گمان نمی‌کردم چند روز بعد در ایران با کرونا مواجه خواهیم شد. فیلم از اواخر بهمن و با گزارش خبرنگاری آغاز می‌شود که از یک فاجعه خبر می‌دهد ولی کسی به حرف‌های او گوش نمی‌کند. آن اوایل فضا کمی خنده‌دار است و کسی مساله را جدی نمی‌گیرد و کرونا را شوخی می‌دانند. پس از آن جلو می‌رویم تا به روزهای اوج کرونا و خلوتی شهر می‌رسیم.

این مستندساز اضافه کرد: می‌دانستم خیلی از دوستان به سمت پوشش آنچه در بیمارستان‌ها می‌گذرد خواهند رفت و من دوست داشتم اتفاقی را ثبت کنم که خارج از بیمارستان رخ می‌دهد. چون کرونا باعث اتفاقاتی در جامعه و شهرها شده بود. شاید همین حالا و با گذشت دو سه ماه، خیلی از ماها آنچه در اوایل کرونا اتفاق افتاد را فراموش کرده‌ایم. هرچند در حال حاضر که خطر کرونا بیشتر شده، به نظر می‌رسد ترس مردم کمتر شده است. به هر حال آن روزهای آغازین روزهایی خاص بودند. افراد بیشتر در خانه بودند و با چیزی مواجه می‌شدند که در فضای مجازی می‌دیدند. 

خان‌جهانی ادامه داد: اما کرونا موجب مسائلی شد که برای اولین‌بار در جامعه ما اتفاق می‌افتاد؛ مثلا اینکه برای اولین‌بار، پلیس از افراد برگه خروج از شهر طلب کند و صحنه‌های مشابه آن. اینها صحنه‌هایی بود که به نظر من باید دیده می‌شد. یا مثلا خانواده‌هایی که در چند ماه اخیر اعضای خود را از دست داده‌اند در غم باقی مانده‌اند و گویا به نوعی خود را مدیون درگذشتگان خود می‌دانند که چرا حتی نتوانسته‌اند چیزی برای آنها خیرات کنند یا مراسمی در شأن آنها برگزار کنند. این حس بدهکاری یک نوع مریضی برای این خانواده‌ها به‌وجود آورده است که با ناراحتی و غم همراه است. یا مثلا عروس و دامادهایی که برای ماه‌های متوالی مراسم ازدواج خود را به تعویق انداخته‌اند به این امید که کرونا فراموش شود یا از بین برود. 

وی در پایان گفت: از ابتدا نمی‌دانستم که در فیلم چه می‌شود کرد اما می‌دانستم با یک بحران جهانی و یک امر نوظهور روبرو هستیم. حتی نمی‌دانستیم اتفاقی که در حال وقوع بود جدی است یا نه. هنوز هم هرچه جلوتر می‌رویم با اتفاقات جدیدی روبرو می‌شویم. پس فکر کردم حتما شاهد وقایعی خواهیم بود و آنها را فیلمبرداری خواهم کرد. خوشبختانه تهیه‌کننده فیلم، کاوه احمدی، هم کمال همکاری را با من داشت و در طول سال‌های کاری چنین تجربه مثبتی نداشتم. به نظر من آن شرایطی که تهران در روزهای نخست کرونا و تعطیلات عید شاهدش بود، دیگر اتفاق نخواهد افتاد. سکوت حاکم بر فضاهای مختلف این شهر باید تصویر و برای آیندگان ثبت می‌شد. اسم فیلم نیز به این دلیل «ABCD» انتخاب شد که به نظر من کرونا یک الفبای جدید برای زندگی مردم جهان خواهد ساخت و اسم فیلم هم‌زمان ارجاعی به اسم کووید ۱۹ نیز دارد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها