تاریخ انتشار:1401/05/29 - 13:13 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 179844

 امیر عابدی (عکاس و تهیه کننده) در روزنامه ایران نوشت :

آیین بدرقه پیکر زنده یاد بابک برزویه عکاس سینما و مطبوعات صبح روز جمعه ۲۸ مرداد با حضور خانواده او و جمع کثیری از چهره های فرهنگی، هنری و مردم از در مقابل خانه هنرمندان ایران برگزار شد. احترام برومند، سیامک انصاری، سیف الله صمدیان، کامران ملکی، علیرضا تابش، امیر عابدی، عباس سجادی، سیدمجید پوراحمدی، افشین شاهرودی، منوچهر شاهسواری، محمدمهدی عسگرپور، یونس شکرخواه، غلامرضا کاظمی دینان، علیرضا شجاع نوری و… از جمله حاضران در این مراسم بودند. بابک برزویه، هنرمند فقید عکاس در حوزه مطبوعات و سینما که از دی ماه سال گذشته در کما بسر می برد، ظهر سه شنبه، ۲۶ مردادماه درگذشت.​​​​​​

۱۱- ۱۲ ساله بود که با نقشی کوتاه در فیلم سینمایی «مدرسه ای که می رفتیم» داریوش مهرجویی حضور در سینما را تجربه کرد. پس از سال ها، این تجربه به همکاری با فیلمسازانی چون فرشته طائرپور، مسعود کیمیایی، رسول ملاقلی پور، سیامک شایقی، پوران درخشنده و…  و این بار در قامت عکاس رسید. آنقدر ذوق داشت که عکاسی برای فیلم هم اقناعش نمی کرد؛ به عنوان مثال برای «محاکمه در خیابان» مسعود کیمیایی کتاب عکس منتشر کرد. دوربین از روی دوشش نمی افتاد، ما خسته شده بودیم بس که همیشه او را با دوربین می دیدیم اما او از دوربین خسته نمی شد. به خاطر مشکلات دیسک کمر و گردن اغلب ما عکاسان فقط جاهایی که آفیش هستیم دوربین می بریم ولی برای بابک فرقی نداشت و دوربین یار جدا نشدنی او بود؛ همیشه همراهش بود و عکس و فیلم می گرفت. عکس می گرفت تا عکس هایش دیده شود و فضای مجازی به او کمک کرد تا یک نمایشگاه هر روزه تشکیل دهد از هر آنچه در خیابان دیده بود از گل و گیاه و آدم ها و خانه های قدیمی تا کلاس هایش و پروژه هایی که به او سپرده شده بود و…

تقویمی از تولد و سال مرگ و… داشت و با عکس هایی که خودش گرفته بود و این مناسبت ها را یادآوری می کرد. عادت کرده بودیم هر روز، صبح مان را با استوری ها یا پست های تبریک بابک شروع کنیم. مقید بود اگر مثلا به تماشای تئاتری دعوت شده بلافاصله عکس ها را به دست شان برساند. بعد از هر مراسم بلافاصله عکس ها را به کامپیوترش منتقل و گزینش می کرد سپس آنها را به دست صاحب اثر می رساند، برایش هم فرقی نمی کرد انگیزه خبر یک فیلم باشد یا گزارشی از یک نمایشگاه یا… در ایام جشنواره سی و چهارم که از او دعوت کردم تا در هیات انتخاب داوران باشد هم این انرژی را می گذاشت. از غیرسینمایی و سینمایی، همه می شناختنش، چهره بشاش و خندان و پرانرژی اش آدم ها را جذب می کرد. بارها اتفاق افتاده بود به جاهایی رفته بودم و آدم هایی را دیده بودم که بابک را می شناختند در حالی که هیچ ربطی به او نداشتند. به خاطر همین خلق و خو و ارتباط خوبش با آدم ها بود که بلافاصله بعد از خبر تلخ رفتنش یکهو صفحه اینستاگرام پر شد از عکس بابک. من این را یک نوع خوشبختی می بینم که آدم ها اینقدر دوستت داشته باشند و در خاطرشان بمانی و برایت وقت بگذارند. در چند ماه اخیر ممنوع الملاقات بود و کسی نمی توانست به دیدنش برود اما با هماهنگی خانواده چند باری توانستم ملاقاتش کنم که ای کاش ندیده بودمش؛ آن چهره بشاش و خندان به حجم بی حرکتی روی تخت بیمارستان تبدیل شده بود که هیچ حسی نداشت و با تکان های فیزیکی چشم هایش را می گشود اما واکنشی نداشت. دوربینی شده بود که نمی توانست عکاسی کند. نگاه تیزبینی که از یک گل ساده هم نمی گذشت نسبت به دنیای اطرافش بی تفاوت شده بود. در مراسم بزرگداشت خبرنگاران سینمایی که دو روز قبل از درگذشت بابک برگزار شد در بخش تجلیل از او از نبود امنیت شغلی برای عکاسان و خبرنگاران گلایه کردم و گفتم که تک تک این آدم ها ممکن است چند دقیقه دیگر به این وضعیت دچار شوند چرا مسئولان مربوطه تدبیری نمی کنند اما در همین روز هم که متعلق به اصحاب رسانه بود متاسفانه همکارهای خودمان هم درددل هایمان را انعکاس ندادند، در حالی که بلافاصله بعد از خبر فوت بابک حدود ۱۰۰ خبرنگار در عرض یک ساعت با من تماس گرفتند تا صحت و سقم آن را جویا بشوند. این یک درد فرهنگی است. کاش تا وقتی زنده هستیم از احوال و کم و کاستی کار هم جویا شویم! بابک رفت، خیلی های دیگر هستند که زنده اند و به سختی معیشت روزانه شان را تامین می کنند. دوران بیماری بابک بالغ بر ۲میلیارد هزینه داشت که مسلما امثال من از پس این هزینه ها برنمی آییم. شاید مرگ بابک کمک کند تلنگری به مجموعه مدیران فرهنگی وارد شود و برای بیمه بیکاری و ازکارافتادگی ما فکری کنند. ایجاد امنیت شغلی کار ساده ای است اما به نظر می رسد اراده ای برای آن وجود ندارد. حدود ۳۰ سال است وقتی فیلمی درخواست پروانه ساخت می دهد از همان ابتدا جویا می شوند که لیست عوامل اعلام شود و این لیست فقط به چند حرفه از فیلمبردار، کارگردان، تهیه کننده و بازیگر خلاصه می شود چه اشکال دارد اسم گریمور، طراح لباس، عکاس و… هم در این فهرست قید شود و با طراحی یک اپلیکیشن ساده تمام اطلاعات ثبت شود. کافی است کد نظام سینمایی ما در این اپلیکیشن قید شود تمام اطلاعات در دسترس اهالی رسانه و سینما خواهد بود و ساماندهی لازم صورت خواهد گرفت.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها