تاریخ انتشار:1396/01/20 - 02:54 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 51138
نویسنده : سجاد صداقت خبرنگار گروه اندیشه روزنامه فرهیختگان

۲۰ فروردین ۱۳۷۲ سیدمرتضی آوینی نویسنده، عکاس، معمار و مستندساز در منطقه فکه استان خوزستان به شهادت رسید. منطقه‌ای که به‌عنوان یکی از مناطق عملیاتی شناخته می‌شد و آوینی به همراه گروهش در آن مشغول ضبط یکی از قسمت‌های مجموعه «روایت فتح» بود. بعدها درباره آوینی و آنچه او در طول زندگی‌اش انجام داد نکات متنوعی گفته شد. مسائلی که بیشتر خود را در قامت همان مجموعه پرطرفدار دهه ۷۰ یعنی «روایت فتح» نشان می‌داد و اساسا شخصیت و تفکر آوینی نیز با آن گره خورده بود. اما آوینی در طول سال‌های جنگ و پس از آن تا زمان شهادت در فکه اندیشه‌های گوناگون خود را در قالب مقالات متعددی منتشر کرد؛ مقالاتی که هر یک از آنها می‌تواند بازگوکننده شخصیت آوینی باشد. آوینی در مقالات خود از بحث پیرامون «حکومت فرزانگان» آغاز می‌کند؛ به روایت محرم در ذیل عنوان «فتح خون» می‌رسد؛ مقالات متعددی پیرامون امام خمینی (ره) می‌نگارد و در ادامه می‌توان بحث پیرامون «مبانی حکومت دینی»، «آینده بشریت»، «سیطره بر جهان»، «روشنفکری»، «هنر و ادبیات»، «شعر»، «فرهنگ و تهاجم فرهنگی»، «سینما»، «توسعه و تمدن غرب» و… را در قالب نوشته‌های گوناگون او مشاهده کرد. اما در بیست‌و‌سومین سالگرد شهادت آوینی و در حالی که اکنون در تقویم‌های جمهوری اسلامی ۲۰ فروردین، روز «هنر انقلاب اسلامی» خوانده شده است، می‌توان به بخش دیگری از اندیشه آوینی نیز نظری انداخت. آوینی در یکی از مقالات خود که در مجموعه «سایر مقالات» دسته‌بندی شده و می‌توان آن را جدا از پروژه‌های فکری او به حساب آورد به بحث پیرامون «عرفان» پرداخته است. این مقاله که تحت عنوان «کدام عرفان؟» در کتاب «حلزون‌های خانه به دوش» منتشر شده است، بخشی از دیدگاه‌های آوینی را بازگو می‌کند که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است.  مردی که امروز او را «سیدشهیدان اهل قلم» می‌خوانند در ابتدای مقاله خود عرفان حقیقی را چنین معرفی می‌کند و در ادامه آسیب‌های «عرفان روزنگار ما» را توضیح می‌دهد: «برای عرفان حقیقی که اولیای حق هستند و اصحاب هدایت یافته آنان، بسیار غریب است که در این روزگار لفظ «عرفان» و صفت «عرفانی»، نه‌تنها بدون تناسب با معانی حقیقی آنها استعمال می‌شوند، که اصلا اطلاق این الفاظ اصطلاحا بر اموری است که صراحتا با کفر و بی‌دینی و الحاد ملازمند.»  او در ادامه با پرسشی منظور خود از نوشتن این مقاله را بهتر توضیح می‌دهد: «به راستی در میان این جماعت کسی نیست که حتی معنای عرفان را در فرهنگ لغات دیده باشد؟… و یا آنکه این جماعت از شدت عرفان (!) به معنای بلندی دست یافته‌اند که عقل عرفای حقیقی بدان نمی‌رسد؟ اگر وضع اولیه لفظ عرفان برای دلالت بر معنای معرفت حق است، پس چه رخ داده که این لفظ در روزگار ما با هر کفر و شرک و الحادی جمع می‌شود جز معرفت حق؟… و این مجامع هنری لفظ عرفان را با معنای حقیقی آن به کار برد، باید یقه‌اش را گرفت و پرسید: مگر تو از پشت کوه آمده‌ای که نمی‌دانی دیگر سال‌های سال است که کسی لفظ عرفان را با این معنی به کار نمی‌برد؟» به راستی این کدام عرفان است که خروش سازهای سنتی را بدان نسبت می‌دهند؟»
آوینی در ادامه مقاله خود آنچه پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق در قالب عرفان‌های گوناگون در جامعه مطرح شده بود را به باد انتقاد می‌گیرد و با کلماتی حماسی و تند آن را به چالش می‌کشد: «این کدام عرفان است که فقط با خرامیدنی کبک‌وار و غمزه‌های بصری (!) و کرشمه‌های روشنفکرمآبانه و مختصری ریای خالصانه (!) می‌توان به آن دست یافت، هر چند آدم شب را تا سحر، نه در محراب عبادت، که پای بساط دود و دم و پیاله‌های پی در پی بگذراند و کپه مرگ را هنگامی بگذارد که خروس‌ها سبّوحٌ قدّوس می‌گویند و بعد هم تا لنگ ظهر مثل دیو خرناسه بکشد و… چه می‌گویم؟ این کدام عرفان است که نه‌تنها با کفر و شرک و الحاد جمع می‌شود که اصلا با اعتقاد به خداوند و معاد باطل می‌گردد؟ این روزگار اصلا روزگار وارونگی انسان‌هاست و به مقتضای این وارونگی، نه عجب اگر کلمات هم وارونه شوند و اصطلاحا بر مفاهیمی دلالت کنند که متضاد و متناقض با معانی حقیقی آنهاست! لفظ عرفان را هم مثل بسیاری دیگر از الفاظ – علم، آزادی، عقل، سیاست و… – از معنا تهی کردند و در پوسته ظاهری آن هر آنچه خواستند ریختند و کسی هم نتوانست دم برآورد… و چیزی نگذشت که دیدیم دجّال به لباس حق درآمد و سامری خود را در پسِ نقاب موسی پنهان داشت و عرفان با جنون و فساد و فتنه شیطانی جمع شد.»
جملات بعدی آوینی درباره توضیح عرفان حقیقی و نظر او پیرامون آن است: «عرفان حقیقی با وصول به حق و فنای در او تحقق می‌یابد و عارف حقیقی با فنا کردن خود در خدا به بی‌خودی می‌رسد و «اناالحق» بیان این بی‌خودی است، که البته اهل ولایت مأذون به افشای آن نیستند… عارف حقیقی واله و شیدای حق است و عارف دروغین مفتون شیطان…» آوینی در پایان مقاله خوی وعده می‌دهد که «اگر آینده‌ای در کار باشد…» در این باره تحقیقات بیشتری خواهد کرد اما بحث او پیرامون عرفان در همین تک مقاله‌ها به پایان می‌رسد.

برچسب‌ها:

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها